volunteer
volunteer - داوطلب
noun - اسم
UK :
US :
داوطلبانه
غیر ارادی
به طور داوطلبانه
به طور غیر ارادی
کسی که یک کار را با میل و رغبت انجام می دهد بدون اینکه دستمزد دریافت کند
کسی که مایل به ارائه کمک است
کسی که بدون اجبار به ارتش، نیروی دریایی یا نیروی هوایی میپیوندد
to offer to do something without expecting any reward, often something that other people do not want to do
پیشنهاد انجام کاری بدون انتظار پاداش، اغلب کاری که دیگران نمی خواهند انجام دهند
بدون اینکه از او خواسته شود به کسی چیزی بگوید
پیشنهاد پیوستن به ارتش، نیروی دریایی یا نیروی هوایی
گفتن اینکه شخص دیگری یک کار را انجام می دهد، حتی اگر نمی خواهد آن کار را انجام دهد
a person who does something especially helping other people willingly and without being forced or paid to do it
شخصی که کاری را انجام می دهد، مخصوصاً به دیگران کمک می کند، با میل و رغبت و بدون اینکه مجبور به انجام آن کار شود یا پولی دریافت کند
to offer to do something that you do not have to do often without having been asked to do it and/or without expecting payment
پیشنهاد انجام کاری که مجبور نیستید انجام دهید، اغلب بدون اینکه از شما خواسته شود آن را انجام دهید و/یا بدون انتظار پرداخت
to give information without being asked
برای دادن اطلاعات بدون درخواست
a person who does something esp. for other people or for an organization willingly and without being forced or paid to do it
شخصی که کاری انجام می دهد، به ویژه برای افراد دیگر یا برای یک سازمان، به میل و میل و بدون اجبار یا پرداخت هزینه برای انجام آن
to do something esp. for other people or for an organization willingly and without being forced or paid to do it
انجام کاری، به ویژه برای افراد دیگر یا برای یک سازمان، به میل و میل و بدون اجبار یا پرداخت هزینه برای انجام آن
شخصی که کار یا کاری را بدون دریافت حقوق یا اجبار انجام می دهد
پیشنهاد انجام کاری بدون دریافت پول یا بدون اینکه از شما خواسته شود آن کار را انجام دهید
برای توصیف شخصی که بدون انتظار پرداخت یا کاری که انجام می دهد کار می کند استفاده می شود
دوک به 16 داوطلب اولی که برای این طرح آموزش دیده اند گواهی ارائه کرد.
از یک داوطلب بخواهید یکی از مایعات را روی کاغذ مومی نزدیک به انتهای بالا، نزدیک یک طرف بیندازد.
یک آتش نشانی داوطلب
به یکی نیاز دارم که حیاط را چنگک بزند. هیچ داوطلبی؟
Bush has agreed to serve as co-chairman with Clinton at an April summit in Philadelphia to encourage volunteers to help the needy.
بوش موافقت کرده است که به عنوان رئیس مشترک با کلینتون در نشست آوریل در فیلادلفیا برای تشویق داوطلبان برای کمک به نیازمندان خدمت کند.
Another revelation: enthusiastic volunteers were not necessarily best-suited to be foster parents, either by temperament or circumstances.
یک مکاشفه دیگر: داوطلبان مشتاق لزوماً مناسبترین والدین رضاعی نبودند، چه از نظر خلق و خو یا شرایط.
این چهار داوطلب در 12 ژوئن با هوا و آب محدود وارد اتاق آزمایش شدند.
این به داوطلبان بیکار بستگی دارد که زمان و تلاش زیادی می کنند.
مدارس به داوطلبان برای کمک به کودکان در خواندن نیاز دارند.
او در یک پرورشگاه کار داوطلبانه انجام می دهد.
او قبل از آموزش به عنوان پرستار، داوطلب صلیب سرخ بود.
داوطلبان سازمان های مختلف برای نجات جان زلزله زدگان تلاش می کنند.
یک آتش نشان داوطلب
volunteer helpers/carers
کمک کنندگان/مراقبان داوطلب
این مرکز توسط گروهی از داوطلبان متعهد اداره می شود.
آیا هیچ داوطلبی برای کمک به پاکسازی وجود دارد؟
برای ترفند بعدی، به یک داوطلب از مخاطبان نیاز دارم.
این شرکت به دنبال داوطلبانی برای شرکت در یک آزمایش است.
صدها داوطلب برای ارائه کمک های خود به میدان آمده اند.
او به عنوان یک داوطلب برای آکسفام کار می کرد.
این دفتر توسط داوطلبان بدون حقوق کار می کند.
حمایتی که داوطلبان ما ارائه میکنند را نمیتوان صرفاً در شرایط عملی سنجید.
No volunteers came forward.
هیچ داوطلبی جلو نیامد.
این موسسه خیریه از داوطلبان درخواست می کند که بیماران سالخورده را به بیمارستان ببرند و از آن برگردند.
جامعه محلی داوطلبانی را برای تعمیر جاده فراهم کرد.
ما نمی توانیم هیچ داوطلبی را برای کمک در باغ ها جذب کنیم.
کلینیک سلامت برای اداره مطب و پاسخگویی به تلفن ها به داوطلبان متکی است.
از آنجایی که این یک ماموریت بسیار خطرناک خواهد بود، ستوان از داوطلبان درخواست کرد.
این یک ارتش داوطلبانه است که هیچ متخصصی حقوق دریافت نمی کند.
در طول شرایط اضطراری، بسیاری از کارکنان داوطلب شدند تا آخر هفته کار کنند.
داوطلب لشکر شد (= پیوست با اینکه مجبور نبود).
من خودم برای سمت نماینده بهداشت و ایمنی داوطلب شدم.
دوستانم از من داوطلب شدند تا صحبت کنم.
اگر من جای شما بودم، هیچ جزئیاتی از آنچه اتفاق افتاد را اعلام نمیکردم.
او داوطلب شد: «نیم ساعت پیش او را دیدم که از ورودی اصلی بیرون میرفت.
این موسسه خیریه برای اداره دفتر و پاسخگویی به تلفن ها به داوطلبان متکی است.
در طول اورژانس، افراد زیادی داوطلب شدند تا در طول شب کار کنند.
سه پزشک به طور داوطلبانه خدمات خود را ارائه کردند.
آنها 1000 نفر و 23000 داوطلب را استخدام می کنند.
پیشنهاد
مشارکت
اعطا کردن
donate
اهدا کنند
دادن
حاضر
proffer
فراهم کند
عطا کردن
bestow
عرضه
ریسک
پیشرفت
اهدا کردن
confer
ارائه
توسعه دادن، گسترش
هدیه
اشتراک گذاری
مناقصه
tender
توافق
accord
مبله کردن
furnish
به اشتراک بگذارند
impart
بازده
قربانی
sacrifice
یارانه بریتانیا
subsidiseUK
یارانه ایالات متحده
subsidizeUS
تراشه در
قرار دادن
جلو آوردن
بخشید
جزوه