clue
clue - سرنخ
noun - اسم
UK :
US :
یک شی یا اطلاعاتی که به کسی کمک می کند تا یک جنایت یا معما را حل کند
information that helps you understand the reasons why something happens
اطلاعاتی که به شما کمک می کند تا دلایل وقوع چیزی را درک کنید
اطلاعاتی که به شما کمک می کند جدول کلمات متقاطع را حل کنید، به یک سوال پاسخ دهید و غیره
نام ایالات متحده برای بازی Cluedo
یک علامت یا اطلاعاتی که به شما کمک می کند تا پاسخ یک مشکل، سؤال یا راز را بیابید
to write or create clues for something such as a crossword (= a game in which you have to write words in a pattern of black and white squares) or other game
نوشتن یا ایجاد سرنخ برای چیزی مانند جدول کلمات متقاطع (= بازی که در آن باید کلمات را به شکل مربع های سیاه و سفید بنویسید) یا بازی های دیگر
to give someone information that helps them understand something
دادن اطلاعاتی که به کسی کمک می کند چیزی را بفهمد
اطلاعاتی که به شما کمک می کند تا پاسخ یک مشکل، سوال یا معما را بیابید
When Silverstein switched off the tape and asked the students to write down a clue they were simply lost.
وقتی سیلورستاین نوار را خاموش کرد و از دانش آموزان خواست که سرنخی را یادداشت کنند، آنها به سادگی گم شدند.
یک تاریخچه دقیق ممکن است سرنخی از مبدأ بدهد.
اول، ترفند نسبتاً ساده جدا کردن دو بخش از یک سرنخ توسط تعدادی صفحه.
The back-drops to portrait photos in the photographer's studio can also offer important dating clues.
بکدراپها برای پرتره عکسها در استودیوی عکاس نیز میتوانند سرنخهای مهم دوستیابی را ارائه دهند.
افبیآی زبالههای مظنونان را به امید یافتن سرنخهایی مرتب کرد.
پاسخ به این سوال ممکن است سرنخ هایی را برای سوال گسترده تر در مورد عملکرد خواب ارائه دهد.
اما می تواند با استفاده از سرنخ های مادی فریبکاری نیز وجود داشته باشد.
پلیس در حال تحقیق است اما گفت که هیچ سرنخی از انگیزه آن ندارد.
من سیگار را یکی پس از دیگری می کشیدم، اما این تنها سرنخ برای هیاهوی من بود.
سارق هیچ سرنخی از خود باقی نگذاشت.
آنها به دنبال سرنخ هایی در مورد آدم ربایی هستند.
پلیس فکر می کند ضبط دوربین مدار بسته ممکن است سرنخ هایی از هویت قاتل ارائه دهد.
این داده ها ممکن است سرنخ هایی در مورد وضعیت اقتصادی فعلی ارائه دهد.
تریلر چند سرنخ مهم در مورد داستان فیلم می دهد.
رژیم غذایی ممکن است سرنخی از علل میگرن داشته باشد.
متن سرنخ های کمی در مورد هویت او ارائه می دهد.
«شما هرگز حدس نمیزنید که امروز چه کسی را دیدم!» «به من سرنخ بدهید.»
سرنخ رمزی (= چیزی که معنایی پنهان دارد) از جدول کلمات متقاطع
من نمی دانم کجا زندگی می کند.
از او نخواهید این کار را انجام دهد - او سرنخی ندارد!
پلیس تاکنون هیچ سرنخی از انگیزه این جنایت به دست نیاورده است.
کلاه سرنخی از هویت قاتل می دهد.
نامه هیچ سرنخی نداشت.
ما باید یک سرنخ حیاتی را از دست داده باشیم.
سرنخی از محل نگهداری او
آیا سرنخی از نحوه ورود سارقان به داخل ساختمان وجود دارد؟
تصویر حاوی سرنخ های ظریفی در مورد تاریخچه سایت است.
این تحقیق ممکن است سرنخ مهمی در مورد چگونگی ایجاد سرطان ارائه دهد.
پلیس همچنان در جستجوی سرنخ هایی برای یافتن دختر گمشده است.
اگر سرنخی به من ندهید، هرگز جواب را حدس نمی زنم.
من یک شبکه جدول کلمات متقاطع تقریباً آماده برای پست آنلاین دارم - فقط باید آن را به پایان برسانم.
This game doesn't have a very interesting story it's not obvious what to do and the puzzles in it are very badly clued.
این بازی داستان چندان جالبی ندارد، مشخص نیست چه باید کرد و پازل های موجود در آن خیلی بد سرنخ شده است.
این شخصیت هویت خود را پنهان میکند و ما را در مورد شیفتگی فیلم به فریب، راهنمایی میکند.
هیچ چیز برای کارکنان وجود نداشت که این مرد نباید در ساختمان می بود.
راسل به مدت پنج ماه فراری ماند و هیچ سرنخی از محل اختفای خود باقی نگذاشت.
hint
اشاره
رهبری
نشانه
pointer
اشاره گر
پیشنهاد
نکته
intimation
تلقین
cue
پارهای از اطلاعات
امضا کردن
شواهد و مدارک
آگاهی
inkling
علامت
نشانگر
هشدار
indicator
فال
اطلاع نهانی
اثبات
omen
یادآور
tip-off
پی گیری
تجلی
token
نجوا
reminder
ایده
علامت گویا
manifestation
بقایای
پیامد
ژست
telltale sign
کنایه
vestige
innuendo
