flag
flag - پرچم
noun - اسم
UK :
US :
یک تکه پارچه با طرح یا تصویر رنگی که نشان دهنده یک کشور یا سازمان است
a coloured piece of cloth used in some sports as a signal or as a sign showing the position of something
یک تکه پارچه رنگی که در برخی ورزش ها به عنوان علامت یا به عنوان علامتی که موقعیت چیزی را نشان می دهد استفاده می شود
a flagstone
یک سنگ پرچم
علامت گذاری در برابر برخی اطلاعات برای نشان دادن اهمیت آن
خسته یا ضعیف شدن
برای گذاشتن علامت ویژه روی یک نوشته یا ایمیل برای نشان دادن اهمیت آن
علامت خاصی که روی یک نوشته یا ایمیل می گذارید تا نشان دهد که مهم است
a piece of cloth, usually rectangular and attached to a pole at one edge that has a pattern that shows it represents a country or a group or has a particular meaning
یک تکه پارچه، معمولاً مستطیل شکل و در یک لبه به یک میله متصل است، که دارای طرحی است که نشان می دهد کشور یا گروهی را نشان می دهد یا معنای خاصی دارد.
a flagstone
آ سنگ فرش
گلی که نوعی زنبق بزرگ است
علامت گذاری روی چیزی تا بتوان آن را به راحتی در میان چیزهای مشابه دیگر یافت
برای علامت گذاری اطلاعات رایانه با یکی از دو مقدار ممکن تا بتوانید بعداً با آن مقابله کنید
هشدار دادن یا گفتن به مردم در مورد چیزی که مهم است یا مشکل است
خسته شدن، ضعیف تر شدن یا کمتر موثر بودن
a piece of cloth with a special color and pattern used as a symbol esp. to represent a particular country or group
یک تکه پارچه با رنگ و نقش خاص که به عنوان نماد استفاده می شود. برای نمایندگی یک کشور یا گروه خاص
علامت گذاری کردن چیزی تا بتوان آن را به راحتی در میان چیزهای مشابه دیگر یافت
خسته شدن یا کمتر قوی شدن
to put a mark on something or against something so it can be found easily among other similar things
علامت گذاشتن بر چیزی یا در برابر چیزی تا بتوان آن را به راحتی در میان چیزهای مشابه دیگر یافت
برای علامت گذاری اطلاعات رایانه با یکی از دو مقدار ممکن تا بتوانید بعداً آن را پردازش کنید
a piece of cloth, usually rectangular and fixed to a pole at one edge that has a pattern that shows it represents a country or a group or has a particular meaning
یک تکه پارچه، معمولاً مستطیل شکل و در یک لبه به یک قطب ثابت می شود، که دارای طرحی است که نشان می دهد کشور یا گروهی را نشان می دهد یا معنای خاصی دارد.
علامتی که روی چیزی می گذارید یا علیه آن نشان می دهید که مهم است
برای نشان دادن حمایت از کشور، گروه یا سازمانی که به آن تعلق دارید
زبانش مثل پرچم از کنار دهانش آویزان است.
کارشناسان و دلالان دموکرات با آه عمیق، شروع به تجمع به سوی پرچم کلینتون کردهاند.
پرچم های رنگی در باد شدید دریا به اهتزاز درآمدند.
او پرچم سرخ را برای آخرین بار بر فراز میدان سرخ مسکو دید.
پرچم ایالت مونتانا
او میتوانست صدای بیک آب را بشنود که زیر پرچمهای زیر پایش هجوم میآورد.
قبل از رسیدن همه به اینجا صحبت شد که ممکن است از او بخواهند پرچم را حمل کند.
و آن را پایین بیاورید: به هتل گفته می شود که نمی تواند پرچم را به اهتزاز درآورد.
هنگام عبور ماشین رئیس جمهور، بچه ها پرچم ها را تکان دادند.
پرچم ایتالیا
این هتل با پرچم اتحادیه اروپا برافراشته است.
پرچم آمریکا در اهتزاز بود.
صدها نفر به تشویق و تکان دادن پرچم پرداختند.
همه پرچم ها نیمه افراشته بود (= به افتخار شخص مشهوری که درگذشته است).
پرچم سیاه و سفید پایین آمد و مسابقه آغاز شد.
کمک داور پرچم خود را برای آفساید بالا برده بود.
پرچم بزرگ برزیل بالای سکو به اهتزاز درآمد.
ضربه او به پرچم کرنر نزدیکتر بود تا دروازه.
پرچمدار استرالیا (= شخصی که پرچم را حمل می کرد) در المپیک سیدنی
برای بیعت با پرچم
این تیم با پرچم المپیک به رقابت پرداخت.
او زیر پرچم سازمان ملل کار می کرد.
پرچم های زرد
yellow flags
صادرکنندگان ما پرچم را در نمایشگاه های تجاری بین المللی برافراشته نگه می دارند.
پرچمی پاره پاره از پشت بام ساختمان سوخته آویزان بود.
هنگامی که رئیس جمهور از کنار آن می گذشت، جمعیت همه پرچم ها را تکان می دادند.
این که اینقدر ارزان بود باید برای من زنگ خطری بود.
پرچمی که در نسیم به اهتزاز در می آید
یک پرچم آتش بس
پرچم همه کشورهای شرکت کننده در خارج از ورزشگاه به اهتزاز در می آید.
پرچم ها در نسیم به اهتزاز در می آمدند.
نگهبان پرچم خود را به اهتزاز درآورد و قطار از ایستگاه دور شد.
هر فایلی را که ممکن است بعدا مفید باشد پرچم گذاری کنید.
ما سوابق مورد علاقه را در پایگاه داده علامت گذاری می کنیم و سپس می توانیم چاپی را به شما ارائه دهیم.
من فقط می خواهم چند مشکل در پروژه را علامت گذاری کنم.
تیم بازرسی یک مشکل احتمالی آلودگی آب های زیرزمینی را اعلام کرد.
یک آزمایش آزمایشگاهی ممکن است خطرات بالقوه را در مراحل اولیه نشان دهد.
بعد از نهم مایل شروع به پرچم زدن کردم.
مکالمه در حال پرچم گذاری بود.
The conversation was flagging.
banner
بنر
ensign
پرچمدار
pennant
پرچم
استاندارد
banderole
باندرول
jack
جک
pennon
پنون
streamer
استریمر
pendant
آویز
gonfalon
گونفالن
guidon
راهنما
banderol
بندکشی
bunting
بورجی
burgee
معلق
pendent
لاباروم
labarum
وکسیلوم
vexillum
بنرول
bannerol
colorUS
colorsUS
colorsUK
coloursUK
colorUK
colourUK
رنگ آمریکا
colorUS
نشان
emblem
سمبل
insignia
روبان
تزیین
ribbon
فریاد زن
decoration
شکل
screamer
کهن
badge
بالا آمدن
تقویت
خوب انجام بده
افزایش دادن
رشد
توسعه دهد
flourish
شکوفا شدن
بهتر کردن
ساختن
bloom
شکوفه
thrive
رشد کردن
enlarge
بزرگنمایی کنید
بسط دادن
prosper
رونق
ascend
صعود کردن
توسعه دادن، گسترش
blossom
شکوفه - گل
موفق شدن
straighten
راست کردن
رسیدن
انجام دهد
perk up
قدرت گرفتن
افزایش دهد
ameliorate
بهبود بخشد
meliorate
بهبود بخشید
intensify
تشدید شود
swell
متورم شدن
بهبود می یابند
بالا بردن
wax
موم
loosen
شل کردن