foreign

base info - اطلاعات اولیه

foreign - خارجی

adjective - صفت

/ˈfɔːrən/

UK :

/ˈfɒrən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [foreign] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • alien


    بیگانه


  • غیر صمیمی


  • از راه دور

  • exotic


    خارجی


  • خارج از


  • تصادفی

  • adventitious


    غیر بومی

  • extraneous


    دریایی

  • nonnative


    بیرونی

  • offshore


    وارداتی

  • extrinsic


    ضد پا

  • imported


    مهاجر

  • antipodal


    فراسرزمینی

  • expatriate


    خیلی دور

  • extraterritorial


    خارج از کشور

  • faraway


    به تصویب رسید

  • overseas


    ناهمسان

  • adopted


    برون محلی


  • غیر ساکن

  • extralocal


    دور افتاده


  • از خارج از کشور

  • nonresident


    دور

  • far flung


    دور از ذهن

  • non-native


    غیر داخلی


  • داخلی نیست


  • بومی نیست

  • far-off


  • far-fetched


  • non-domestic




antonyms - متضاد

  • بومی


  • محلی


  • داخلی

  • indigenous


    طبیعی


  • اصلی


  • درونی؛ داخلی


  • ذاتی

  • inherent


    ملی


  • مدنی

  • civic


    غیر عجیب و غریب


  • حالت

  • unexotic


    اتوکتونیک

  • nonexotic


    خودگردان


  • اولین

  • aboriginal


    مادر

  • autochthonic


    خانه

  • autochthonous


    مقیم

  • endemic


    منطقه ای




  • homegrown




  • inland


لغت پیشنهادی

tablespoon

لغت پیشنهادی

reunited

لغت پیشنهادی

backhand