musical
musical - موزیکال
adjective - صفت
UK :
US :
مربوط به موسیقی یا متشکل از موسیقی
به نواختن یا آواز خواندن موسیقی خوب یا علاقه مند است
داشتن صدای دلنشین مثل موسیقی
نمایشنامه یا فیلمی که شامل آواز و رقص است
مرتبط یا مرتبط با موسیقی
اگر اهل موسیقی هستید، مهارت یا علاقه زیادی به موسیقی دارید
نمایشنامه یا فیلمی که در آن قسمتی از داستان با موسیقی خوانده می شود
درگیر کردن، تولید کردن یا شبیه بودن به موسیقی
معلمانش به او گفتند که او هیچ توانایی موسیقیایی ندارد.
همه کسانی که این مسئولیت را دارند باید از ترجیحات موسیقایی و مذهبی خود آگاه باشند.
آماندا بسیار با استعداد است - او موزیکال است و می تواند برقصد.
آهنگ Yodelling بر اساس نت های موسیقی بیشتر.
For better or worse, with sincerity or mercenary attachment, the hip musical climate was heavily involved.
خوب یا بد، با اخلاص یا وابستگی مزدورانه، فضای موسیقی هیپ به شدت درگیر بود.
تلاش هایی برای به تصویر کشیدن این دستاورد خارق العاده به عنوان نوعی مصرف گرایی موسیقایی صورت گرفته است.
The emotions have been likened to a musical instrument and it is a man's task to play upon its uttermost strings.
احساسات به یک آلت موسیقی تشبیه شده است و وظیفه مرد است که بر روی تارهای اصلی آن بنوازد.
آیا ساز موسیقی می زنی؟
یک اجرای موسیقی
مهارت های موسیقی دی فرانکو همچنان طرفداران جدید او را جلب می کند.
اوکانر از انواع مختلفی از سبک های موسیقی در اجراهای خود استفاده می کند.
او روز به روز تئوری موسیقی را در دپارتمان موسیقی خوب اما محصور خواند.
But many organists have undertaken some years of an expensive musical training and still give many hours a week to practising.
اما بسیاری از ارگنوازان چندین سال آموزش گرانقیمت موسیقی را انجام دادهاند و هنوز ساعتهای زیادی در هفته را به تمرین اختصاص میدهند.
Following the Big Game of 1921, Maestro Merola proposed one of the most ambitious musical undertakings of the era.
پس از بازی بزرگ سال 1921، استاد مرولا یکی از جاه طلبانه ترین کارهای موسیقی آن دوران را پیشنهاد کرد.
یک صدای موزیکال
musical styles/tastes
سبک ها / سلیقه های موسیقی
داشتن استعداد استثنایی موسیقی
او یکی از بزرگترین استعدادهای موسیقی در تمام دوران بود.
a first-rate musical performance
اجرای موسیقی درجه یک
یک تولید / سرگرمی موسیقی
طیف متنوعی از ژانرهای موسیقی
او حرفه درخشانی در تئاتر موزیکال داشت.
یک گروه جاز همراهی موسیقی را برای غذا فراهم کرد.
She's very musical.
او خیلی موزیکال است.
یک ملت بسیار موسیقیایی
من در یک خانواده بسیار موزیکال بزرگ شدم.
یک صدای موزیکال
زبان اغلب موزیکال به نظر می رسد.
musical instruments
آلات موسیقی
ساخته های موتسارت شامل سمفونی و اپرا است.
خانواده جو همگی ساز می نوازند - آنها بسیار موزیکال هستند.
آلات موسیقی از دیوارهای رستوران آویزان است.
همه اعضای خانواده ما اهل موسیقی هستند (= می توانند آواز بخوانند یا ساز بزنند، یا موسیقی را بسیار دوست دارند).
melodious
خوش آهنگ
melodic
ملودیک
euphonious
خوش صدا
harmonious
هماهنگ
tuneful
شیرین
mellifluous
سمفونیک
symphonic
سرخوشانه
mellifluent
سمفونی
euphonic
بزمی، غزلی
symphonious
ملایم
lyrical
هارمونیک
mellow
هماهنگ کردن انگلستان
harmonic
هماهنگ کردن ایالات متحده
harmonisingUK
قاطع
harmonizingUS
روشن شدن
canorous
متن آهنگ
lilting
آهنگین
lyric
ریتمیک
songful
ارکسترال
rhythmic
کوک شده
orchestral
کرال
tuned
اپرا
choral
زنگ زدن
operatic
وسیله
chiming
دولست
instrumental
نقره ای
dulcet
sweet-sounding
silvery
rhythmical
discordant
ناسازگار
unmelodious
بی آهنگ
unmusical
غیر موسیقیایی
disharmonious
ناهماهنگ
dissonant
رنده کردن
grating
خشن
harsh
بی لحن
inharmonious
غیر غنایی
tuneless
بی صدا
unlyrical
متلاطم
cacophonous
تندرو
jarring
درگیری
unmelodic
سر و صدا کردن
strident
آتونال
clashing
وحشتناک
jangling
تیز
inharmonic
جیغ زدن
unharmonious
پر سر و صدا
atonal
به طرز وحشتناکی
horrisonant
خروشان
shrill
با صدای بلند
screeching
ابسونانت
disharmonic
تند زدن
noisy
jangly
raucous
hoarse
squawky
absonant
rasping