ask
ask - پرسیدن
verb - فعل
UK :
US :
صحبت کردن یا نوشتن با کسی به منظور دریافت پاسخ، اطلاعات یا راه حل
برای درخواست کمک، مشاوره، اطلاعات و غیره
برای چیزی که می فروشید مقدار خاصی پول می خواهید
دعوت کردن کسی به خانه خود، بیرون رفتن با شما و غیره
اگر از کسی چیزی بخواهید، می خواهید آن را برای شما انجام دهد
صحبت کردن یا نوشتن با کسی برای دریافت پاسخ
از کسی در مورد چیزی اطلاعات بپرسید
پرسیدن سوالی به صورت قاطعانه یا عصبانی
to ask someone questions, to find out if they are suitable for a job or as part of a television or radio interview
سوال پرسیدن از کسی، برای یافتن اینکه آیا برای شغل مناسب هستند یا به عنوان بخشی از مصاحبه تلویزیونی یا رادیویی
به طور رسمی از افراد زیادی بپرسید تا نظر آنها را در مورد چیزی بدانید
برای به دست آوردن اطلاعات در مورد یک جرم، سوالات زیادی از کسی بپرسید
پرسیدن سوالات مفصل زیادی از کسی، اغلب به روشی پرخاشگرانه
از کسی در دادگاه در مورد اظهاراتی که گفته اند سؤال بپرسند
used in news reports when saying that the police are asking someone questions about a crime – especially when they think this person is guilty but have not yet charged them
در گزارشهای خبری وقتی میگویند پلیس از کسی در مورد جرمی سؤال میپرسد استفاده میشود - بهویژه زمانی که فکر میکند این شخص گناهکار است، اما هنوز او را متهم نکرده است.
به کسی بگویید که می خواهید چیزی به شما بدهد
درخواست غذا یا نوشیدنی در رستوران
با قاطعیت چیزی را درخواست کنید، اصرار کنید که کسی آنچه را که می خواهید به شما بدهد
چیزی خواستن
to ask for something in an urgent way because you want it very much and will be very unhappy if you do not get it
خواستن چیزی فوری
مدام از کسی چیزی را به شکلی آزاردهنده بخواهی
if someone is asking a particular price for something that is the price at which they are selling it
اگر کسی قیمت خاصی را برای چیزی بخواهد، این قیمتی است که آن را به آن می فروشد
تا کسی کارش را ترک کند
پرسیدن سوال از کسی یا درخواست پاسخ از کسی
چیزی را با دقت در نظر گرفتن
to speak or write to someone saying that you want them to do something to give you something or to allow you to do something
صحبت کردن یا نوشتن به کسی که میخواهید کاری انجام دهد، کاری به شما بدهد یا به شما اجازه انجام کاری را بدهد
از کسی درخواست کنید یا دعوت کنید تا با شما به جایی برود یا به خانه شما بیاید
انتظار یا تقاضا کردن چیزی
پرسیدن سؤال از کسی یا درخواست چیزی از کسی
دعوت کردن کسی برای رفتن به جایی
برای بیان قیمت مورد نظر برای چیزی که می فروشید
از کسی بخواهید که بیاید و شما را ببیند تا بتوانید برای کار با او مصاحبه کنید
چند سال دارید - اگر برایتان مهم نیست که من بپرسم؟
از خانواده اش پرسید.
می توانم یک سوال بپرسم؟
قیمت رو پرسیدی؟
شما کاری را که من به شما می گویم انجام می دهید، بدون سوال.
سه سوال مهم برای پرسیدن وجود دارد.
frequently asked questions
سوالات متداول
او پرسید: کجا می روی؟
از او پرسید: مطمئنی؟
او از دانش آموزان نام آنها را پرسید.
اغلب از من می پرسند که!
مجبور شدم چند سوال خیلی سخت از خودم بپرسم.
من می خواهم از شما چند سوال بپرسم.
چرا همه از من این را می پرسند؟
مصاحبه کننده از من در مورد برنامه های آینده ام پرسید.
هنگامی که به طور خاص در مورد گزارش از او پرسیده شد، او نشان داد که آن را نخوانده است.
پرسید کجا زندگی می کنم.
باید از استاد بپرسم که بعدش چکار کنم؟
I was asked if/whether I could drive.
از من پرسیده شد که آیا می توانم رانندگی کنم یا نه.
از هر کسی که اطلاعاتی در دست دارد درخواست می شود با پلیس تماس بگیرد.
از والدینی که فرزند خردسال دارند تقاضا می شود در این جلسه شرکت کنند.
مودبانه از آنها خواسته شد که مغازه را ترک کنند.
اریک از من خواست با او ازدواج کنم.
از همه دانش آموزان خواسته شد که یک پرسشنامه را تکمیل کنند.
پرسیدم که آیا می توانند بلیط مرا عوض کنند؟
او از من پرسید که آیا به او درس انگلیسی می دهم.
او درخواست کرد که او را در جریان تحولات قرار دهند.
او درخواست کرد که باید در جریان قرار گیرد.
اگر خوب از او بخواهید، او به شما دست می دهد.
از درخواست کمک نترسید.
من می نویسم تا در مورد دوره ها اطلاعاتی کسب کنم.
enquireUK
enquireUK
query
پرس و جو
سوال
quiz
مسابقه
interrogate
بازجویی کردن
grill
کباب
inquireUS
inquireUS
مصاحبه
probe
پویشگر
معاینه کردن
تحقیق کردن
مطبوعات
scrutiniseUK
بررسی انگلستان
scrutinizeUS
ایالات متحده را موشکافی کنید
canvass
بوم نقاشی
catechize
تعلیم دادن
بررسی
cross-examine
معاینه متقابل
inquisition
تفتیش عقاید
pump
پمپ
cross-question
سوال متقابل
enquire of
پرس و جو از
سر و گوش اب دادن
پیدا کردن
برو
اصابت
ضربه زدن
make inquiries
پرس و جو کنید
needle
سوزن
یک سوال به
درخواست اطلاعات
پاسخ
پاسخ دادن
توضیح
retort
اظهار نظر
برگشت
remark
گفتن
بگو
جواب بده
پیگیری
واکنش نشان دهند
بازخورد
شلیک به عقب
صحبت کردن
feedback
پشت صحبت
برگرد
برگرد با
برگشتن به
اذعان
چشم پوشی
بی توجهی
در جواب بگو
riposte
پیشخوان
جواب دادن
neglect
متقابل کردن
سوال را مطرح کنید
پیدا کردن
reciprocate