public
public - عمومی
adjective - صفت
UK :
US :
تبلیغاتی
تبلیغات
عمومی کردن
relating to all the ordinary people in a country who are not members of the government or do not have important jobs
مربوط به همه مردم عادی یک کشور است که عضو دولت نیستند یا مشاغل مهمی ندارند
برای استفاده هر کسی در دسترس است
مربوط به دولت و خدماتی که برای مردم ارائه می کند
در مورد اکثر مردم شناخته شده است
در نظر گرفته شده است که هر کسی بداند، ببیند یا بشنود
یک مکان عمومی معمولاً افراد زیادی را در خود دارد
افرادی که یک خواننده، نویسنده و غیره خاص را دوست دارند
مردم عادی که به حکومت تعلق ندارند یا موقعیت خاصی در جامعه ندارند
connected with all the ordinary people in a country who are not members of the government or do not have important jobs
با تمام مردم عادی یک کشور که عضو دولت نیستند یا مشاغل مهمی ندارند، ارتباط دارد
ارتباط با دولت و خدماتی که برای مردم ارائه می کند
تبدیل شدن به یک شرکت عمومی (=شرکتی که سهام آن متعلق به عموم است)
به جای اینکه محدود به گروه خاصی از مردم باشد، به طور کلی با افراد مرتبط یا درگیر آن است
توسط دولت از مالیات تامین می شود تا در دسترس همگان باشد
مکان عمومی مکانی است که افراد زیادی در آن حضور دارند
relating to or involving people in general rather than being limited to a particular group of people
همه مردم عادی
گروهی از افرادی که با شما یا سازمان شما درگیر هستند، به خصوص در یک رابطه تجاری
در جایی که مردم بتوانند شما را ببینند
اجازه دادن به هر کسی برای دیدن یا شنیدن آنچه اتفاق می افتد
the group of people who are involved with you or your organization especially in a business relationship
کاری که در ملاء عام انجام می شود در جایی انجام می شود که هر کسی بتواند آن را ببیند یا بشنود
شامل یا ارائه شده توسط دولت، معمولا برای استفاده هر کسی
عمومی همچنین به معنای حمایت از بودجه دولتی است، گاهی اوقات نیز با پولی که توسط شهروندان خصوصی ارائه می شود
همه مردم، به ویژه همه کسانی که در یک مکان یا کشور هستند
عموم مردم نیز افرادی هستند که به گروه یا سازمان خاصی تعلق ندارند
عموم شما افرادی هستند که با شما یا سازمان شما درگیر هستند، به ویژه. در یک رابطه تجاری
به طور کلی به مردم عادی مربوط می شود، نه اینکه فقط به یک گروه خاص محدود شود
مربوط به دولت و خدماتی که به مردم ارائه می کند
به طور کلی توسط مردم شناخته شده است
برای هر کسی برای شنیدن، تماشا کردن، رفتن یا مشارکت در آن در دسترس است
این کمپین به منظور افزایش آگاهی عمومی از مسائل طراحی شده است.
سطوح زباله از کارخانه ممکن است خطری برای سلامت عمومی باشد.
امنیت عمومی باید در اولویت باشد.
چرا تعطیلی بیمارستان ها به نفع عموم مردم (= مفید برای مردم عادی) است؟
The government had to bow to public pressure.
دولت مجبور شد در برابر فشارهای عمومی تسلیم شود.
یک سیستم آموزشی عمومی
یک کتابخانه عمومی
public money/spending/funding
پول عمومی / هزینه / بودجه
او بیشتر دوران حرفه ای خود را در مشاغل دولتی (= کار در دولت) گذراند.
دارایی عمومی (= پولی که دولت می تواند خرج کند)
صنعت ریلی دیگر در مالکیت عمومی نیست (= توسط دولت کنترل می شود).
مدارس نگران کاهش هزینه های عمومی هستند.
جزئیات گزارش دولت هنوز علنی نشده است.
یک شخصیت عمومی (= شخصی که به دلیل حضور در تلویزیون، رادیو و غیره به خوبی شناخته شده است)
او در 25 سالگی وارد زندگی عمومی شد (= کاری را شروع کرد که در آن برای عموم شناخته شد).
This latest scandal will not have done their public image (= the opinion that people have of them) any good.
این رسوایی اخیر هیچ فایده ای برای وجهه عمومی آنها (= نظری که مردم نسبت به آنها دارند) نداشته است.
سیگار کشیدن در اماکن عمومی ممنوع است.
جلسه علنی برای بررسی این موضوع فردا شب برگزار می شود.
این شرکت مجبور به عذرخواهی عمومی شد.
این نقاشی هفته آینده در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت.
شاید این آخرین حضور عمومی گروه با هم باشد.
پذیرش و سایر فضاهای عمومی بازسازی شده است.
بیایید به جایی برویم که کمی عمومی تر باشد.
Their relationship is common knowledge.
رابطه آنها دانش عمومی است.
حکم دادگاه نتوانست جلوی انتشار این داستان را بگیرد.
او نمی خواهد فرزندانش در معرض دید عموم بزرگ شوند.
افکار عمومی (= آراء اکثر مردم) علیه او روی آورده است.
آیا واقعاً انتشار این اطلاعات به نفع عمومی (= مفید برای مردم) است؟
ما باید آگاهی عمومی را نسبت به این بیماری افزایش دهیم.
Peaceful demonstrations that do not cause a public nuisance (= do not harm other people) are a fundamental right in any truly democratic country.
تظاهرات مسالمت آمیز که باعث ایجاد مزاحمت عمومی نمی شود (= به دیگران آسیب نمی رساند) یک حق اساسی در هر کشور واقعاً دموکراتیک است.
دولت مجبور شده است در برابر فشارهای عمومی در مورد این موضوع تسلیم شود.
دولت
ملی
civic
مدنی
انجمن
حالت
فدرال
اجتماعی
محلی
شهرداری
municipal
ملی شده انگلستان
nationalisedUK
ملی ایالات متحده
nationalizedUS
رسمی
مشروطه
دولتی
governmental
شهر بزرگ
metropolitan
شهری
اشتراکی
communal
دموکراتیک
داخلی
شهر
غیر نظامی
کشور
بخش عمومی
مالکیت عمومی
state-owned
بخش
public-sector
خانه
state-run
اوپیدان
publicly owned
borough
oppidan
خصوصی
مستقل
شخصی
تجاری
commercialisedUK
تجاری سازی شده در انگلستان
commercializedUS
تجاری ایالات متحده
privatisedUK
خصوصی شده انگلستان
privatizedUS
خصوصی سازی آمریکا
تنها
denationalizedUS
آمریکا غیر ملی شده
denationalisedUK
انگلستان غیر ملی شده
nonnational
غیر ملی
non-public
غیر عمومی
non-state-controlled
غیر دولتی
non-state-run
محلی
خود ایستاده
محصور
selfstanding
restricted