devastate
devastate - ویران کردن
verb - فعل
UK :
US :
برای وادار کردن کسی به شدت شوکه و غمگین
به چیزی بسیار بد یا کامل آسیب رساندن
یک مکان یا چیزی را به طور کامل ویران کند یا آسیب بزرگی وارد کند
تا کسی احساس شوکه و ناراحتی کند
صدمه یا رنج زیادی به چیزی یا کسی وارد کردن، یا مکانی را با خشونت ویران کردن
جامعه کوچک و پر رونق ویران شده است.
کشور در اثر سیل ویران شده است.
این حمله دوم او را ویران کرده است.
مرگ زودهنگام مادرش بر اثر سرطان، لیان را ویران کرد.
یک انفجار مهیب شب گذشته مرکز شهر را ویران کرد.
سال ها جنگ این کشور جزیره ای را ویران کرده است.
بمب بخش اعظم بخش قدیمی شهر را ویران کرد.
امواج کوچک سازی شرکت ها روحیه کارکنان را ویران کرده است.
I was so devastated I was crying constantly.
آنقدر ناراحت بودم که مدام گریه می کردم.
این شهر در سال 1928 توسط طوفان ویران شد.
گردباد در حال حاضر ردپایی از ویرانی را در چهار ایالت از نبراسکا تا میسوری به جا گذاشته است.
از بین رفتن
ruin
خراب کردن
demolish
تخریب
wreck
ویران کردن
ravage
با خاک یکسان کردن
raze
هدر
متروک
desolate
مرحله
جمع
نابود کردن
annihilate
گونی
sack
از بین بردن
spoil
کرم رنگ
خاموش کردن
decimate
هسته ای
extinguish
غارت کردن
nuke
pulveriseUK
plunder
پودر کردن ایالات متحده
pulveriseUK
بلا
pulverizeUS
خرد کردن
ransack
درهم کوبیدن
scourge
زباله ها
shatter
vaporiseUK
smash
تبخیر ایالات متحده
trash
صاف کردن
vaporiseUK
غارت
vaporizeUS
wrack
despoil
flatten
pillage
ساختن
ایستاده
erect
بالا بردن
عقب
rear
ايجاد كردن
غنی سازی
enrich
نگهبان
کمک
بهتر کردن
حفظ
محافظت
قرار دادن
صرفه جویی
برپایی
تعمیر
repair
ثابت
بهبودی یافتن
بازگرداندن
mend
کمک کند
بازسازی کنید
رشد
rebuild
از دست دادن
تاسيس كردن
reconstruct
بازسازی کند
بازسازی
خرس
renovate
دادن
recondition
ستایش
praise
