water
water - اب
noun - اسم
UK :
US :
the clear liquid without colour, smell or taste that falls as rain and that is used for drinking, washing etc
مایع شفاف بدون رنگ، بو یا مزه که به صورت باران می بارد و برای نوشیدن، شستشو و غیره استفاده می شود.
منطقه ای از آب مانند دریا، دریاچه و غیره
سطح دریاچه، رودخانه و غیره
اگر به گیاهان یا زمینی که در آن رشد می کنند آبیاری کنید، روی آنها آب می ریزید
آب دادن به حیوان
اگر منطقه ای از رودخانه سیراب شود، رودخانه از آن می گذرد و آب آن را تامین می کند
به نوشیدنی آب اضافه کنید تا قوی تر شود
a clear liquid, without colour or taste that falls from the sky as rain and is necessary for animal and plant life
مایعی شفاف بدون رنگ و مزه که به صورت باران از آسمان میبارد و برای حیات جانوران و گیاهان ضروری است
منطقه ای از آب، مانند دریا، دریاچه یا استخر شنا
سطح یک منطقه آب
راهی برای اشاره به ادرار (= فضولات مایع مایل به زرد از بدن)
منطقه دریا در نزدیکی و متعلق به یک کشور خاص
آب موجود در یک دریاچه، رودخانه یا بخشی از دریا
مایعی که در داخل رحم یک زن باردار نوزاد را احاطه کرده است
water from a spring especially when used in the past for drinking or swimming in in order to improve the health
آب از چشمه، به ویژه زمانی که در گذشته برای نوشیدن یا شنا در آن استفاده می شد تا سلامتی را بهبود بخشد.
برای ریختن آب روی گیاهان یا خاکی که در آن رشد می کنند
اگر دهانتان آب میافتد، بزاق زیادی تولید میکند، معمولاً به این دلیل که میتوانید غذاهایی را که دوست دارید بخورید، ببینید یا بو کنید.
If your mouth waters, it produces a lot of saliva, usually because you can see or smell some food that you would like to eat
وقتی چشمان شما آب می ریزد، اشک تولید می کند، اما نه به این دلیل که شما ناراضی هستید
برای تشکیل صفت استفاده می شود
مایعی شفاف و بی رنگ که به صورت باران از آسمان میبارد و برای حیات جانوران و گیاهان ضروری است
آب اغلب به ناحیه ای از آب، مانند دریا یا دریاچه اشاره دارد
آب ها ناحیه ای از آب های طبیعی مانند بخشی از دریا است
برای تامین آب گیاه یا حیوان
اگر دهانتان آب میافتد، بزاق زیادی تولید میکند، معمولاً به این دلیل که میتوانید غذاهایی را که دوست دارید بخورید یا بو کنید.
If your mouth waters, it produces a lot of saliva, usually because you can see or smell food that you would like to eat
آنها شتاب برنامه خصوصی سازی را در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 با خصوصی سازی برق و آب حفظ کردند.
They maintained the momentum of the privatization programme in the late 1980s and early 1990s with the privatization of electricity and water.
در محلول رقیق در آب، به عنوان یک ضد عفونی کننده خانگی شناخته شده است.
آن را همراه با کمی آب و آفتاب به مدت چند ماه شیر دهید.
سپس چرخید و برای نوشیدن آب برگشت.
آیا می توانم یک لیوان آب بخورم، لطفا؟
من فقط یک لیوان آب می خواهم، لطفا.
یک لیوان آب
drinking water
آب آشامیدنی
در تمام اتاق خواب ها آب سرد و گرم (= آب لوله کشی شده) وجود دارد.
پناهندگان مستاصل برای غذا، آب تمیز و تجهیزات پزشکی هستند.
همه جوجه ها برای نوشیدن نیاز به تامین مداوم آب شیرین دارند.
آلودگی آب
water shortages
کمبود آب
نگرانی در مورد کیفیت آب
آب (= منبع آب) در زمان خشکسالی هر روز چند ساعت قطع می شد.
به سمت لبه آب رفتیم.
shallow/deep water
آب کم عمق/عمیق
در آب زیبا و خنک بود.
او در آب افتاد.
در تالاب آب آرام بود.
برگها روی آب شناور بودند.
می توانستم انعکاس خودم را در آب ببینم.
او زیر آب شیرجه زد.
زیر آب ناپدید شد.
آب های خاکستری رودخانه کلاید
این گونه در آب های ساحلی اطراف اقیانوس هند یافت می شود.
ما هنوز در آب های بریتانیا بودیم.
fishing in international waters
ماهیگیری در آبهای بین المللی
این زیردریایی در آب های روسیه سرگردان شده بود.
گفتگو به آب تیره حسادت و روابط کشیده شد.
The government has warned of stormy waters ahead.
دولت نسبت به آب های طوفانی در پیش رو هشدار داده است.
I was going into uncharted waters.
داشتم می رفتم توی آب های ناشناخته.
من گوشی قدیمی ام را دوست دارم، اما این مدل جدید آن را از آب در می آورد.
آنها از طریق آب به ناپل رسیدند.
در قرن نوزدهم کالاها اغلب از طریق آب حمل می شدند.
رای دهندگان می خواهند آب آبی شفاف را بین احزاب اصلی ببینند.
آنها نتوانستند آب شفاف آبی بین خود و رقبای خود قرار دهند.