cross
cross - صلیب
verb - فعل
UK :
US :
رفتن یا کشیده شدن از یک طرف چیزی مانند جاده، رودخانه، اتاق و غیره به طرف دیگر
اگر از یک خط عبور کنید، مسیر و غیره را دنبال کنید، از آن فراتر می روید
اگر دو یا چند جاده، خط و غیره از هم عبور کنند، یا اگر یکی از دیگری عبور کند، از روی هم می گذرند
اگر پاها، بازوها یا مچ پاهای خود را روی هم قرار دهید، یکی را روی دیگری قرار می دهید
مخلوط کردن دو یا چند نژاد مختلف حیوان یا گیاه برای تشکیل یک نژاد جدید
عصبانی کردن کسی با مخالفت با برنامه ها یا دستورات او
لگد زدن، پرتاب کردن یا ضربه زدن به توپ در سراسر محوطه بازی در ورزش هایی مانند فوتبال، هاکی و غیره
to draw two lines across a cheque to show that it must be paid into the bank account of the person whose name is on it
برای کشیدن دو خط روی چک نشان می دهد که باید به حساب بانکی شخصی که نامش در آن است واریز شود
اگر دو نامه در مورد یک موضوع در پست تلاقی کنند، هر کدام قبل از دریافت دیگری ارسال شده است
ترکیبی از دو چیز، نژاد یا کیفیت
یک علامت (x یا +) که روی کاغذ استفاده میشود، برای نشان دادن جایی که چیزی یا جایی که چیزی باید باشد
علامت (x) که روی کاغذ استفاده می شود تا نشان دهد چیزی که نوشته یا چاپ شده درست نیست
علامتی (x یا +) که توسط شخصی که نمی تواند بنویسد استفاده می کند تا نام خود را امضا کند
صلیب که عیسی مسیح روی آن مرد
an object picture or mark in the shape of a cross used as a sign of the Christian faith or for decoration
شیء، تصویر یا علامتی به شکل صلیب که به عنوان نشانه ای از ایمان مسیحی یا برای تزئین استفاده می شود
an upright post of wood with another crossing it near the top that people in the past were fastened to with nails and left to die on as a punishment
یک ستون چوبی عمودی که یکی دیگر از بالای آن عبور می کرد، که در گذشته مردم را با میخ به آن می بستند و به عنوان مجازات رها می کردند تا روی آن بمیرند.
a decoration in the shape of a cross that is given to someone as an honour, especially for military courage
تزیینی به شکل صلیب که به عنوان افتخار، به ویژه برای شجاعت نظامی به کسی داده می شود
ضربه یا ضربه به توپ در ورزش هایی مانند فوتبال، هاکی و غیره که در سراسر زمین می گذرد
a way of hitting someone in the sport of boxing, in which your arm goes over theirs as they try to hit you
روشی برای ضربه زدن به کسی در ورزش بوکس، که در آن بازوی شما روی دست او می رود و او سعی می کند به شما ضربه بزند
if you describe something as the cross that someone has to bear you mean it is a problem that makes them very unhappy or worried and that continues for a long time
اگر چیزی را بهعنوان صلیب توصیف میکنید که کسی باید آن را تحمل کند، منظورتان این است که مشکلی است که او را بسیار ناراضی یا نگران میکند و برای مدت طولانی ادامه مییابد.
عصبانی یا آزرده
رفتن از یک طرف به طرف دیگر
رفتن بین دو چیز و پیوستن به آنها
to draw two lines and write the words ‘account payee’ on a cheque, showing that it can only be paid into a bank account of the person named on the cheque, and not exchanged for cash or paid into a different account
برای کشیدن دو خط و نوشتن عبارت دریافت کننده حساب روی چک، نشان می دهد که فقط می توان آن را به حساب بانکی شخص ذکر شده در چک پرداخت کرد و نمی توان آن را با پول نقد معاوضه کرد یا به حساب دیگری پرداخت کرد.
عبور از یک طرف چیزی به طرف دیگر
اگر چیزی به ذهن شما خطور کند، به آن فکر می کنید
برای قرار دادن یکی از بازوها، انگشتان یا پاهای خود بر روی دست دیگر
آزار دادن کسی با انجام ندادن یا گفتن آنچه می خواهد
If you cross a plant or animal with another of a different type you cause them to breed together in order to produce a new variety (= type of plant or animal).
اگر گیاه یا حیوانی را با دیگری از نوع دیگر تلاقی کنید، آنها را با هم زاد و ولد می کنید تا گونه ای جدید (= نوع گیاه یا حیوان) تولید کنند.
in some sports, to hit kick or throw the ball across the playing area to another player not forwards or backwards
در برخی ورزشها، ضربه زدن، لگد زدن یا پرتاب توپ در محوطه بازی به سمت بازیکن دیگر، نه به جلو یا عقب
to draw two lines across the middle of a cheque to show that it needs to be paid into a bank account
برای کشیدن دو خط در وسط چک نشان می دهد که باید به حساب بانکی واریز شود
به محض اینکه ترافیک آنقدر کاهش یافت که بتوانم با خیال راحت از آن عبور کنم، شروع به راه رفتن کردم.
من دست تکان دادم و او گذشت (= از راه به سوی من گذشت).
از آن طرف جاده عبور کرد.
از دوور به کاله رفتیم.
او به طرف دیگر اتاق رفت.
عبور از جاده/خیابان
عبور از دریا/کوه ها
برای عبور از فرانسه با قطار
پل از رودخانه دی می گذرد.
او در تلاش برای عبور غیرقانونی از مرز دستگیر شد.
در آن روز بیش از 150000 نفر از پل عبور کردند.
یک نگاه عصبانیت از چهره اش عبور کرد.
با هم (= در مسابقه) از خط پایان گذشتند.
از جاده گذشت و به من پیوست.
جاده ها درست خارج از شهر عبور می کنند.
تسمه ها از پشت متقاطع و در کمر بسته می شوند.
دستها/پاهای خود را روی هم قرار دهید (= یک دست یا پا را روی دست دیگر بگذارید)
با پاهای روی هم نشسته بود.
پرچمی با طرح دو کلید متقاطع
او واقعاً خوب است تا زمانی که از او عبور کنید.
او را در عشق متلاشی شده بود (= شخصی که دوستش داشت به او وفادار نبود).
قاطر حاصل ضرب اسب با الاغ است.
او مانند یک افسر ارتشی بود که با یک استاد تقابل کرده است.
سیسوکو از سمت چپ عبور کرد.
او نتوانست برای عبور از توپ به خط برسد.
برای عبور از t's خود (= حروف به صورت نوشتاری)
او با علنی کردن جزئیات گفتگوی بسیار خصوصی آنها از مرز عبور کرد.
من انگشتانم را روی هم می گذارم که پیشنهادم پذیرفته می شود.
دست به دعا باش!
دیدم که او این کار را کرد - از قلبم گذشت.
هرگز به ذهنم خطور نکرد که ممکن است ببازد (= مطمئن بودم که او برنده خواهد شد).
traverse
پس و پیش رفتن
navigate
حرکت کنید
دوره
پوشش
دنبال کردن
مذاکره کنند
مسیر
transit
ترانزیت
perambulate
پرامبله کردن
peregrinate
قلع و قمع کردن
ply
لایه بندی
ford
آب کم عمق
wade
وید
عبور کردن
حرکت کن
ادامه دهید
برش دهید
عبور کنید
محدوده بیش از
عبور از
آن را در سراسر
راه خود را در سراسر
عبور کند
ولگرد
tramp over
سفر در سراسر
سفر کردن
سرگردان
برو
راه رفتن در سراسر
از طریق راه بروید
ماندن
اقامت کردن
tarry
درنگ
صبر کن
نگه دارید
linger
پایبند بودن
abide
نگاه داشتن
بده
bide
آویزان شدن
بگرد
سر جای خود بمان
معلق
سرجاتون بمونین
پاتوق کردن
دور آویزان
به بودن ادامه دهد
در وجود خود پافشاری کنید
ادامه دادن به بودن
به بودن ادامه بده
ایستادن
متوقف کردن
بیواک
bivouac
چسبیدن
cling
تختخواب
bunk
زنده
نشستن
perch
کلبه
lodge
چمباتمه زدن
squat
ساکن
dwell
باقی مانده