virtually

base info - اطلاعات اولیه

virtually - به صورت مجازی

adverb - قید

/ˈvɜːrtʃuəli/

UK :

/ˈvɜːtʃuəli/

US :

family - خانواده
virtual
مجازی
google image
نتیجه جستجوی لغت [virtually] در گوگل
description - توضیح

  • تقریبا


  • روی کامپیوتر، به جای دنیای واقعی


  • استفاده از فناوری رایانه از طریق اینترنت، و عدم مشارکت فیزیکی افرادی که به جایی می روند

  • using computer technology over the internet, and not involving people physically going somewhere


    آنها از طریق ارتباط با عصب بینایی و نخاع، تقریباً از هر عصب در بدن انسان پیام دریافت می کنند.

  • They receive messages from virtually every nerve in the human body via connections with the optic nerve and spinal cord.


    تقریباً همه انتظار دارند مونیکا موفق شود.

  • Virtually everyone expects Monica to succeed.


    وقتی آشفته می شوند، آنقدر محکم می پیچند که باز کردن آنها عملاً غیرممکن است.

  • When disturbed they roll up so tightly that it is virtually impossible to unroll them.


    ساختمان اصلی تقریباً دست نخورده باقی مانده است و اکنون بلوک اداری بال شمالی است.

  • The original building remains virtually intact and is now the administrative block of the North Wing.


    برخلاف نسل‌های قبلی کشتی‌های کروز، کشتی‌های بزرگ‌تر تحویل‌گرفته شده در سال‌های اخیر عملاً هیچ کابین واحدی ندارند.

  • Unlike previous generations of cruise ships, the ever-larger vessels delivered in recent years have virtually no single cabins.


    در واقع هیچ شهرکی نداشت. و آنهایی که داشت در واقع بسیار ابتدایی بودند.

  • It had virtually no towns, in fact; and those it had were very primitive indeed.


    برخی از آن‌ها اتاق‌های جلویی متروکه‌ای داشتند و تقریباً هیچ‌کدام پنجره‌های جلویی را باز نمی‌کردند.

  • Some of them had abandoned front rooms and virtually none opened front windows.


    به صورت مجازی در اینترنت منتشر شده است

  • virtually published on the Internet


example - مثال

  • عملا غیرممکن بودن

  • Virtually all students will be exempt from the tax.


    تقریباً همه دانشجویان از مالیات معاف خواهند شد.

  • He virtually admitted he was guilty.


    او عملاً اعتراف کرد که گناهکار است.

  • This year's results are virtually the same as last year's.


    نتایج امسال تقریباً مشابه سال گذشته است.

  • The red squirrel has become virtually extinct in most of the country.


    سنجاب قرمز در بیشتر نقاط کشور تقریباً منقرض شده است.

  • Her fear virtually imprisoned her in her home.


    ترس او عملاً او را در خانه اش زندانی کرد.

  • The reservoirs are all virtually full.


    مخازن همه عملا پر است.

  • Their lives have been virtually destroyed by this tragedy.


    زندگی آنها عملاً توسط این فاجعه نابود شده است.

  • Their twins are virtually identical.


    دوقلوهای آنها تقریباً یکسان هستند.

  • That wine stain on my shirt has virtually disappeared.


    آن لکه شراب روی پیراهن من تقریباً ناپدید شده است.

  • Nowadays all these things can be experienced virtually.


    امروزه همه این موارد را می توان به صورت مجازی تجربه کرد.

  • I've learned a lot and met (virtually and in the real world) a lot of great people.


    من چیزهای زیادی یاد گرفته ام و با افراد بزرگ زیادی (به صورت مجازی و در دنیای واقعی) آشنا شده ام.

  • Building a relationship with new employees can be difficult when it's done virtually.


    ایجاد رابطه با کارمندان جدید زمانی که به صورت مجازی انجام شود می تواند دشوار باشد.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • دقیقا


  • به درستی

  • correctly


    موکدا

  • accurately


    مستقیما

  • strictly


    ضربه زدن

  • squarely


    نقطه روی

  • bang on


    دم دستی


  • مرده در

  • smack-dab



لغت پیشنهادی

giggle

لغت پیشنهادی

bipedal

لغت پیشنهادی

contesting