controversy

base info - اطلاعات اولیه

controversy - جنجال - جدال سرسختانه

noun - اسم

/ˈkɑːntrəvɜːrsi/

UK :

/ˈkɒntrəvɜːsi/

US :

family - خانواده
controversial
بحث برانگیز
controversially
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [controversy] در گوگل
description - توضیح

  • یک بحث جدی در مورد چیزی که افراد زیادی را درگیر می کند و برای مدت طولانی ادامه دارد


  • اختلاف نظر یا بحث زیاد در مورد چیزی، معمولاً به این دلیل که بر بسیاری از افراد تأثیر می گذارد یا برای آنها مهم است

  • a disagreement, often a public one that involves different ideas or opinions about something


    یک اختلاف نظر، اغلب عمومی، که شامل ایده ها یا نظرات متفاوت در مورد چیزی است

  • ‚ÄĘ Controversy surrounds the TV show which many consider to be racist, sexist, and homophobic.


    جنجال‌هایی پیرامون این برنامه تلویزیونی وجود دارد که بسیاری آن را نژادپرستانه، جنسیت‌گرا و همجنس‌گرا هراسی می‌دانند.

  • ‚ÄĘ These issues are still the basis for debate and controversy.


    این موضوعات همچنان مبنای بحث و جدل هستند.

  • ‚ÄĘ It was in the International Amphitheatre, and there had been a big controversy about it.


    در آمفی‌تئاتر بین‌المللی بود و جنجال بزرگی در مورد آن وجود داشت.

  • ‚ÄĘ There has been a huge controversy over where to put the city's new sports stadium and who should build it.


    بحث و جدل بزرگی در مورد محل قرار دادن استادیوم ورزشی جدید شهر و اینکه چه کسی باید آن را بسازد وجود داشته است.

  • ‚ÄĘ He resigned Tuesday after months of controversy.


    او روز سه شنبه پس از ماه ها جنجال استعفا داد.

  • ‚ÄĘ Dahl's letter to The Times provoked controversy.


    نامه دال به تایمز جنجال برانگیخت.

  • ‚ÄĘ Still the press jumped on the pygmy owl angle splashing headlines about the controversy across the top of both dailies.


    با این حال، مطبوعات از زاویه جغد کوتوله پرش کردند و تیترهایی را در مورد بحث و جدل در بالای هر دو روزنامه منتشر کردند.

  • ‚ÄĘ Though angry both sides quickly sought to defuse the controversy.


    اگرچه هر دو طرف عصبانی بودند، اما به سرعت به دنبال خنثی کردن اختلاف بودند.

  • ‚ÄĘ Rather than ending divisions in the Labour Party the controversies of 1935 mark the beginning of a new period of prolonged disunity.


    مناقشات 1935 به جای پایان دادن به اختلافات در حزب کارگر، آغاز دوره جدیدی از نفاق طولانی مدت است.

  • ‚ÄĘ They react to the latest discoveries with blas√© aplomb, remaining unruffled by theological controversy.


    آنها نسبت به آخرین اکتشافات با هولناکی واکنش نشان می دهند و از بحث های الهیاتی آشفته باقی می مانند.

example - مثال
  • to arouse/cause controversy


    برانگیختن / ایجاد اختلاف

  • a bitter controversy over/about the site of the new airport


    جنجال تلخ بر سر/درباره سایت فرودگاه جدید

  • The controversy surrounding his latest movie continues.


    جنجال پیرامون آخرین فیلم او همچنان ادامه دارد.

  • The President resigned amid considerable controversy.


    رئیس جمهور در میان بحث و جدل های قابل توجه استعفا داد.

  • Controversy exists as to how safe these drugs are.


    در مورد اینکه این داروها چقدر ایمن هستند بحث و جدل وجود دارد.

  • Controversy is raging over the route of the new motorway.


    جنجال بر سر مسیر بزرگراه جدید بالا گرفته است.

  • He has resigned amid continuing controversy over his expense claims.


    او در بحبوحه جنجال های ادامه دار بر سر ادعای هزینه هایش استعفا داده است.

  • His views have excited a lively controversy among fellow scientists.


    دیدگاه‌های او بحث‌های پرشوری را در میان دانشمندان دیگر برانگیخته است.

  • Ms Benjamin, who is no stranger to controversy herself said the scandal could have serious repercussions.


    خانم بنجامین که خودش با جنجال بیگانه نیست، گفت که این رسوایی می تواند عواقب جدی داشته باشد.

  • Much controversy surrounds the new exam.


    بحث و جدل های زیادی پیرامون امتحان جدید وجود دارد.


  • بودجه عمومی می تواند مناقشات مربوط به تامین مالی کمپین را حل کند.

  • The book raised a storm of controversy.


    کتاب طوفانی از بحث و جدل برانگیخت.

  • The controversy centred on the issue of compensation for the victims.


    بحث بر سر موضوع غرامت برای قربانیان بود.

  • The minister has resigned amid continuing controversy over his education proposals.


    وزیر در بحبوحه جنجال‌ها بر سر پیشنهادات آموزشی وی استعفا داده است.

  • The network ran into controversy over claims of faked documentary footage.


    این شبکه بر سر ادعای فیلم های مستند جعلی با جنجال مواجه شد.

  • The president seemed anxious to avoid controversy about these appointments.


    به نظر می‌رسید که رئیس‌جمهور نگران اجتناب از جنجال در مورد این انتصاب‌ها بود.

  • The singer deliberately courts controversy with his racist and sexist lyrics.


    این خواننده عمدا با اشعار نژادپرستانه و جنسیتی خود به بحث و جدل می پردازد.

  • There has been a lot of controversy over the use of these drugs.


    در مورد استفاده از این داروها اختلاف نظرهای زیادی وجود داشته است.

  • This year's championships have been dogged by controversy.


    مسابقات قهرمانی امسال با بحث و جدل همراه بوده است.

  • Today the controversy continues over whether Shakespeare wrote all his plays.


    امروز بحث بر سر اینکه آیا شکسپیر همه نمایشنامه هایش را نوشته است یا نه ادامه دارد.

  • What they are doing is bound to stir up controversy.


    کاری که آن ها انجام می دهند، ناگزیر به ایجاد اختلاف است.

  • controversy among historians


    جنجال بین مورخان


  • اختلاف بین دو رهبر

  • her long-running controversy with fellow academics


    جنجال طولانی مدت او با دانشگاهیان دیگر

  • the bitter controversy surrounding the introduction of the new regulations


    جنجال تلخ پیرامون معرفی مقررات جدید

  • This is a subject that always causes controversy.


    این موضوعی است که همیشه باعث بحث و جدل می شود.

  • There was a big controversy surrounding/over the use of drugs in athletics.


    بحث و جدل بزرگی پیرامون/بر سر استفاده از مواد مخدر در دو و میدانی وجود داشت.

  • The policy has caused fierce/heated controversy ever since it was introduced.


    این سیاست از زمانی که معرفی شد، جنجال‌های شدید/تند ایجاد کرده است.


  • انتشار مقاله جنجال علمی را به راه انداخت که سال ها ادامه داشت.

  • The president’s decisions stirred up a lot controversy.


    تصمیمات رئیس جمهور جنجال های زیادی را برانگیخت.

synonyms - مترادف

  • بحث و جدل

  • row


    ردیف

  • quarrel


    نزاع

  • squabble


    دعوا کردن

  • altercation


    درگیری

  • dissension


    اختلاف


  • مبارزه کردن


  • اختلاف نظر

  • wrangle


    تیف

  • tiff


    تف

  • spat


    باطله

  • scrap


    مشاجره

  • brawl


    سوء تفاهم

  • contention


    تحقیر می کند

  • misunderstanding


    دانی بروک

  • contretemps


    عذاب، عذاب دادن

  • donnybrook


    ریواس

  • hassle


    لگد زدن

  • rhubarb


    امبروگلیو

  • bicker


    سر و صدا

  • kickup


    بحث

  • imbroglio


    دمپوس

  • bickering


    گوشت گاو

  • strife


    نزاع ایالات متحده

  • fuss


    نزاع انگلستان

  • wrangling



  • rumpus


  • beef


  • quarrelingUS


  • quarrellingUK


antonyms - متضاد
  • accord


    توافق


  • تعریف و تمجید

  • compliment


    بردباری

  • concurrence


    صلح

  • forbearance


    ستایش


  • ساکت

  • praise


    هارمونی


  • اجماع، وفاق

  • harmony


    اتفاق نظر


  • آرام

  • unanimity


    هماهنگی

  • calm


    اصلاح

  • concord


    وحدت

  • concordance


    آرامش

  • reconciliation


    موافقت

  • unity


    مطابقت

  • calmness


    سهولت

  • assent


    یکسانی

  • conformity


    شباهت


  • شادی

  • sameness


    اتحاد. اتصال

  • likeness


    دوستی

  • happiness


    تصویب

  • similarity


    یکنواختی


  • ثبات


  • سفارش


  • آرامش انگلستان

  • uniformity


  • consistency



  • tranquillityUK


لغت پیشنهادی

corresponding

لغت پیشنهادی

cringing

لغت پیشنهادی

hanger