profile
profile - مشخصات
noun - اسم
UK :
US :
نمای جانبی از سر کسی
توصیف کوتاهی که جزئیات مهمی در مورد یک شخص، گروهی از افراد یا یک مکان ارائه می دهد
لبه یا شکل چیزی که در پس زمینه دیده می شود
نوشتن یا توضیح کوتاهی درباره کسی یا چیزی
توصیف کوتاهی از کسی یا چیزی که مهمترین جزئیات را در مورد آنها ارائه می دهد
برای صحبت در مورد میزان توجه به چیزها و میزان توجه به آنها استفاده می شود
شرح کوتاهی از کسی یا چیزی در یک روزنامه، برنامه تلویزیونی و غیره ارائه دهد
شرح کوتاهی از زندگی، کار، شخصیت و غیره یک نفر.
اطلاعاتی در مورد زندگی، کار، علایق و غیره یک فرد در یک وب سایت شبکه اجتماعی
میزان توجه و توجه عمومی که چیزی دریافت می کند
نمای جانبی صورت یک شخص
نوشتن یا انتشار شرح کوتاهی از زندگی، کار، شخصیت و غیره یک نفر.
to predict the likely behaviour or description of someone such as a customer or criminal based on what information you have about them
برای پیش بینی رفتار یا توصیف احتمالی شخصی مانند یک مشتری یا مجرم، بر اساس اطلاعاتی که در مورد آنها دارید
توصیف شخصی که حاوی تمام مهم ترین یا جالب ترین حقایق در مورد آن شخص است
میزان توجه عمومی که کسی یا چیزی دریافت می کند
توصیف کوتاهی از شخص یا چیزی که جزئیات مهم و مفیدی در مورد آنها می دهد
میزان توجه عمومی که چیزی یا شخصی دریافت می کند
برای جلوگیری از جلب توجه به خود
توضیح کوتاهی در مورد کسی یا چیزی با جزئیات مهم و مفید در مورد آنها
و نگاهی گذرا به نمایهای شفاف مثل برنز، و در لحظه عبور بهعنوان گوشهگیر و آرام.
And a passing glimpse of a profile clear as bronze, and at the moment of passing as aloof and serene.
انتخاب ماژول های اضافی به نیاز دانش آموز و مشخصات پیشرفت بستگی دارد.
او مشخصات جذابی دارد.
He has an attractive profile.
این آتشفشان 3102 متر ارتفاع داشت و نمای مخروطی داشت.
دیروز پروفایل جذابی از مادلین آلبرایت را از رادیو شنیدم.
کنار پنجره نشست و نیم رخ زیبایش رو به آسمان بود.
مارگارت از مجسمه در نمایه و سرباز در نمایه درست در پشت آن عکس می گیرد: یک تصویر دوتایی.
Margarett photographs the sculpture in profile and the soldier in profile just behind it: a double image.
آنها عکسی از یک جوان سبزه را که در پروفایل گرفته شده بود به او نشان دادند.
مشخصات ریسک کلی دفتر بدهکاران نیز قابل ارزیابی و نظارت مستمر است.
طرح یک هنرمند از مشخصات مک میلان
این جالب است زیرا نوع بورس تحصیلی بعد از نمایه خدمات اجتماعی است که برای محقق دانشگاهی طراحی شده است.
That is interesting because the kind of scholarship is a dimension in the community service profile designed for the academic scholar.
ما ابتدا مشخصات دقیقی از مشتریان خود و نیازهای آنها ایجاد می کنیم.
شما می توانید نمایه فیس بوک خود را به روز کنید (= توضیحات خود را در یک وب سایت رسانه های اجتماعی).
او با مشخصات قاتل مطابقت دارد.
این مجله مشخصات کوتاهی از شهردار جدید منتشر کرد.
مشخصات شغلی/کارمندی
His psychological profile is revealing.
مشخصات روانشناختی او آشکار است.
محبوبیت او کارهای بزرگی برای نمایه این ورزش انجام داده است.
این معامله مطمئناً وجهه بین المللی شرکت را افزایش خواهد داد.
ما می خواهیم نمایه مسائل مربوط به سلامت زنان را بهبود بخشیم.
کمپینی برای تقویت شهرت به عنوان یک رهبر فرهنگی
مشخصات قوی او
او بهترین مشخصات خود را به دوربین ارائه کرد.
عکسی از رئیس جمهور در پروفایل
نمای برج در مقابل آسمان
این موضوع در ماه های اخیر اهمیت بالایی داشته است.
به او توصیه کردم که تا چند روز آینده (= جلب توجه نکند) کم حرف باشد.
این داستان در روزنامههای امروز کمرنگ شد.
The job profile suits his experience exactly.
مشخصات شغلی دقیقاً با تجربه او مطابقت دارد.
به مارگو گفته شد که یک نمایه در مورد او بنویسد.
نمایه ای عمیق از بوریس اسپاسکی و حرفه او
می توانید وضعیت رابطه خود را در نمایه فیس بوک خود ارسال کنید.
ما باید مشخصات شرکت خود را در آسیا افزایش دهیم.
There is a growing number of women in high-profile positions (= positions which they are noticed) in the government.
تعداد فزاینده ای از زنان در مناصب برجسته (= موقعیت هایی که مورد توجه قرار می گیرند) در دولت وجود دارد.
کشیدن نمایه ها به نوعی ساده تر از کشیدن تمام صورت است.
پروفایل قوی
این بازیگر در پروفایل در حال کشیدن سیگار عکس گرفته شده است.
هر هفته در بخش کتاب های مقاله، یک نویسنده متفاوت را معرفی می کنند.
این هفته این خواننده و ترانه سرای 20 ساله را معرفی می کنیم.
داده های فروش را می توان برای نمایه کردن رفتار مشتریان استفاده کرد.
او ادعا می کند که هیچ افسری هرگز قانون را با معرفی به اصطلاح نوع افراد یا افراد اجرا نمی کند.
من پروفایل او را روی یک بیلبورد دیده بودم.
outline
طرح کلی
شکل
فرم
silhouette
سیلوئت
contour
کانتور
lines
خطوط
ترسیم
delineation
فیگوراسیون
figuration
شباهت
likeness
خط
خط خطی
lineament
خط بندی
lineation
سایه
نمای کنار
شات لیوان
mug shot
پیکربندی
configuration
مدل
contours
پرتره
ظاهر
امکانات
برش
features
تصویر
قالب
منحنی ها
moldUK
curves
moldUS
mouldUK
تشکیل
moldUS
ساختار
طرح
conformation
sketch
پرتره