tourist
tourist - توریست
noun - اسم
UK :
US :
کسی که برای تفریح در تعطیلات از مکانی بازدید می کند
کسی که به جایی سفر می کند
کسی که برای بازدید از یک کشور خاص، منطقه، موزه و غیره می آید
کسی که در جایی در تعطیلات است
توریستی که در حال بازدید از یک مکان معروف یا جالب است
کسی که برای تفریح، اقامت در اقامتگاه ارزان و همراه داشتن یک کوله پشتی سفر می کند
کسی که برای تفریح یا تعطیلات به یک مکان سفر می کند
کسی که معمولاً در تعطیلات از مکانی برای تفریح و علاقه بازدید می کند
عضو یک تیم ورزشی که از جایی به جای دیگر در یک کشور خارجی سفر می کند و بازی می کند
شخصی که برای تفریح و علاقه به سفر و بازدید از مکان ها می پردازد
گردشگران می توانند از نقشه رنگی برای راهنمایی خود در پیاده روی در شهر استفاده کنند.
ویزای توریستی برای اکثر ملیت ها مورد نیاز است.
سالانه بیش از 3 میلیون گردشگر آمریکایی از بریتانیا دیدن می کنند.
نه ممکن بود و نه ضروری بود که گردشگرانی را که به آبشار جذب میکردند از جاذبههایی که انتظار داشتند محروم کرد.
بریتانیا یکی از پنج مقصد برتر گردشگری جهان است.
It was neither feasible nor necessary to deny tourists who were lured to the Falls the attractions they expected.
در بازدید او، مقامات به بازدیدکنندگان غربی که خواستار سفر به خارج از نقاط اصلی توریستی بودند مشکوک بودند.
و پائو در بازار توریستی انبوه نیست.
On his visit the authorities had been suspicious of Western visitors who asked to travel outside the main tourist spots.
سالانه میلیون ها گردشگر از آن بازدید می کنند.
در استودیو بخوانید تصمیم برای کاهش بیش از نصف بودجه گردشگری یک شهر، خشم مغازهداران و هتلداران را برانگیخته است.
یک پارکبان در حالی که گردشگران به دره نگاه می کردند به سؤالات پاسخ می داد.
Read in studio A decision to cut a town's tourist budget by more than half has angered shopkeepers and hoteliers.
گزارش شده است که سه گردشگر بر اثر تیراندازی در حملات جداگانه به کشتی های تفریحی نیل در ماه اکتبر زخمی شده اند.
مطمئناً اکثریت گردشگران بودند.
Three tourists were reported to have been wounded by gunfire in separate attacks on Nile cruise ships during October.
اتوبوس های گردشگران خارجی
یک جاذبه توریستی / مقصد / استراحتگاه محبوب
صنعت/بخش گردشگری
فصل گردشگری اینجا در بهار به اوج خود می رسد.
این جزیره گردشگران را از سراسر جهان جذب می کند.
مرکز اطلاعات گردشگری درست در کنار مسجد است.
تعویض گارد مورد علاقه گردشگران است.
اخیرا ادینبورگ به یک مرکز توریستی محبوب تبدیل شده است.
داستان هیولای دریاچه نس، گردشگران زیادی را به این منطقه جذب کرده است.
این شهر دارای پتانسیل های گردشگری غیرقابل تحقق است.
این جشنواره با هجوم زیادی از گردشگران همراه است.
پارک موضوعی محبوب ترین مرکز گردشگری منطقه است.
این شهر از مسیر معمول توریستی خارج شده است.
اقتصاد آنها به دلار توریستی وابسته است.
قسمتی از شهر که بیشتر گردشگران از آن بازدید می کنند
وی با ویزای توریستی وارد کشور شد.
آغاز فصل گردشگری بود.
جاده های محلی نمی توانند با افزایش ترافیک گردشگران مقابله کنند.
تاج محل یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری هند است.
در تابستان هجوم گردشگران زیادی داریم.
ما در جاده ها و مسیرهای کوچک و دور از مسیر گردشگری حرکت کردیم.
از تمام نقاط توریستی معمولی بازدید کردیم.
سالانه میلیون ها گردشگر از رم بازدید می کنند.
انبوهی از گردشگران (= گروه های بسیار بزرگ) هر ساله به مدیترانه سرازیر می شوند.
فلوریدا دارای تعدادی جاذبه گردشگری مهم است.
این جزیره در فصل گردشگری بسیار شلوغ است.
هند غربی به راحتی گردشگران را شکست داد.
tripper
تریپر
sightseer
گردشگر
excursionist
مسافر ایالات متحده
travelerUS
travellerUK
travellerUK
مسافر
vacationer
تعطیل کننده
holidaymaker
بازدید کننده
جهانگرد
voyager
گردن لاستیکی
globetrotter
رابرنکر
journeyer
کوله گرد
rubberneck
کاوشگر
rubbernecker
زائر
backpacker
مسافر تعطیلات
explorer
امت
pilgrim
غرغر کردن
vacationist
غریبه
emmet
جت ستتر
grockle
مسافر روز
خارج از شهر
wayfarer
تعطیلات ساز
jet-setter
غیر محلی
day tripper
ماجراجو
day-tripper
کوهنورد
out-of-towner
راهپیمایی
holiday-maker
non-local
adventurer
tourer
hiker
trekker