sure
sure - مطمئن
adjective - صفت
UK :
US :
مطمئن باشید که چیزی را می دانید یا چیزی درست یا صحیح است
در مورد آنچه احساس می کنید، می خواهید، و غیره مطمئن شوید
مطمئنا درست است
مطمئناً اتفاق می افتد، موفق می شود یا نتیجه خاصی دارد
باور به اینکه چیزی قطعاً درست یا درست است
کاملا مطمئن برخی رسمی تر از مطمئن هستند، و در نوشتن بسیار رایج است
مطمئن باشید که چیزی درست است، حتی اگر نتوانید آن را ثابت کنید
کاملاً مطمئن باشید که چیزی درست است، به خصوص وقتی دیگران مطمئن نیستند
مطمئن باشید که حقیقت را در مورد چیزی که اتفاق افتاده می دانید، زیرا اطلاعات کافی دارید
مطمئن باشید که اتفاق خوبی خواهد افتاد یا به چیزی دست خواهید یافت
در مورد چیزی در ذهن خود شک نکنید
داشتن احساس قوی مبنی بر اینکه چیزی درست یا درست است
به کسی بله می گفت
وقتی تشکر از کسی را می پذیرید به عنوان پاسخ استفاده می شود
برای تاکید بر یک جمله استفاده می شود
used at the beginning of a statement admitting that something is true especially before adding something very different
در ابتدای یک عبارت برای اعتراف به درست بودن چیزی استفاده می شود، به خصوص قبل از اضافه کردن چیز بسیار متفاوت
مسلم - قطعی؛ بدون شک
قطعی یا مطمئن
خیلی یا خیلی مطمئن بودن
مطمئن باشید که چیزی درست است
به کسی اعتماد داشتن و اعتماد کردن
مطمئن بودن
نگاه کردن و/یا اقدام برای اطمینان از اینکه چیزی اتفاق می افتد، درست است و غیره.
اگر دانش یا درک مطمئنی از چیزی دارید، آن را به خوبی می دانید یا درک می کنید
قطعا
گفت وقتی کسی از شما تشکر کرده است
اگر از خود مطمئن هستید، مطمئن هستید
ماشین BMW بود مطمئنی؟
لو ریگاتونی خندید و کلاهش را که مادام آستارتی فکر میکرد فدورا است اما مطمئن نبود از سرش برداشت.
فکر می کنم لیا اینجا زندگی می کند، اما مطمئن نیستم.
ما معتقد نیستیم که این جسد دختر گمشده است، اما باید بررسی کنیم تا کاملاً مطمئن شویم.
«آن جان آنجاست؟» «مطمئن نیستم».
خیلی مطمئن نیستی
من تقریباً مطمئن هستم (که) او موافقت خواهد کرد.
مطمئنی برات مهم نیست؟
من مطمئن هستم که او هنوز زنده است.
امیدوارم از حقایق خود مطمئن باشید.
در موردش مطمئنی؟
اگر مطمئن نیستید چگونه این کار را انجام دهید از من بپرسید.
من مطمئن نیستم که آیا باید این را به شما بگویم.
دقیقا/کاملا/کاملا/واقعا مطمئن نیستم
هنوز حتی مطمئن نبودم که با چه کسی صحبت می کنم.
من این کمی را دوست دارم، اما در مورد آن مطمئن نیستم.
شما همیشه از استقبال گرمی در آنجا مطمئن هستید.
ما نمی توانستیم از حمایت مالی مطمئن باشیم.
انگلیس برای اطمینان از صعود به جام جهانی باید در این بازی پیروز شود.
The exhibition is sure to be popular.
این نمایشگاه مطمئناً محبوب خواهد بود.
حتما باران می بارد.
اگر مسیر را ادامه ندهید مطمئناً گم خواهید شد.
او مطمئنا برای تیم انتخاب خواهد شد.
این یک نشانه مطمئن از بهبود اقتصادی است.
تنها یک راه مطمئن برای انجام آن وجود دارد.
He is a sure bet for the presidential nomination (= certain to succeed).
او یک شرط مطمئن برای نامزدی ریاست جمهوری است (= مطمئناً موفق خواهد شد).
به دوستانم گفتم که برد ما یک چیز مطمئن بود.
ما لمس مطمئن او روی صفحه کلید را تحسین کردیم.
درودهای من را حتما به خانواده خود برسانید.
حتما از وب سایت ما دیدن کنید.
هیچ کس به طور قطع نمی داند چه اتفاقی افتاده است.
فکر می کنم او دوشنبه برمی گردد، اما نمی توانم با اطمینان بگویم.
یک چیز مسلم است - این کار آسانی نخواهد بود.
آیا آنجا خواهید بود؟ حتما.
او شرط خوبی برای کسب جایگاه در تیم ایالات متحده است.
مسلم - قطعی
مثبت
مطمئن
assured
خاطر جمع
convinced
متقاعد
decided
تصمیم گرفت
definite
قطعی
persuaded
متقاعد شد
روشن
satisfied
راضی
resolute
مصمم
unfaltering
بی تزلزل
unwavering
تزلزل ناپذیر
conclusive
بدون شک
doubtless
امن است
بدون تردید
unhesitating
تکان نخورده
unshaken
بی نوسان
unvacillating
مطلق
خروس
cocksure
ضمنی
implicit
سانگوئن
sanguine
خالی از تردید
unshakeable
در ذهن خود روشن کنید
اعتماد به نفس
طبقه بندی شده
بی چون و چرا
self-confident
اعتماد کردن
categorical
unequivocal
trusting
uncertain
نا معلوم
unsure
نامطمئن
doubtful
مشکوک
dubious
بدبین انگلستان
scepticalUK
آمریکا مشکوک
skepticalUS
تصمیم نگرفتم
undecided
مردد، دودل
hesitant
بلاتکلیف
indecisive
متقاعد نشده
unconvinced
بی قرار
unsettled
پاره شده
torn
غیر واضح
unclear
حل نشده
unresolved
متفکر
diffident
نامعین
indefinite
آزمایشی
tentative
غیر متعهد
uncommitted
مبهم
unconfident
بی اعتماد
ambiguous
پریشان
distrustful
مبهم کننده
dithering
مردد
equivocal
ناخوشایند
equivocating
بی اراده
hesitating
بدون اطمینان
iffy
شک کرد
irresolute
mistrustful
unassured
vague
doubted