nut
nut - مهره
noun - اسم
UK :
US :
میوه ای قهوه ای خشک در داخل یک پوسته سخت که روی درخت می روید
a small piece of metal with a hole through the middle which is screwed onto a bolt to fasten things together
یک تکه فلز کوچک با سوراخ از وسط که روی یک پیچ پیچ می شود تا چیزها را به هم بچسباند
کسی که دیوانه است یا رفتار عجیبی دارد
سر یا مغز شما
با سر کسی را بزنی
(the National Union of Teachers) one of the main professional trade unions which represents teachers in England and Wales, in both government and private schools
(اتحادیه ملی معلمان) یکی از اصلی ترین اتحادیه های کارگری حرفه ای که نماینده معلمان در انگلستان و ولز در مدارس دولتی و خصوصی است.
میوه خشک درختان خاصی است که در پوسته سفت رشد می کند و اغلب قابل خوردن است
یک تکه فلز کوچک با سوراخی که در آن یک پیچ قرار می دهید
فردی که بیمار روانی است
فردی که رفتار بسیار احمقانه، احمقانه یا عجیبی دارد
کسی که به شدت در مورد یک فعالیت یا چیز خاص مشتاق است
سر یک فرد
مقدار پول لازم برای راه اندازی یک تجارت یا پوشش هزینه های شما
ضربه زدن به کسی یا چیزی با سر
the dry fruit of some trees, consisting of an edible seed within a hard outer shell or the seed itself
میوه خشک برخی از درختان، متشکل از یک دانه خوراکی در یک پوسته سخت و بیرونی یا خود دانه
a small ring of metal that a bolt (= screw without a pointed end) can be screwed into to hold something in place
حلقه کوچکی از فلز که می توان آن را پیچ (= پیچ بدون انتهای نوک تیز) پیچ کرد تا چیزی را در جای خود نگه دارد.
فردی که دیوانه، احمق یا عجیب است
آجیل همچنین فردی است که در مورد یک فعالیت یا چیز خاص بسیار مشتاق است
النور چنین مهره ای است.
مخلوط آجیل را اضافه کنید و به طور یکنواخت پخش کنید.
یک بادام هندی
بسیاری از مردم فکر می کنند که او یک مهره کامل است، اما در واقع کاملا بی ضرر است.
ماندگاری آن از آجیل تا سوپ است.
In other words it has more to do with an ambitious political undertaking than with institutional nuts and bolts.
به عبارت دیگر، بیشتر به یک اقدام سیاسی جاه طلبانه مربوط می شود تا با پیچ و مهره های نهادی.
His winning concoction was Macadamia Fudge Torte: chocolate cake with fudge-filled cavities, topped by macadamia nut streusel.
معجون برنده او Macadamia Fudge Torte بود: کیک شکلاتی با حفرههای پر از فاج، که روی آن ماکادمیا آجیل streusel قرار داشت.
عجله کن، من دارم آجیلم را اینجا فریز می کنم.
او شروع به پرسیدن سوالات زیادی در مورد زندگی شخصی من کرد. من فکر می کنم آن مرد یک نوع مهره است.
مجموعه ای از آجیل
صدای زن مانند یک مهره واقعی است.
همچنین، مهره D-32 دارای یک گوشه تیز ناخوشایند در سمت سه گانه است.
Fakhru rubbed one smooth slice with his thumb and then placed the spotted nut slice on his protruding tongue.
فخرو یک برش صاف را با انگشت شستش مالید و سپس تکه مهره خالدار را روی زبان بیرون زده اش گذاشت.
شکستن یک مهره (= باز کردن آن)
یک بادام هندی
a hazelnut
یک فندق
nuts and raisins
آجیل و کشمش
chopped nuts
اجیل خرد شده
او به آجیل حساسیت دارد.
او حساسیت شدید به آجیل دارد.
کباب/کتلت آجیل
برای سفت کردن یک مهره
یک مهره چرخ
یک کوزه پر از مهره و پیچ و مهره
یک مهره تناسب اندام / تنیس / کامپیوتر
وقتی بفهمد کارش را انجام می دهد!
این مستند بر روی مهره های واقعی فرآیند ساخت فیلم تمرکز دارد.
یک مغز برزیلی/بادام هندی
مقداری آجیل خرد شده بو داده را روی آن بپاشید.
مهره و پیچ و مهره برای نگه داشتن قطعات ماشین آلات در کنار هم استفاده می شود.
او یک مهره بود. مهره ای جالب و با استعداد، اما در عین حال یک مهره.
چه نوع مهره ای ماشین را در مسیر راه آهن رها می کند؟
جیمز یک مهره تنیس است - او هر روز بازی می کند.
بیا، از مهره خود استفاده کن (= شفاف فکر کن)!
With two houses, three cars and child-support payments, he just couldn't meet his nut even with a second job.
او با دو خانه، سه ماشین و پرداخت نفقه کودک، حتی با یک شغل دوم هم نمیتوانست مهرهاش را برآورده کند.
مرد برگشت و به او اخم کرد.
مهره بال (= مهره ای با لبه های صاف برای چرخاندن)
چه نوع مهره ای می تواند یک کامپیوتر را یک شبه با درهای باز در ماشینش رها کند؟
جویس یک مهره برای عتیقه جات است - ما خانه ای پر از آنها داریم.
nonfan
غیر فن
detractor
بدخواه
منتقد
دشمن
حریف
knocker
کوبنده
caviller
کاویلر
denigrator
تحقیر کننده
fault-finder
عیب یاب
pessimist
بدبین
adversary
ناراضی کننده
disapprover
حمله کننده
faultfinder
نجار
attacker
فوق انتقادی
carper
سانسور کننده
criticizer
مداح
hypercritic
nitpicker
censurer
محکوم کننده
disparager
نادان
cynic
کاویل
decrier
بدنام کننده
nitpicker
شک دار
castigator
بدخیم
ignoramus
پانر
caviler
متعصب
defamer
nit-گیر
doubter
maligner
panner
quibbler
nit-picker