thick
thick - ضخیم
adjective - صفت
UK :
US :
if something is thick there is a large distance or a larger distance than usual between its two opposite surfaces or sides
اگر چیزی ضخیم باشد، بین دو سطح یا طرف مقابل آن فاصله زیاد یا فاصله ای بیشتر از حد معمول وجود دارد
اندازه گیری فاصله خاص بین دو طرف یا سطح مخالف یک چیز
رشد بسیار نزدیک به هم یا داشتن تعداد زیادی برگ
هوا را پر می کند و به سختی دیده می شود یا نفس می کشد
تقریباً جامد، و بنابراین بسیار آهسته جریان دارد، یا اصلاً جریان ندارد
داشتن مو یا خز زیاد
آدم ضخیم احمق است
if someone has a thick accent, the way they speak shows clearly which particular place or part of a country they come from
اگر کسی لهجه غلیظی داشته باشد، نحوه صحبت او به وضوح نشان می دهد که از کدام مکان خاص یا بخشی از کشور آمده است
اگر صدای کسی غلیظ باشد، مثل همیشه به این دلیل که او ناراحت است، واضح یا بلند نیست
حاوی افراد یا چیزهای زیادی است
ضخیم بسیاری از معلمان فکر می کنند که این انگلیسی صحیح نیست
داشتن فاصله زیاد بین دو طرف
نزدیک به هم و در مقادیر زیاد رشد می کنند
دیدن از طریق آن دشوار است
(از مایع) به راحتی جاری نمی شود
احمق
داشتن فاصله زیاد از یک طرف چیزی تا طرف مقابل
(از چیزهای خاص) با فاصله کمی بین آنها به هم نزدیک شوند
fig. If your voice is thick it is lower than usual and not as even usually because you are feeling a strong emotion
شکل. اگر صدای شما ضخیم است، کمتر از حد معمول است و یکنواخت نیست، معمولاً به این دلیل که احساس شدیدی دارید
اگر می خواهید سس غلیظ شود، آرد را اضافه کنید.
صدای بیل کلفت و خشن بود.
The tensions aboard the boat are as thick and ominous as thunderstorm clouds gathering over the ocean.
تنش های روی قایق به اندازه ابرهای رعد و برقی که بر فراز اقیانوس جمع می شوند غلیظ و شوم است.
ضخامت برخی از دانش آموزانی که این روزها به آنها راه داده اند به اندازه دو تخته کوتاه است.
شما موهای پرپشت و زیبایی دارید
یک پتوی غلیظ از مه
در تپه ها، تمام خانه ها با قلم مو ضخیم احاطه شده است.
نمی خواهید ضخیم به نظر برسید، اما دقیقاً چه کار می کنید؟
ابرهای غلیظی از دود سیاه از آتش سوزی نفت بالا رفت.
پرده های ضخیم تر به شما حریم خصوصی بیشتری می دهد.
آیا این سس به اندازه کافی غلیظ است؟
یک جنگل انبوه
یک تکه نان ضخیم
کتاب قطور (= کتابی که صفحات زیادی دارد)
کت ضخیم (= از پارچه سنگین)
thick fingers
انگشتان ضخیم
همه چیز با یک لایه غبار غلیظ پوشیده شده بود.
از کاغذهای نسبتاً ضخیم روزنامه استفاده کنید.
عینک ضخیم می زد.
یک فرش ضخیم از برف
ضخامت دیوارها چقدر است؟
They're two feet thick.
آنها دو فوت ضخامت دارند.
نخ ابریشم فقط کمی ضخیم تر از مو است.
موهای تیره ضخیم
این نژاد گاو دارای پوشش بسیار ضخیمی است.
ابروهایش پرپشت و پرپشت بود.
یک جنگل انبوه
سوپ غلیظ
اگر رنگ بیش از حد غلیظ باشد، اثر از بین می رود.
من را تا کمر در گل غلیظ دفن کردند و قادر به حرکت نبودم.
هواپیما در مه غلیظ سقوط کرد.
دود سیاه غلیظی بر فراز شهر بلند شد.
ابر غلیظ آسمان را پوشانده بود.
هوا غلیظ شده بود و دود گرفته بود.
هوا غلیظ بود از غبار.
The atmosphere was thick with tension.
جو غلیظ از تنش بود.
ساحل پر از آفتابگیران بود.
I'm not completely thick you know.
من کاملاً ضخیم نیستم، می دانید.
لهجه غلیظ بروکلینی
صدایش غلیظ از احساس بود.
به نظر می رسد که شما با رئیس بسیار ضخیم هستید!
اگر مراقب نباشید گوش کلفتی خواهید داشت!
صبح سر کلفتی خواهید داشت!
گسترده
chunky
درشت
چربی
bulky
حجیم
جامد
thickset
ضخیم ست
بزرگ
تنومند
stocky
محکم
sturdy
قابل توجه
سنگین
hefty
گوشتی
beefy
آشغال
dumpy
چاق
meaty
چاق و چله
plump
وسیع
stout
عظیم
چمباتمه زدن
burly
کلنگ
کلوخه
squat
متورم
stubby
چمباتمه زده
stumpy
ناقص
swollen
به شدت ساخته شده است
heavyset
خفن
squatty
مزومورفیک
nuggety
پیکنیک
heavily built
fubsy
mesomorphic
pyknic
لاغر
slender
باریک
محدود، تنگ
skinny
خوب
slim
خط مو
کاغذ نازک
hairline
اسلیم جیم
paper-thin
اندک
slim-jim
مقدار کمی
ضعیف
سبک
متراکم شده است
علف هرز
condensed
نرم
سبک وزن
weedy
توسعه نیافته
lanky
بداخلاق
کم اهمیت
puny
بلند قد
lightweight
کمبود وزن
underdeveloped
رشته ای
runtish
سست
رومی
ملایم
underweight
نحیف
stringy
ضعیف شده
flimsy
roman
meek
frail
attenuated