probably
probably - شاید
adverb - قید
UK :
US :
احتمال
محتمل
غیر محتمل
---
معمولاً میگفتند که احتمال دارد اتفاقی بیفتد، احتمالاً درست است و غیره
used when saying that you think something is true or will happen although it is not completely definite
زمانی استفاده می شود که می گویید فکر می کنید چیزی درست است یا اتفاق خواهد افتاد، اگرچه کاملاً قطعی نیست
احتمالاً اتفاق خواهد افتاد یا احتمالاً درست است
used when saying that the present situation makes you think that something will probably happen or is probably true
وقتی می گوییم وضعیت فعلی باعث می شود فکر کنید که احتمالاً چیزی اتفاق خواهد افتاد یا احتمالاً درست است استفاده می شود
وقتی می گویید فکر می کنید احتمالاً چیزی اتفاق می افتد یا احتمالاً درست است استفاده می شود
used when saying that you think something will probably happen or is probably true although you are not sure
وقتی می گویید که فکر می کنید احتمالاً چیزی اتفاق می افتد یا احتمالاً درست است استفاده می شود، اگرچه مطمئن نیستید
استفاده می شود به این معنی که چیزی بسیار محتمل است
Wolfenstein is so addictive you will probably attempt to play it to a conclusion by staying up all night.
Wolfenstein آنقدر اعتیاد آور است که احتمالاً سعی خواهید کرد با بیدار ماندن تمام شب آن را به نتیجه برسانید.
احتمالا امشب برای شام دیر میام.
احتمالاً فیلم را در لوکیشنی در اروپا فیلمبرداری خواهیم کرد.
باستان شناسان معتقدند که این معبد احتمالاً در قرن سوم پس از میلاد ساخته شده است.
Daffodil Quentin seems to be acceptable to the other owners, who of course probably don't know about her three dead horses.
به نظر می رسد گل نرگس کوئنتین برای صاحبان دیگر قابل قبول باشد، که البته احتمالاً از سه اسب مرده او اطلاعی ندارند.
باغ وحش های دیگر احتمالا باغ وحش خود را اتاناز می کنند.
تعداد اجساد احتمالاً بیشتر بود، شاید تا 44، اگرچه پلیس هرگز نتوانست آن را ثابت کند.
او ده ها کتاب نوشت، اما این احتمالاً شناخته شده ترین رمان اوست.
احتمالاً نباید مات و مبهوت می شدم، زیرا جنگ های داخلی وفاداری را آزمایش می کنند.
جوان کجاست؟ او احتمالا هنوز سر کار است.
احتمالاً در نتیجه هیچ بچه ای وجود نخواهد داشت.
و او احتمالاً، بدون اینکه بداند، به خوشبختی ما حسادت می کند.
If we played a lame-duck year in Hartford, we probably would have lost $ 20 million to $ 25 million.
اگر در هارتفورد یک سال اردک لنگ بازی میکردیم، احتمالاً بین 20 تا 25 میلیون دلار ضرر میکردیم.
You're probably right.
احتمالا حق با شماست.
من فکر می کنم که احتمالا درست است.
احتمالا درست میشه
این شناخته شده ترین و احتمالاً محبوب ترین آهنگ او بود.
آیا او آنجا خواهد بود؟ احتمالا.
‘I bet he's responsible for this mess.’ ‘Very probably.’
شرط می بندم که او مسئول این آشفتگی است.» «به احتمال زیاد.»
«آیا ما به ماشین نیاز داریم؟» «احتمالاً نه.»
همانطور که احتمالا می دانید، من به زودی شغل خود را تغییر خواهم داد.
احتمالا فکر می کنید من دیوانه هستم که به او اعتماد دارم.
این دو مورد به احتمال زیاد به هم مرتبط هستند.
Most cybercrime involves traditional crimes, such as theft and fraud, being committed in new ways. Phishing is perhaps/possibly/probably the best-known example of this.
بیشتر جرایم سایبری شامل جرایم سنتی مانند سرقت و کلاهبرداری است که به روش های جدید انجام می شود. فیشینگ شاید/احتمالا/احتمالاً شناخته شده ترین نمونه از این باشد.
It seems/appears that the more personal data which organizations collect the more opportunity there is for this data to be lost or stolen.
به نظر می رسد/به نظر می رسد که هر چه سازمان ها داده های شخصی بیشتری را جمع آوری کنند، فرصت بیشتری برای گم شدن یا سرقت این داده ها وجود دارد.
به نظر واضح است که معرفی کارت ملی کمک چندانی به جلوگیری از سرقت هویت نمی کند.
It could be argued that the introduction of national ID cards might actually make identity theft easier.
می توان ادعا کرد که معرفی کارت های شناسایی ملی ممکن است در واقع سرقت هویت را آسان تر کند.
It is possible that/It may be that the only way to protect ourselves against DNA identity theft is to avoid the creation of national DNA databases.
این امکان وجود دارد که / ممکن است تنها راه برای محافظت از خود در برابر سرقت هویت DNA اجتناب از ایجاد پایگاه های داده ملی DNA باشد.
احتمالا تا نیمه شب به خانه خواهم آمد.
من احتمالا می روم - بستگی به آب و هوا دارد.
او احتمالاً حتی متوجه نشده است.
احتمالاً بهترین کار این است که قبل از رفتن با آنها تماس بگیرید.
احتمال دارد
arguably
شاید، قابل بحث
شاید
احتمالا
doubtless
بدون شک
قابل تصور
presumably
مسلما
conceivably
به طور عملی
قابل توجیه
feasibly
قابل قبول
imaginably
به طور بالقوه
justifiably
ظاهرا
perchance
فرضا
plausibly
قابل باور
به طور قابل اعتماد
به مصلحت
assumably
به احتمال زیاد
believably
منطقی
credibly
شبیه
doubtlessly
عملا
expediently
presumptively
reasonably
seemingly
belike
mayhap
practicably
improbably
غیر محتمل
implausibly
غیر قابل قبول
dubiously
به طرز مشکوکی
inconceivably
غیر قابل تصور
incredibly
بطور باور نکردنی
preposterously
مضحک
questionably
سوال برانگیز
unbelievably
باور نکردنی
illogically
غیر منطقی
inanely
به طرز عجیبی
incongruously
نامتجانس
irrationally
بی جهت
unduly
به صورت مسخره
unreasonably
غیر ممکن
unthinkably
غیر قابل تحمل
absurdly
با خنده
farcically
به طرز مسخره ای
impossibly
به طرز شگفت آور
intolerably
فوق العاده
laughably
دیوانه وار
ridiculously
به طرز فجیعی
astonishingly
قابل توجه
extraordinarily
بی معنی
insanely
به طرز تکان دهنده ای
ludicrously
ناگفتنی
outrageously
remarkably
senselessly
shockingly
unplausibly
unspeakably