championship

base info - اطلاعات اولیه

championship - قهرمانی

noun - اسم

/ˈtʃæmpiənʃɪp/

UK :

/ˈtʃæmpiənʃɪp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [championship] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • مسابقات قهرمانی اتحادیه ملی بسکتبال

  • He won a silver medal at the European Championships.


    او در مسابقات قهرمانی اروپا به مدال نقره دست یافت.

  • They've held the championship for the past two years.


    آنها قهرمانی را در دو سال گذشته برگزار کرده اند.

  • He's won the championship for the third time in a row.


    او برای سومین بار متوالی قهرمان شد.

  • I saw him play at last year's tennis championship.


    بازی او را در مسابقات قهرمانی تنیس سال گذشته دیدم.

  • Over thirty children will compete in the swimming championships.


    بیش از سی کودک در مسابقات قهرمانی شنا به رقابت خواهند پرداخت.

  • She has won four major championships in the last five years.


    او در پنج سال گذشته چهار قهرمانی مهم را به دست آورده است.

  • The championships are to be held in Rome.


    قرار است مسابقات قهرمانی در رم برگزار شود.


  • تیم های حاضر در مسابقات قهرمانی

  • He needs to gain maximum points at the two remaining championship races.


    او نیاز به کسب حداکثر امتیاز در دو مسابقه قهرمانی باقی مانده دارد.


  • مسابقات جهانی خودروهای اسپرت

  • She managed to retain the championship.


    او موفق شد عنوان قهرمانی را حفظ کند.

  • Who holds the championship at the moment?


    چه کسی در حال حاضر قهرمانی را در دست دارد؟

  • The Red Sox celebrated their championship with an extraordinary four-hour parade.


    سرخپوشان قهرمانی خود را با یک رژه چهار ساعته فوق العاده جشن گرفتند.

  • This match will be crucial to Kent's hopes of retaining the County championship.


    این مسابقه برای امیدهای کنت برای حفظ قهرمانی کانتی بسیار مهم خواهد بود.

  • the British Diving Championship


    مسابقات قهرمانی شیرجه بریتانیا

  • The world championships will be held in Scotland next year.


    مسابقات جهانی سال آینده در اسکاتلند برگزار می شود.

  • He has been playing championship tennis for three years now.


    او الان سه سال است که تنیس قهرمانی بازی می کند.

  • She has held the championship for the past three years.


    او در سه سال گذشته قهرمانی را در دست داشته است.

synonyms - مترادف

  • رقابت


  • مسابقه


  • مسابقات


  • نبرد


  • چالش

  • showdown


    مرحله نهایی مسابقات

  • playoffs


    پلی آف

  • crown


    تاج پادشاهی


  • عنوان

  • elimination


    حذف

  • finals


    فینال

  • crowning achievement


    تاج گذاری دستاورد


  • مبارزه عنوان


  • مسابقه عنوان

  • winner takes all


    برنده همه چیز را می گیرد


  • همخوانی داشتن


  • رویداد

  • clash


    درگیری

  • bout


    مبارزه

  • tourney


    تورنمنت

  • fixture


    ثابت

  • matchup


    تطبیق


  • مبارزه کردن

  • duel


    دوئل

  • derby


    شهرآورد

  • sweepstakes


    قرعه کشی ها

  • sweep-stake


    جارو کردن


  • بازی


  • نژاد


  • ملاقات


antonyms - متضاد

  • حمله کنند

  • discouragement


    دلسردی


  • مخالفت


  • اعتراض


  • متوقف کردن

  • stoppage


    توقف

  • hindrance


    مانع

  • blockage


    انسداد

  • obstruction


    جراحت


  • صدمه


  • تاخیر انداختن

  • impediment


    محدود کردن


  • نارضایتی انگلستان

  • curtailment


    نارضایتی ایالات متحده

  • disfavourUK


    تضاد

  • disfavorUS


    فروتنی

  • antagonism


    رد

  • harm


    رقابت

  • humility


    انحراف

  • disapproval



  • modesty


  • detraction


لغت پیشنهادی

researched

لغت پیشنهادی

vibrating

لغت پیشنهادی

solicitation