digital

base info - اطلاعات اولیه

digital - دیجیتال

adjective - صفت

/ˈdɪdʒɪtl/

UK :

/ˈdɪdʒɪtl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [digital] در گوگل
description - توضیح
  • using a system in which information is recorded or sent out electronically in the form of numbers, usually ones and zeros


    با استفاده از سیستمی که در آن اطلاعات به صورت الکترونیکی در قالب اعداد، معمولاً یک و صفر، ثبت یا ارسال می شود

  • giving information in the form of numbers


    دادن اطلاعات به صورت اعداد

  • relating to the fingers and toes


    مربوط به انگشتان دست و پا

  • digital electronic equipment receives sound and pictures from BINARY electrical signals (=signals using the numbers 0 and 1)


    تجهیزات الکترونیکی دیجیتال صدا و تصاویر را از سیگنال های الکتریکی باینری دریافت می کنند (=سیگنال ها با استفاده از اعداد 0 و 1)

  • relating to a business activity that uses the Internet


    مربوط به یک فعالیت تجاری که از اینترنت استفاده می کند


  • تفاوت بین افرادی که کامپیوتر دارند و می دانند چگونه از اینترنت استفاده کنند و افرادی که نمی دانند

  • recording or storing information as a series of the numbers 1 and 0, to show that a signal is present or absent


    ضبط یا ذخیره اطلاعات به صورت مجموعه ای از اعداد 1 و 0 برای نشان دادن وجود یا عدم وجود سیگنال

  • using or relating to digital signals and computer technology


    استفاده یا مربوط به سیگنال های دیجیتال و فناوری کامپیوتر

  • using or relating to computers and the internet


    استفاده یا ارتباط با کامپیوتر و اینترنت


  • نمایش اطلاعات در قالب یک تصویر الکترونیکی

  • recording or showing information in the form of numbers, esp. 0 and 1


    ثبت یا نمایش اطلاعات به صورت اعداد، به ویژه. 0 و 1

  • A digital watch or clock shows the time with numbers that change as the time changes.


    یک ساعت دیجیتال یا ساعت، زمان را با اعدادی نشان می دهد که با تغییر زمان تغییر می کنند.


  • با استفاده از یک سیستم قابل استفاده توسط رایانه و سایر تجهیزات الکترونیکی که در آن اطلاعات به صورت الکترونیکی به صورت مجموعه ای از اعداد 1 و 0 ارسال و دریافت می شود.

  • relating to computer technology especially the internet


    مربوط به فناوری کامپیوتر، به ویژه اینترنت

  • showing information as whole numbers rather than in another form such as a picture graph, etc.


    نشان دادن اطلاعات به صورت اعداد کامل به جای شکل دیگری مانند تصویر، نمودار و غیره.

  • HyperCard was a primer for the digital age.


    HyperCard آغازگر عصر دیجیتال بود.

  • The guru of the new digital Army is Gen.


    گورو ارتش دیجیتال جدید ژنرال است.

  • As she descended the escalator towards the platforms, she noticed the digital clock in the ceiling.


    وقتی از پله برقی به سمت سکوها پایین آمد، متوجه ساعت دیجیتالی در سقف شد.


  • یک ساعت دیجیتال

  • The same arguments for use of digital electronics apply equally to communications systems, test and measurement broadcasting and consumer electronics.


    همان استدلال ها برای استفاده از الکترونیک دیجیتال به طور مساوی در مورد سیستم های ارتباطی، تست و اندازه گیری، پخش و الکترونیک مصرف کننده اعمال می شود.

  • These are terms used in digital electronics to designate the basic logical operations on which digital systems are founded.


    اینها اصطلاحاتی هستند که در الکترونیک دیجیتال برای تعیین عملیات منطقی اساسی که سیستم های دیجیتال بر اساس آنها بنا شده اند استفاده می شود.

  • This camera can take digital pictures.


    این دوربین می تواند عکس های دیجیتال بگیرد.

  • First the new digital seismometers had unleashed upon geophysicists a flood of sensitive accessible data.


    نخست، لرزه‌سنج‌های دیجیتالی جدید سیل داده‌های حساس و قابل دسترس را بر ژئوفیزیکدانان راه انداختند.

  • AirTouch has said the digital service could be ready as soon as this year.


    AirTouch گفته است که این سرویس دیجیتال می‌تواند به زودی در سال جاری آماده شود.


  • در شرایط دیجیتال، آسمان به طور معمول به حدود 0.4 مگابایت داده نیاز دارد.

example - مثال

  • یک دوربین دیجیتال

  • digital media/content/platforms


    رسانه / محتوا / پلت فرم های دیجیتال

  • These figures include digital downloads in addition to retail sales.


    این ارقام علاوه بر خرده فروشی شامل دانلود دیجیتال نیز می شود.


  • او به سرعت متوجه شد که تمام تولیدات فیلم و ویدیو دیجیتالی خواهد شد.

  • The system is fully digital with no analogue components.


    این سیستم کاملاً دیجیتالی است و اجزای آنالوگ ندارد.


  • ارتباطات در عصر دیجیتال

  • Digital technology continues to evolve rapidly.


    فناوری دیجیتال به سرعت در حال پیشرفت است.

  • Advertisers are putting more and more money into digital marketing.


    تبلیغ‌کنندگان پول بیشتری را صرف بازاریابی دیجیتال می‌کنند.

  • a digital clock/watch


    یک ساعت/ساعت دیجیتال

  • The instrument panel has an easy-to-read digital display.


    پانل ابزار دارای یک صفحه نمایش دیجیتال خوانا است.

  • digital terrestrial and digital satellite broadcasting


    پخش دیجیتال زمینی و دیجیتال ماهواره ای

  • We are moving our CCTV to a fully digital network.


    ما در حال انتقال دوربین مداربسته خود به یک شبکه کاملا دیجیتال هستیم.

  • They transferred the 35mm footage to digital video.


    آنها فیلم 35 میلی متری را به ویدیوی دیجیتال منتقل کردند.

  • With digital photography, images of construction sites can be transmitted via the internet to architects and engineers.


    با عکاسی دیجیتال، تصاویر سایت های ساختمانی را می توان از طریق اینترنت به معماران و مهندسان منتقل کرد.

  • Communication evolved from verbal exchanges to paper drawings to digital media.


    ارتباطات از مبادلات کلامی به نقاشی های کاغذی و رسانه های دیجیتال تکامل یافته است.

  • high-resolution digital images


    تصاویر دیجیتال با وضوح بالا

  • The sketches were scanned and converted into digital format.


    طرح ها اسکن و به فرمت دیجیتال تبدیل شدند.

  • The project is the internet's oldest digital library offering over 13 000 e-texts for free download.


    این پروژه قدیمی ترین کتابخانه دیجیتالی اینترنت است که بیش از 13000 متن الکترونیکی را برای دانلود رایگان ارائه می دهد.


  • ما در عصر دیجیتال زندگی می کنیم که همه چیز را می توان دانلود کرد.

  • The world's wealthiest nations promised to support government efforts to bridge the digital divide.


    ثروتمندترین کشورهای جهان قول داده اند از تلاش های دولت برای پر کردن شکاف دیجیتال حمایت کنند.

  • The media establishment is still having trouble coming to terms with the digital revolution.


    نهاد رسانه ای هنوز برای کنار آمدن با انقلاب دیجیتال مشکل دارد.

  • Students in poorer areas lack access to the digital world.


    دانش آموزان مناطق فقیرتر به دنیای دیجیتال دسترسی ندارند.

  • New digital technologies have unfortunately created new avenues to fraud and copyright infringement.


    متأسفانه فناوری‌های دیجیتال جدید راه‌های جدیدی برای تقلب و نقض حق چاپ ایجاد کرده‌اند.

  • The digital alarm clock by my bed said 5:25.


    ساعت زنگ دار دیجیتال کنار تختم 5:25 را نشان می داد.

  • The runs were timed to the nearest second using a digital stopwatch.


    زمان‌بندی اجراها با استفاده از کرونومتر دیجیتال به نزدیک‌ترین ثانیه انجام شد.


  • داده های دیجیتال


  • یک ضبط دیجیتال


  • تلویزیون دیجیتال

  • digital TV


    انقلاب دیجیتال کار کردن از خانه را برای ما بسیار آسان کرده است.

  • The digital revolution has made it much easier for us to work from home.


    رسانه های اجتماعی یک ابزار ضروری در دنیای دیجیتال هستند.


synonyms - مترادف
  • computerisedUK


    کامپیوتری انگلستان

  • computerizedUS


    کامپیوتری ایالات متحده


  • کامپیوتر

  • crypto


    رمزنگاری


  • الکترونیکی

  • automated


    خودکار

  • automatic


    سایبر

  • cyber


    سایبری شده

  • cybernated


    برخط


  • برنامه ریزی شده

  • programmed


    تکنولوژیکی

  • technological


    برنامه ای

  • programmatic


    چند رسانه ای

  • multimedia


    با تکنولوژی بالا

  • high-tech


    روی صفحه نمایش

  • on-screen


    سیمی

  • wired


    بدون کاغذ

  • paperless


    بدون پول نقد

  • cashless


    پیچیده


  • پیشرفته


  • آینده نگر

  • futuristic


    نوین


  • مجازی

  • virtual


    برقی


  • موتوری ایالات متحده

  • motorizedUS


    ربات

  • robot


    روباتیک

  • robotic


    کارت اعتباری

  • debit card


    موتور دار انگلستان


  • motorisedUK


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

invents

لغت پیشنهادی

ownership

لغت پیشنهادی

recalled