computer
computer - کامپیوتر
noun - اسم
UK :
US :
محاسبه
کامپیوتری شدن
کامپیوتری کردن
an electronic machine that stores information and uses programs to help you find organize or change the information
یک ماشین الکترونیکی که اطلاعات را ذخیره می کند و از برنامه هایی برای کمک به شما در یافتن، سازماندهی یا تغییر اطلاعات استفاده می کند
تا کامپیوتر شروع به کار کند
برای شروع استفاده از یک سیستم کامپیوتری با تایپ نام و رمز عبور خود
برای انتخاب یک برنامه، فایل و غیره از روی صفحه، دکمه ای را روی ماوس رایانه فشار دهید
برای افزودن نرم افزار جدید به کامپیوتر به طوری که نرم افزار آماده استفاده باشد
برای انتقال اطلاعات، تصاویر یا موسیقی از اینترنت به رایانه خود
to move information pictures, or music from your computer to a different computer across the Internet
برای انتقال اطلاعات، تصاویر یا موسیقی از رایانه خود به رایانه دیگری در اینترنت
تا یک فایل یا برنامه آماده استفاده شود
برای انتقال اطلاعات روی صفحه کامپیوتر به بالا یا پایین به طوری که بتوانید آنها را بخوانید
برای تایپ اطلاعات در کامپیوتر
برای حذف اطلاعات از رایانه
برای حذف اطلاعات از یک مکان و قرار دادن آن در مکان دیگر
تا یک کامپیوتر کاری را که انجام داده اید روی آن نگه دارد
برای متوقف کردن داشتن یک فایل یا برنامه آماده برای استفاده
برای متوقف کردن استفاده از یک سیستم کامپیوتری با دادن دستورالعمل های خاص
تا یک کامپیوتر کار نکند
تا کامپیوتر دوباره شروع به کار کند
an electronic machine that can do calculations very quickly store information or documents, or do tasks according to a set of instructions called a program
یک ماشین الکترونیکی که می تواند محاسبات را خیلی سریع انجام دهد، اطلاعات یا اسناد را ذخیره کند، یا وظایفی را طبق مجموعه ای از دستورالعمل ها به نام برنامه انجام دهد.
an electronic machine that is used for storing, organizing, and finding words, numbers, and pictures, for doing calculations, and for controlling other machines
یک ماشین الکترونیکی که برای ذخیره، سازماندهی، و یافتن کلمات، اعداد و تصاویر، برای انجام محاسبات و برای کنترل ماشین های دیگر استفاده می شود.
an electronic device that can store large amounts of information and be given sets of instructions to organize and change it very quickly
یک دستگاه الکترونیکی که می تواند حجم زیادی از اطلاعات را ذخیره کند و مجموعه ای از دستورالعمل ها برای سازماندهی و تغییر سریع آن به او داده شود
an electronic machine that calculates data very quickly used for storing, writing organizing, and sharing information electronically or for controlling other machines
یک ماشین الکترونیکی که داده ها را خیلی سریع محاسبه می کند، برای ذخیره، نوشتن، سازماندهی، و به اشتراک گذاری اطلاعات به صورت الکترونیکی یا برای کنترل ماشین های دیگر استفاده می شود.
نرم افزار کامپیوتر
There is no doubt that quick recall of number facts is still an advantage even in the era of calculators and computers.
شکی نیست که یادآوری سریع حقایق اعداد حتی در عصر ماشین حساب ها و رایانه ها هنوز یک مزیت است.
این مهم است که همه کودکان در دوران مدرسه با کامپیوتر آشنا شوند.
اطلاعات حاصل از نظرسنجی توسط کامپیوتر در حال پردازش است.
برای ساخت جلوه های ویژه فیلم از گرافیک کامپیوتری پیچیده استفاده شده است.
دفتر ما به سیستم کامپیوتری دیگری تغییر مکان داده است.
Arnie may not win many Oscars, but the big guy's action-packed movies sure make great computer games.
آرنی ممکن است اسکار زیادی نبرد، اما فیلمهای اکشن این مرد بزرگ مطمئناً بازیهای رایانهای عالی میسازد.
من نمی توانم برنامه را روی کامپیوترم کار کنم.
انتظار می رفت صرفه جویی در مقیاس و استفاده از رایانه هزینه های اداری را کاهش دهد.
بسیاری از بچه ها زمان بیشتری را صرف بازی های رایانه ای می کنند تا تماشای تلویزیون.
یک کامپیوتر خانگی
کل فرآیند توسط کامپیوتر اجرا و نظارت می شود.
او تمام روز را با کامپیوترش بازی می کند.
یک سیستم/برنامه/شبکه کامپیوتری
computer software/graphics/hardware
نرم افزار کامپیوتر/گرافیک/سخت افزار
یک صفحه کامپیوتر
یک برنامه نویس/کاربر کامپیوتر
یک ویروس کامپیوتری
computer-aided design
طراحی به کمک رایانه
یک مدل کامپیوتری برای پیش بینی نیروهای تاثیرگذار بر هواپیما در حال پرواز استفاده می شود.
ساخت کامپیوتر مزایای زیادی نسبت به خرید آن دارد.
کامپیوترها را می توان با استفاده از مودم و خطوط تلفن شبکه کرد.
او کامپیوتر مدرسه را با رمز عبور مدیر هک کرد.
همه اینها در رایانه ذخیره می شود.
وقتی یک ویروس کامپیوتر شما را خراب می کند وحشتناک است.
کامپیوترم میگه هارد خرابه.
چنین عملیات مرتبسازی بزرگی میتواند زمان زیادی از رایانه را بگیرد.
کامپیوتر داده ها را در یک بافر ذخیره می کند تا زمانی که چاپگر بتواند آنها را بپذیرد.
کامپیوترها در حال حاضر همه خاموش هستند (= کار نمی کنند).
همه داده ها در رایانه نگهداری می شوند.
مشکل ناشی از نقص کامپیوتر بود.
این نرم افزار به شما اجازه می دهد تا با رایانه خود و یک خواننده OCR ارتباط برقرار کنید.
تکنسین هایی که کامپیوترها را تعمیر می کنند
بازار کامپیوترهای خانگی
Our sales information is processed by computer.
اطلاعات فروش ما توسط رایانه پردازش می شود.
یک کامپیوتر شخصی / خانگی
تمام سفارشات مشتریان ما توسط کامپیوتر انجام می شود.
ما تمام سوابق خود را روی رایانه قرار داده ایم.
computer software/hardware
نرم افزار/سخت افزار کامپیوتری
computer graphics
گرافیک کامپیوتری
یک برنامه کامپیوتری
processor
پردازنده
mac
مک
mainframe
پردازنده مرکزی
notebook
نوت بوک
server
سرور
supercomputer
ابر رایانه
workstation
ایستگاه کاری
دیجیتال
laptop
لپ تاپ
دستگاه
micro
کوچک
microcomputer
میکرو کامپیوتر
mini
مینی
minicomputer
مینی کامپیوتر
palmtop
کف دست
جعبه
calculator
ماشین حساب
computor
کامپیوتر
CPU
CPU
data processor
داده پرداز
PC
کامپیوتر شخصی
دستگاه پردازش خودکار داده ها
مغز الکترونیکی
هوش مصنوعی
artificial intelligence
خرد کننده اعداد
number cruncher
ماشین فکر
پوتر
'puter
ماشینکاری پردازش داده
data processing maching
پایانه
terminal
واژه پرداز
word processor