tactic
tactic - تاکتیک
noun - اسم
UK :
US :
روشی که برای رسیدن به چیزی از آن استفاده می کنید
یک روش برنامه ریزی شده برای انجام کاری
سازماندهی و استفاده از سربازان و تجهیزات در جنگ
یک اقدام خاص که برای به دست آوردن یک نتیجه خاص است
تاکتیک علم برنامه ریزی آرایش و استفاده از نیروها و تجهیزات نظامی در جنگ است.
یک روش برنامه ریزی شده برای دستیابی به یک نتیجه خاص
انتقاد به جای تحسین تاکتیکی است که به ندرت در محل کار جواب می دهد.
او ما را تهدید به شکایت می کند؟ این تاکتیکی است که او قبلاً از آن استفاده کرده بود.
شاید مجبور شویم از تاکتیک های تهاجمی تری برای خلاص شدن از شر او استفاده کنیم.
سوال فقط یک تاکتیک تاخیری برای جلوگیری از خروج او از اتاق بود.
One tactic is simply to shield the device by enclosing it in a metal or plastic box of low impedance.
یک تاکتیک صرفاً محافظت از دستگاه، با قرار دادن آن در یک جعبه فلزی یا پلاستیکی با امپدانس کم است.
One tactic she has used is to decide matters outside the formal Cabinet either in committees or in informal groups.
یکی از تاکتیکهایی که او استفاده کرده است، تصمیمگیری درباره مسائل خارج از کابینه رسمی، چه در کمیتهها یا در گروههای غیررسمی است.
Some Wall Street firms have expressed outrage at punitive awards, and many investors have complained of brokers' stalling tactics.
برخی از شرکت های وال استریت نسبت به جوایز تنبیهی ابراز خشم کرده اند و بسیاری از سرمایه گذاران از تاکتیک های توقف کارگزاران شکایت کرده اند.
او همیشه در تاکتیک های صحبت کوتاه شکست خورده بود.
مردان، همانطور که می توان تصور کرد، از این تاکتیک چندان راضی نبودند.
افسوس، بسیاری از شرکت ها در حال حاضر عاقلانه به این تاکتیک.
آنها همه نوع تاکتیکی را امتحان کردند تا ما را به حرکت وادار کنند.
این تازهترین مورد از یک سری تاکتیکهای تاخیری بود.
سرمربی با تیمش درباره تاکتیک ها صحبت کرد.
رویارویی همیشه بهترین تاکتیک نیست.
وقت آن است که تغییر تاکتیک را امتحان کنید.
They used strong-arm (= aggressive or violent) tactics.
آنها از تاکتیک های بازوی قوی (= تهاجمی یا خشونت آمیز) استفاده می کردند.
مسابقات طولانی تر، تاکتیک های متفاوتی را می طلبد.
Teachers learn tactics for dealing with aggressive children.
معلمان تاکتیک های برخورد با کودکان پرخاشگر را یاد می گیرند.
من از تسلیم شدن به چنین تاکتیک های قلدری امتناع می کنم.
او تصمیم گرفت که یک تاکتیک متوقف کند.
برخی از بازیکنان آسیب زدن به حریف خود را یک تاکتیک قانونی می دانند.
این مربی به خاطر تاکتیک های منفی اش مورد انتقاد قرار گرفت.
آنها به اندازه کافی ناامید بودند که تاکتیک های شوک را امتحان کنند.
آنها بهتر است تاکتیک را تغییر دهند.
ما از انواع تاکتیک ها برای لذت بردن از یادگیری استفاده می کنیم.
وسوسه استفاده از تاکتیک های پنهان
ارائه کالاهای ارزانتر از قیمت تمام شده بدیهی است که یک تاکتیک کوتاه مدت بازاریابی است.
تاکتیک های پسر قلدری یک اقلیت کوچک قابل تحمل نخواهد بود.
نگرانی های جدی در مورد تاکتیک های وحشیانه به کار گرفته شده توسط مقامات وجود دارد.
این حملات بمب گذاری نشان دهنده تغییر تاکتیک توسط تروریست ها است.
تاکتیک های ناشیانه الیور از همان ابتدا این طرح را محکوم کرد.
من فکر می کنم ما باید تاکتیک های بازاریابی خود را تغییر دهیم.
تاکتیک های استفاده شده توسط فروشنده باعث ناراحتی او شد.
شکایات چیزی بیش از یک تاکتیک تاخیری نیست.
طرح
تدبیر
stratagem
روش
ترفند
ploy
فوت و فن
استراتژی
مانور انگلستان
manoeuvreUK
نیرنگ
ruse
دستگاه
ماشینکاری
machination
مسیر
مانور ایالات متحده
maneuverUS
تصنع
contrivance
رویکرد
artifice
طفره رفتن
به معنای
dodge
مصلحت
means
programmeUK
expedient
حرکت
programmeUK
programUS
گامبیت
programUS
دوره
gambit
خط مشی
زیر پا گذاشتن
چسب
بازی
subterfuge
تغییر مکان
tack
ترتیب
candourUK
candourUK
candorUS
صادقانه آمریکا
frankness
رک گویی
honesty
صداقت
honorUS
افتخار ایالات متحده
honourUK
HonourUK
inability
عجز
incapacity
ناتوانی
innocence
بی گناهی
openness
باز بودن
واقعیت
simplicity
سادگی
truthfulness
رکود
stagnation
حقیقت
عدم فعالیت
inactivity
انصاف
fairness
خلوص
sincerity
جهل
ignorance