press
press - مطبوعات
noun - اسم
UK :
US :
افرادی که برای روزنامه ها، رادیو یا تلویزیون گزارش می نویسند
گزارش در روزنامه ها و رادیو و تلویزیون
کسب و کاری که چاپ می کند و گاهی کتاب می فروشد
دستگاهی که کتاب، روزنامه یا مجلات را چاپ می کند
a piece of equipment used to put weight on something in order to make it flat or to force liquid out of it
وسیله ای که برای وزن دادن به چیزی به منظور صاف کردن آن یا بیرون آوردن مایع از آن استفاده می شود
یک فشار مداوم سبک به چیزی کوچک
انبوهی از مردم که به یکدیگر فشار می آورند
فشار دادن محکم چیزی به سطح
فشار دادن یک دکمه، سوئیچ و غیره برای راه اندازی ماشین، زنگ زدن و غیره
برای صاف کردن لباس ها با استفاده از اتوی داغ
با فشار دادن در جهت خاصی حرکت کند
سخت تلاش کردن برای متقاعد کردن کسی برای انجام کاری، به خصوص با درخواست چندین بار از او
فشار یا وزنه ای بر چیزی برای صاف کردن، له کردن و غیره وارد کردن
برای نگه داشتن کسی یا چیزی نزدیک خود
چیزی را به کسی پیشنهاد دادن و سعی در وادار کردن او به آن را داشته باشید
فشار دادن وزنه از قفسه سینه تنها با استفاده از بازوها، بدون حرکت دادن پاها یا پاها
برای تهیه کپی از یک رکورد، سی دی و غیره
فشار دادن چیزی به پایین یا روی سطح با انگشتان یا پاها
فشار دادن چیزی از دو طرف به داخل
فشار دادن اتفاقی چیزی به یک سطح و آسیب دیدن آن با صاف کردن آن
فشار دادن چیزی بسیار سخت به طوری که به قطعات بسیار کوچک تبدیل شود یا به شدت آسیب ببیند
سبزیجات یا میوه های پخته شده را فشار دهید تا نرم و صاف شوند
فشار دادن چیزی جامد تا تبدیل به پودر با استفاده از ماشین یا ابزار
تلاش بسیار برای متقاعد کردن کسی به انجام کاری
اگر کسی ادعا، مطالبه و غیره را مطرح کند، به تلاش برای پذیرش آن ادامه می دهد
رسماً بگوییم فلانی کار غیرقانونی انجام داده و باید به دادگاه برود
افرادی که برای روزنامه ها، رادیو یا تلویزیون می نویسند
تجارتی که چاپ می کند و گاهی کتاب می فروشد
فشار دادن محکم چیزی، اغلب بدون اینکه باعث دور شدن دائمی آن از شما شود
تا با اتو کردن لباس ها صاف شوند
مطبوعات محلی/ملی/خارجی
مطبوعات عامه پسند/تابلوید (= روزنامه هایی با تعداد زیادی عکس و داستان درباره افراد مشهور)
مطبوعات موسیقی/ورزشی (= روزنامه ها و مجلات درباره موسیقی/ورزش)
مطبوعات جریان اصلی این داستان را نادیده می گیرند.
بر خلاف آمریکا، مطبوعات بریتانیا در مقیاس ملی فعالیت می کنند.
این مورد بازتاب گسترده ای در مطبوعات داشته است.
آزادی مطبوعات/آزادی مطبوعات (= آزادی گزارش هر رویداد و ابراز عقیده)
این رویداد قطعاً پوشش گسترده مطبوعاتی را به خود جلب می کند (= در بسیاری از روزنامه ها در مورد آن نوشته خواهد شد).
بر اساس گزارش های مطبوعات فرانسه، سه نفر کشته شده اند.
کنفرانس مطبوعاتی کاخ سفید
مطبوعات اجازه حضور در دادگاه را نداشتند.
او توسط مطبوعات مورد آزار و اذیت قرار گرفته است که به شدت به یک داستان نیاز دارند.
او به مطبوعات گفت که پیشرفت بیشتر وجود داشته است.
او به آنها گفت که با مطبوعات صحبت نکنند.
این شرکت هواپیمایی اخیراً مطبوعات بدی داشته است (= روزنامه نگاران چیزهای ناخوشایندی در مورد آن نوشته اند).
The demonstration got very little press.
تظاهرات مطبوعات بسیار کمی داشت.
آخرین رمان او (الف) مطبوعات خیلی خوب (= در رسانه ها مورد ستایش قرار نگرفت).
ما میتوانستیم کتابها را که از روی ماشینها بیرون میزدند تماشا کنیم.
این قیمت ها در زمان چاپ صحیح است.
داستانی که در مطبوعات داغ است (= به تازگی در روزنامه ها منتشر شده است)
Oxford University Press
انتشارات دانشگاه آکسفورد
یک پرس شلوار
یک پرس سیر
زنگ دیگر را فشار داد.
آن پیراهن ها به پرس (= با اتو) نیاز دارند.
فشار اجسام همه به یک شکل حرکت می کنند
در میان ماشینها او یک تاکسی را دید.
وی با صدور بیانیه ای بر بی گناهی خود تاکید کرد.
او یک دفترچه حاوی برش های مطبوعاتی کنسرت هایش نگه داشت.
مطبوعات جناح راست بیشتر از دولت حمایت می کردند.
در مطبوعات کشور هیچ اشاره ای به این حادثه نشد.
فشار دادن
depress
افسرده
thrust
رانش
compress
فشرده کردن
ram
رم
زور
jam
مربا
pin
سنجاق
pinion
پینیون
shove
تنه زدن
thumb
شست
wedge
گوه
cram
توده
نگه دارید
مرحله
حرکت
بسته
tack
چسب
pin down
سنجاق کردن
فشار به پایین
فشار دهید
تحمل کردن
به زور پایین
به شدت تحمل کن
وزن کردن
تکیه کنید
ضربه زدن
اسکواش
squash
کشیدن
بلند کردن
بالا بردن
yank
چنگ زدن
انتخاب
قرعه کشی
pluck
چیدن
رهایی
برداشتن
hale
هاله
haul
حمل و نقل
prise
جایزه
prize
بکشید
تند و سریع
heave
دویدن
tug
پره
jerk
آچار
tow
مچ گیری
lug
حمل
wrench
حرکت
wrest
گرفتن
تغییر مکان
دنباله
شلپ
آوردن
schlepp
transport