virtually
virtually - به صورت مجازی
adverb - قید
UK :
US :
مجازی
تقریبا
روی کامپیوتر، به جای دنیای واقعی
استفاده از فناوری رایانه از طریق اینترنت، و عدم مشارکت فیزیکی افرادی که به جایی می روند
using computer technology over the internet, and not involving people physically going somewhere
آنها از طریق ارتباط با عصب بینایی و نخاع، تقریباً از هر عصب در بدن انسان پیام دریافت می کنند.
They receive messages from virtually every nerve in the human body via connections with the optic nerve and spinal cord.
تقریباً همه انتظار دارند مونیکا موفق شود.
وقتی آشفته می شوند، آنقدر محکم می پیچند که باز کردن آنها عملاً غیرممکن است.
ساختمان اصلی تقریباً دست نخورده باقی مانده است و اکنون بلوک اداری بال شمالی است.
The original building remains virtually intact and is now the administrative block of the North Wing.
برخلاف نسلهای قبلی کشتیهای کروز، کشتیهای بزرگتر تحویلگرفته شده در سالهای اخیر عملاً هیچ کابین واحدی ندارند.
Unlike previous generations of cruise ships, the ever-larger vessels delivered in recent years have virtually no single cabins.
در واقع هیچ شهرکی نداشت. و آنهایی که داشت در واقع بسیار ابتدایی بودند.
برخی از آنها اتاقهای جلویی متروکهای داشتند و تقریباً هیچکدام پنجرههای جلویی را باز نمیکردند.
به صورت مجازی در اینترنت منتشر شده است
عملا غیرممکن بودن
تقریباً همه دانشجویان از مالیات معاف خواهند شد.
او عملاً اعتراف کرد که گناهکار است.
نتایج امسال تقریباً مشابه سال گذشته است.
سنجاب قرمز در بیشتر نقاط کشور تقریباً منقرض شده است.
ترس او عملاً او را در خانه اش زندانی کرد.
مخازن همه عملا پر است.
زندگی آنها عملاً توسط این فاجعه نابود شده است.
دوقلوهای آنها تقریباً یکسان هستند.
آن لکه شراب روی پیراهن من تقریباً ناپدید شده است.
امروزه همه این موارد را می توان به صورت مجازی تجربه کرد.
من چیزهای زیادی یاد گرفته ام و با افراد بزرگ زیادی (به صورت مجازی و در دنیای واقعی) آشنا شده ام.
ایجاد رابطه با کارمندان جدید زمانی که به صورت مجازی انجام شود می تواند دشوار باشد.
تقریبا
practically
عملا
نزدیک
در باره
مرزی
borderline
منصفانه
nigh
اکثر
بدجنس
بسیار
نمایشگاه
جایی
feckly
نزدیک شدن
اساسا
دور و بر
به طور موثر
approaching
حدس زدن
به طور ضمنی
همه اما
کم و بیش، تقریبا
fundamentally
به خیر
nearing
جنب
فقط درمورد
effectually
نزدیک به
guesstimate
implicitly
well-nigh