implication
implication - پیامد
noun - اسم
UK :
US :
یک اثر یا نتیجه احتمالی در آینده از یک اقدام، رویداد، تصمیم و غیره
a situation in which it is shown or suggested that someone or something is involved in a crime or a dishonest act
وضعیتی که در آن نشان داده می شود یا پیشنهاد می شود که کسی یا چیزی در یک جنایت یا یک عمل غیر صادقانه دخیل است
پیشنهادی که مستقیماً ارائه نمی شود، اما انتظار می رود مردم آن را درک کنند یا بپذیرند
موقعیتی که به نظر می رسد چیزی را بدون گفتن مستقیم پیشنهاد می کنید
تأثیری که یک اقدام یا تصمیم بر چیز دیگری در آینده خواهد داشت
موقعیتی که به شما پیشنهاد میکنید یا نشان میدهید که شخصی درگیر جرمی است
پیشنهاد چیزی که بدون گفتن مستقیم آن ارائه می شود
First he is keenly aware of the assumptions and implications of the work of both Guthrie and Linforth.
اولاً، او به شدت از مفروضات و پیامدهای کار گاتری و لینفورث آگاه است.
Equally clearly it would have considerable implications for the staffing and structure of finance departments.
به همان اندازه واضح است که پیامدهای قابل توجهی برای کارکنان و ساختار بخش های مالی خواهد داشت.
The project Ecoforest 2000, was abandoned because of controversy over its social and environmental implications.
پروژه Ecoforest 2000 به دلیل بحث بر سر پیامدهای اجتماعی و زیست محیطی آن کنار گذاشته شد.
این پیامدهای مهمی برای هر سیستم مدرسه به محل کار دارد.
مشاهده می شود که تحلیل های مختلف پیشنهادی هم پیامدهای قبل و هم بعد از سرمایه گذاری دارند.
Such decisions may have substantial implications for individual and social welfare and the allocation of scarce resources.
چنین تصمیماتی ممکن است پیامدهای اساسی برای رفاه فردی و اجتماعی و تخصیص منابع کمیاب داشته باشد.
او در واقع من را به دزدی متهم نکرد، اما مفهومش همین بود.
Staff members were asked to work on Sundays, with the implication that they would lose their jobs if they refused.
از کارکنان خواسته شد تا یکشنبه ها کار کنند، با این مفهوم که در صورت امتناع، شغل خود را از دست خواهند داد.
The implication is that cholesteryl esters may play an important role in the pathogenesis of alcohol induced pancreatic injury.
مفهوم این است که استرهای کلستریل ممکن است نقش مهمی در پاتوژنز آسیب پانکراس ناشی از الکل داشته باشند.
پیامدهای چنین اکراهی فراتر از سال های نوجوانی است.
آنها نتوانستند پیامدهای گسترده تر اقدامات خود را در نظر بگیرند.
توسعه سایت پیامدهایی برای حومه اطراف خواهد داشت.
The implication in his article is that being a housewife is greatly inferior to every other occupation.
مفهوم مقاله او این است که خانه دار بودن نسبت به هر شغل دیگری بسیار پایین تر است.
او از مدیر و به طور ضمنی از کل سازمان انتقاد کرد.
او پس از دخالت در یک رسوایی جنسی استعفا داد.
اکنون آنها به پیامدهای کامل سیستم جدید پی بردند.
پیامدهای گسترده تر این طرح مورد بحث قرار گرفت.
این تحقیق پیامدهای گسترده ای برای پزشکی به عنوان یک کل دارد.
این نتایج پیامدهای عملی مهمی دارند.
قبل از انتشار هر چیزی باید پیامدهای قانونی را در نظر بگیرید.
the constitutional implications of a royal divorce
پیامدهای قانون اساسی طلاق سلطنتی
از این مفهوم که من به پدرم اهمیتی نمی دهم ناراحتم.
او با امتناع از باور داستان ما، به طور ضمنی می گوید که ما دروغ می گوییم.
به نظر می رسید اظهارات او پیامدهای احتمالی مختلفی داشت.
مفهوم واضح است: ماده های جوان اگر با نر جدید جفت شوند بهتر عمل می کنند.
پیامدهای نگران کننده در مورد آینده شرکت
از آنچه او گفت، مفهوم این بود که آنها در حال جدا شدن هستند.
او حزب و به طور ضمنی رهبر آن را نیز متهم کرد.
The company is cutting back its spending and I wonder what the implications will be for our department.
این شرکت هزینه های خود را کاهش می دهد و من نمی دانم که چه پیامدهایی برای بخش ما خواهد داشت.
پیامدهای قانون جدید چیست؟
این پرونده به دلالت او از همکارانش در کلاهبرداری بستگی داشت.
The implication was that the workers and management had already reached an agreement.
مفهوم این بود که کارگران و مدیریت قبلاً به توافق رسیده بودند.
پیامدهای (= اثرات احتمالی) مقررات جدید چیست؟
پیشنهاد
inference
استنتاج
نشانه
insinuation
تلقین
intimation
مفهوم
connotation
نسبت دادن
imputation
کنایه
innuendo
فرض
presumption
اشاره
hint
فراتون
overtone
زیر لحن
undertone
ارتباط دادن
ارجاع
معنای پنهان
hidden meaning
معنای ثانویه
secondary meaning
تفاوت ظریف
nuance
جریان زیرین
undercurrent
زیر جریان
subcurrent
احساس
سوء ظن
suspicion
هاله
aura
رنگ آمیزی انگلستان
colouringUK
رگ
vein
طعم انگلستان
flavourUK
رنگ آمیزی ایالات متحده
coloringUS
جو
طعم ایالات متحده
flavorUS
نجوا
اتحادیه
بو
smack