volunteer

base info - اطلاعات اولیه

volunteer - داوطلب

noun - اسم

/ˌvɑːlənˈtɪr/

UK :

/ˌvɒlənˈtɪə(r)/

US :

family - خانواده
voluntary
داوطلبانه
involuntary
غیر ارادی
volunteer
داوطلب
voluntarily
به طور داوطلبانه
involuntarily
به طور غیر ارادی
google image
نتیجه جستجوی لغت [volunteer] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Schools need volunteers to help children to read.


    مدارس به داوطلبان برای کمک به کودکان در خواندن نیاز دارند.

  • She does volunteer work at an orphanage.


    او در یک پرورشگاه کار داوطلبانه انجام می دهد.


  • او قبل از آموزش به عنوان پرستار، داوطلب صلیب سرخ بود.

  • Volunteers from various organizations are working to save the lives of the earthquake victims.


    داوطلبان سازمان های مختلف برای نجات جان زلزله زدگان تلاش می کنند.

  • a volunteer firefighter


    یک آتش نشان داوطلب

  • volunteer helpers/carers


    کمک کنندگان/مراقبان داوطلب

  • The Centre is run by a group of dedicated volunteers.


    این مرکز توسط گروهی از داوطلبان متعهد اداره می شود.

  • Are there any volunteers to help clear up?


    آیا هیچ داوطلبی برای کمک به پاکسازی وجود دارد؟

  • For my next trick I'll need a volunteer from the audience.


    برای ترفند بعدی، به یک داوطلب از مخاطبان نیاز دارم.

  • The company is looking for volunteers to take part in a trial.


    این شرکت به دنبال داوطلبانی برای شرکت در یک آزمایش است.

  • Hundreds of volunteers have come forward to offer their help.


    صدها داوطلب برای ارائه کمک های خود به میدان آمده اند.

  • He worked as a volunteer for Oxfam.


    او به عنوان یک داوطلب برای آکسفام کار می کرد.

  • The office is staffed by unpaid volunteers.


    این دفتر توسط داوطلبان بدون حقوق کار می کند.

  • The support our volunteers provide cannot be measured in purely practical terms.


    حمایتی که داوطلبان ما ارائه می‌کنند را نمی‌توان صرفاً در شرایط عملی سنجید.

  • No volunteers came forward.


    هیچ داوطلبی جلو نیامد.

  • The charity is appealing for volunteers to take elderly patients to and from hospital.


    این موسسه خیریه از داوطلبان درخواست می کند که بیماران سالخورده را به بیمارستان ببرند و از آن برگردند.

  • The local community provided volunteers to repair the road.


    جامعه محلی داوطلبانی را برای تعمیر جاده فراهم کرد.

  • We can't get any volunteers to help in the gardens.


    ما نمی توانیم هیچ داوطلبی را برای کمک در باغ ها جذب کنیم.

  • The health clinic is relying on volunteers to run the office and answer the phones.


    کلینیک سلامت برای اداره مطب و پاسخگویی به تلفن ها به داوطلبان متکی است.

  • Since it would be a highly dangerous mission the Lieutenant asked for volunteers.


    از آنجایی که این یک ماموریت بسیار خطرناک خواهد بود، ستوان از داوطلبان درخواست کرد.

  • It's a volunteer army with no paid professionals.


    این یک ارتش داوطلبانه است که هیچ متخصصی حقوق دریافت نمی کند.

  • During the emergency many staff volunteered to work through the weekend.


    در طول شرایط اضطراری، بسیاری از کارکنان داوطلب شدند تا آخر هفته کار کنند.

  • He volunteered for the army (= he joined even though he did not have to).


    داوطلب لشکر شد (= پیوست با اینکه مجبور نبود).

  • I volunteered myself for the position of Health and Safety Representative.


    من خودم برای سمت نماینده بهداشت و ایمنی داوطلب شدم.

  • My friends volunteered me to do the talking.


    دوستانم از من داوطلب شدند تا صحبت کنم.

  • If I were you I wouldn't volunteer any details of what happened.


    اگر من جای شما بودم، هیچ جزئیاتی از آنچه اتفاق افتاد را اعلام نمی‌کردم.

  • I saw her going out of the main entrance half an hour ago he volunteered.


    او داوطلب شد: «نیم ساعت پیش او را دیدم که از ورودی اصلی بیرون می‌رفت.

  • The charity relies on volunteers to run the office and answer the phones.


    این موسسه خیریه برای اداره دفتر و پاسخگویی به تلفن ها به داوطلبان متکی است.

  • During the emergency a lot of people volunteered to work through the night.


    در طول اورژانس، افراد زیادی داوطلب شدند تا در طول شب کار کنند.

  • Three physicians volunteered their services.


    سه پزشک به طور داوطلبانه خدمات خود را ارائه کردند.

  • They employ 1,000 people and 23,000 volunteers.


    آنها 1000 نفر و 23000 داوطلب را استخدام می کنند.

synonyms - مترادف

  • پیشنهاد


  • مشارکت


  • اعطا کردن

  • donate


    اهدا کنند


  • دادن


  • حاضر

  • proffer


    فراهم کند


  • عطا کردن

  • bestow


    عرضه


  • ریسک


  • پیشرفت


  • اهدا کردن

  • confer


    ارائه


  • توسعه دادن، گسترش


  • هدیه


  • اشتراک گذاری


  • مناقصه

  • tender


    توافق

  • accord


    مبله کردن

  • furnish


    به اشتراک بگذارند

  • impart


    بازده


  • قربانی

  • sacrifice


    یارانه بریتانیا

  • subsidiseUK


    یارانه ایالات متحده

  • subsidizeUS


    تراشه در


  • قرار دادن


  • جلو آوردن


  • بخشید


  • جزوه



antonyms - متضاد

  • کاهش می یابد


  • رد کردن


  • اجتناب کردن


  • انکار

  • desist


    دست کشیدن

  • disapprove


    رد


  • چشم پوشی

  • forgo


    پس بزن


  • انصراف از

  • opt out of


    صرف نظر کردن

  • rebuff


    کم محلی کردن


  • طرد کردن

  • renounce


  • repudiate


  • snub


  • spurn


لغت پیشنهادی

apostolic

لغت پیشنهادی

worried

لغت پیشنهادی

zigzag