chocolate

base info - اطلاعات اولیه

chocolate - شکلات

noun - اسم

/ˈtʃɔːklət/

UK :

/ˈtʃɒklət/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [chocolate] در گوگل
description - توضیح

  • یک غذای قهوه ای شیرین که می توانید آن را به عنوان شیرینی بخورید یا در آشپزی استفاده کنید تا به غذاهایی مانند کیک طعم شیرین خاصی بدهد.


  • یک شیرینی کوچک که با شکلات پوشیده شده است


  • یک نوشیدنی شیرین داغ با شیر و شکلات یا یک فنجان از این نوشیدنی

  • a dark brown colour


    یک رنگ قهوه ای تیره

  • a sweet usually brown food made from cacao seeds, that is usually sold in a block and is often used as a flavour for desserts, drinks, etc.


    یک غذای شیرین، معمولا قهوه ای، تهیه شده از دانه های کاکائو، که معمولا به صورت بلوک فروخته می شود و اغلب به عنوان طعم دهنده برای دسرها، نوشیدنی ها و غیره استفاده می شود.


  • یک شیرینی کوچک ساخته شده از شکلات


  • نوشیدنی داغی که از شیر یا آب، پودر شکلات و شکر تهیه می شود

  • a dark brown colour


    ساخته شده یا مربوط به شکلات

  • made of or relating to chocolate


    دارای رنگ قهوه ای تیره

  • having a dark brown colour


    غذایی ساخته شده از کاکائو و اغلب شکر، معمولا قهوه ای شده و به عنوان آب نبات خورده می شود یا در مواد غذایی دیگر مانند کیک استفاده می شود.

  • a food made from cocoa and often sugar usually brown and eaten as candy or used in other food such as cakes


    بستنی شکلاتی


  • چه کسی به پاستا بیشتری نیاز دارد وقتی می توانید شکلات بخورید و شکر رنده شده بخورید؟

  • Who needs more pasta when you can have chocolate and spun sugar?


    بریتانیا بیشترین مصرف شکلات را در جهان دارد، به مراتب بیشتر از هر کشور دیگری.

  • Britain has the highest chocolate consumption in the world far more than any other country.


    یا خرید جعبه های شکلاتی که طعمی شبیه مقوای خامه ای دارند.

  • Or buying boxes of chocolates that taste like cream-filled cardboard.


    او به سادگی راضی به نظر می رسد، گویی تازه لذیذترین تخته شکلاتی را که تا به حال چشیده گاز گرفته است.

  • She simply looks satisfied, as if she had just bitten into the most delicious slab of chocolate she ever tasted.


    با شکلات و سیگار و غذا و گل.

  • With chocolates and cigarettes and food and flowers.


example - مثال

  • یک تخته شکلات

  • chocolate chip cookies


    کوکی های شکلاتی


  • یک کیک شکلاتی


  • یک کارخانه شکلات سازی

  • a bar/piece of chocolate


    یک نوار/تکه شکلات

  • strawberries dipped in chocolate


    توت فرنگی آغشته به شکلات

  • I gave her a box of hand-made Belgian chocolates.


    یک جعبه شکلات دست ساز بلژیکی به او دادم.

  • Would you like another chocolate?


    شکلات دیگری میل دارید؟

  • a mug of drinking chocolate


    یک لیوان شکلات نوشیدنی

  • He broke off a few squares of chocolate.


    او چند مربع شکلات را پاره کرد.

  • Melt 100g of cooking chocolate in a basin over hot water.


    100 گرم شکلات پخت و پز را در یک قابلمه روی آب داغ ذوب کنید.

  • She broke a bar of chocolate into four pieces.


    او یک شکلات را به چهار تکه تقسیم کرد.

  • Stir until the chocolate has melted.


    هم بزنید تا شکلات آب شود.

  • a box of brazil nuts coated in chocolate


    یک جعبه آجیل برزیلی با روکش شکلات


  • شیر/شکلات تیره/سفید

  • milk/dark/white chocolate


    یک جعبه شکلات برایش بردم.

  • I took her a box of chocolates.


    شکلات هایی که وسطش کارامل هست رو دوست دارم.

  • I like the chocolates with the caramel in the middle.


    با یک لیوان شکلات روی تخت خوابیده بودم.

  • I was tucked up in bed with a mug of chocolate.


    نزدیک به زمان خواب چیزی حاوی کافئین (قهوه، چای، کولا یا شکلات) ننوشید.

  • Don't drink anything with caffeine (coffee, tea cola, or chocolate) close to bedtime.


    تصویر قسمت بالای زردآلو را با دامن شکلاتی نشان می دهد.

  • The picture shows the top in apricot teamed with the skirt in chocolate.


    شکلات عمیق روی دیوارها زیبا به نظر می رسد.

  • That deep chocolate on the walls looks beautiful.


    در اینجا دستور پخت کیک های شکلاتی بسیار خوشمزه وجود دارد.

  • Here is a recipe for chocolate cupcakes that are pretty tasty.


    براونی شکلاتی با بستنی وانیلی سرو می شود

  • chocolate brownies served with vanilla ice cream


    تعداد گوسفندان با پوشش شکلاتی تیره در حال کاهش است.

  • The number of sheep with dark chocolate-coloured coats is declining.


    در همه اتاق ها پرده های کتانی شکلاتی و ملحفه های سفید شفاف وجود دارد.

  • There are chocolate linen curtains and crisp white bedlinen in all the rooms.


    بستنی شکلاتی


  • یک جعبه شکلات (= آب نبات های ساخته شده از شکلات)

  • a box of chocolates (= candies made of chocolate)


synonyms - مترادف
  • brownie


    قهوه ای

  • fudge


    سخن بی معنی وبیهوده

  • muffin


    کلوچه

  • cupcake


    کیک کوچک


  • شکلات تخته ای


  • کیک شکلاتی

  • chocolate fudge


    فاج شکلاتی

  • rocky road


    جاده سنگی

  • nougat


    نوقا

  • candy


    آب نبات

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

undue

لغت پیشنهادی

both

لغت پیشنهادی

advisement