aspic

base info - اطلاعات اولیه

aspic - آسپیک

noun - اسم

/ˈæspɪk/

UK :

/ˈæspɪk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [aspic] در گوگل
description - توضیح

  • a clear brownish jelly in which cold meat is sometimes served

    یک ژله قهوه ای شفاف که گاهی اوقات گوشت سرد در آن سرو می شود

  • a transparent jelly made from animal bones that is used in cold savoury foods

    ژله ای شفاف ساخته شده از استخوان حیوانات که در غذاهای سرد استفاده می شود

  • He had time to think time to become an old man in aspic, in sculptured soap, quaint and white.

    او وقت داشت فکر کند، زمانی برای تبدیل شدن به یک پیرمرد با رنگ سفید، با صابون مجسمه‌سازی شده، عجیب و غریب و سفید.

  • A more elegant and courtly preparation was quail in aspic, often served with foie gras or truMes.

    یک غذای شیک تر و صمیمانه تر بلدرچین بود که اغلب با فوی گراس یا ترومس سرو می شد.

  • His head is perfect tanned the shade of aspic, kept beautiful by concentration.

    سر او عالی است، برنزه شده و با تمرکز زیبا نگه داشته شده است.

  • Pour in the cool saffron aspic as you go layer by layer.

    آسپیک زعفران خنک را که می روید لایه به لایه در آن بریزید.

  • He had large dark eyes, like pears set in port wine aspic, deep pools in a thin delicate face.

    او چشمان درشت تیره ای داشت، مثل گلابی که در شراب بندری قرار گرفته بودند، حوض های عمیقی در چهره ای لاغر و ظریف داشت.

example - مثال

  • chicken breast in aspic

    سینه مرغ در آسپیک

  • We cannot preserve our culture in aspic.

    ما نمی‌توانیم فرهنگ خود را در حالت عادی حفظ کنیم.

synonyms - مترادف

  • gel

    ژل

  • jelly

    ژله

  • mousseline

    موسلین

  • gelatinUS

    ژلاتین آمریکا

  • gelatineUK

    ژلاتین انگلستان

  • agar

    آگار

  • agar-agar

    آگار آگار

  • jam

    مربا

  • mass

    جرم

  • jell

    حفظ

  • preserve

    استخراج کردن

  • extract

    پکتین

  • pectin

    پالپ

  • pulp

    پماد

  • ointment

    unction

  • unction

    کرم رنگ

  • cream

    مومیایی کردن

  • balm

    مرهم

  • salve

    روان کننده

  • lubricant

    وازلین

  • petroleum jelly

    کنسرو

  • conserve

    تنظیمات

  • confiture

    مارمالاد

  • marmalade

    گسترش

  • spread

    شیرینی

  • confection

    مزاحم

  • dulce

    چسباندن

  • paste

    پوره

  • purée

    پاته

  • pâté

    یک نوع ترشی با ادویه

  • chutney

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

gist

لغت پیشنهادی

diverts

لغت پیشنهادی

hockey