recovery
recovery - بهبود
noun - اسم
UK :
US :
روند بهبود پس از یک بیماری، آسیب و غیره
روند بازگشت به شرایط عادی پس از یک دوره مشکل یا دشواری
وقتی چیزی را که گرفته شده یا گم کرده اید پس می گیرید
هنگامی که قیمت ها افزایش می یابد یا اقتصاد پس از یک دوره دشوار دوباره رشد می کند
وقتی چیزی را پس می گیرید، مانند پولی که به شما بدهکار است
when you gradually get back an amount of money that you have spent on an asset by paying less tax. This reduction in tax is allowed to make up for DEPRECIATION (=the asset’s loss of value over time)
زمانی که با پرداخت مالیات کمتر مقداری از پولی را که برای یک دارایی خرج کرده اید به تدریج پس می گیرید. این کاهش مالیات مجاز است برای جبران استهلاک (=از دست دادن ارزش دارایی در طول زمان)
anything that an insurance company is able to get back that reduces the total amount of a loss such as damaged property stolen goods that are found by the police etc
هر چیزی که یک شرکت بیمه بتواند آن را پس بگیرد که کل خسارت را کاهش می دهد، مانند اموال آسیب دیده، کالاهای سرقتی که توسط پلیس پیدا می شود و غیره.
روند بهبود مجدد پس از یک بیماری یا آسیب
روند موفقیت یا عادی شدن دوباره پس از مشکلات
روند بازگرداندن چیزی
عمل یا روند بهتر شدن؛ بهبود
a process in which a situation improves after a difficult period or in which prices increase after falling in value
فرآیندی که در آن یک وضعیت پس از یک دوره دشوار بهبود می یابد، یا در آن قیمت ها پس از کاهش ارزش افزایش می یابد
the process of getting money from a person or company that has caused you loss or damage by order of a court of law
فرآیند دریافت پول از شخص یا شرکتی که به حکم دادگاه باعث ضرر یا ضرر شما شده است
فرآیند بازگرداندن چیزی که گم شده یا تقریباً از بین رفته است
→ depreciation recovery
→ بازیابی استهلاک
فرآیند به دست آوردن منابع طبیعی مانند نفت یا گاز از زیر زمین یا دریا
پس از مذاکرات گسترده، ویمپول قرارداد مکان و بازیابی را دریافت کرد.
Other Disk Storage Entries retrieved from the database are stored on disk for restart and recovery purposes.
سایر ورودی های ذخیره سازی دیسک بازیابی شده از پایگاه داده برای اهداف راه اندازی مجدد و بازیابی روی دیسک ذخیره می شوند.
The dramatic move - effectively devaluing our currency - exposed the Prime Minister's general election pledges of economic recovery as worthless.
این حرکت چشمگیر - که عملاً ارزش پول ما را کاهش داد - وعده های انتخاباتی نخست وزیر برای بهبود اقتصادی را بی ارزش نشان داد.
بهبود اقتصادی پیش بینی می شود.
I guess everyone said it is 95 percent curable; the treatment is good; you are making a good recovery.
حدس می زنم همه گفتند که 95 درصد قابل درمان است. درمان خوب است؛ شما در حال بهبودی خوبی هستید
باید به خاطر داشت که فرد نمی تواند عود کند مگر اینکه ابتدا در دوران نقاهت بوده باشد.
The kick misses, recovery is slow and the alert opponent has scored before you know what's happened.
ضربه از دست میرود، ریکاوری کند است و حریف هوشیار قبل از اینکه بدانید چه اتفاقی افتاده است گل زده است.
صحنه تنظیم شد، فیلمنامه نوشته شد، بازیگران در نشانه های خود: بیماری، عمل، بهبودی.
My right hon. Friend is right to talk about the industrial capacity being too low to produce the recovery we need.
حق من عزیزم دوست درست می گوید ظرفیت صنعتی خیلی کم است که نمی تواند بازیابی مورد نیاز ما را ایجاد کند.
پدرم بعد از عمل بهبودی کامل پیدا کرده است.
برای ایجاد یک بهبود قابل توجه/سریع/سریع/آهسته
او در مسیر بهبودی (= پیشرفت به سوی) است.
The government is forecasting an economic recovery.
دولت بهبود اقتصادی را پیش بینی می کند.
اقتصاد در حال نشان دادن نشانه هایی از بهبود است.
بهبود در هزینه های مصرف کننده
برای اطلاعاتی که منجر به بازیابی الماس های گم شده می شود، پاداشی وجود دارد.
مادر شما اکنون در دوران نقاهت است.
بعد از عمل او را به اتاق ریکاوری بردند.
تعطیلات باعث تسریع بهبودی او می شود.
او در حال بهبودی از بیماری است.
مصدومیت او بازگشته است زیرا زمان ریکاوری کافی بین بازی ها وجود نداشت.
Laura made a miraculous recovery.
لورا به طور معجزه آسایی بهبود یافت.
Many people make remarkable recoveries after strokes.
بسیاری از افراد پس از سکته مغزی بهبود قابل توجهی پیدا می کنند.
آقای فیشر به طور کامل بهبود یافت.
او به خوبی در مسیر بهبودی قرار دارد.
برای همه آنها آرزوی بهبودی عاجل داریم.
بهبودی آهسته به سلامت کامل
تنها زمانی بهبودی حاصل می شود که کاهش تورم غلبه کند.
شاخص FTSE بهبودی اندک را تجربه کرد و 6.5 واحد کاهش یافت.
این شرکت در 12 ماه گذشته بهبود قابل توجهی داشته است.
شرایط اقتصادی مناسب است و بهبودی در راه است.
بهبود اقتصاد جهانی به طور قابل توجهی تقویت شده است.
این منطقه توسط باران اسیدی آسیب دیده است و رودخانه ها تقریباً غیر قابل بازیابی هستند.
اقتصاد جهانی بهبودی قوی را پشت سر گذاشت.
بهبودی قوی در بازارها وجود دارد.
امیدی به بهبودی نیست.
بیکاری بالاست و بهبود اقتصادی هنوز فاصله زیادی دارد.
یک طرح بازیابی بلایا
کاهش نرخ بهره برای تحریک بهبود اقتصاد جهانی
چشم انداز بهبود اقتصادی
recuperation
بهبودی
rehabilitation
توانبخشی
convalescence
دوران نقاهت
regeneration
بازسازی
restoration
مرمت
amelioration
بهبود
healing
التیامبخش
rehab
جوان سازی
rejuvenation
درمان
betterment
ترمیم
cure
تجدید قوا
mending
تجدید حیات
rejuvenescence
EnvigorationUK
reinvigoration
تقویت ایالات متحده
resurgence
تجمع
احیا
envigorationUK
اسنپ بک
invigorationUS
بیداری مجدد
rally
طراوت
renewal
رنسانس
resuscitation
رستاخیز
snapback
احیای
reawakening
احیاء
rebirth
بازگشت به سلامت
refreshment
renaissance
renascence
resurrection
revival
revivification