audible
audible - قابل شنیدن
adjective - صفت
UK :
US :
صدایی که قابل شنیدن باشد آنقدر بلند است که بتوانید آن را بشنوید
قابل شنیدن است
آنقدر بلند است که شنیده شود
ناله های خشم در میان اقتصاددانان کاربردی تقریباً شنیدنی بود.
صدای او از صدای ژنراتور به سختی قابل شنیدن بود.
او تلو تلو خورد، و در عذاب دراز کشید، گریه های درد او به وضوح در اطراف زمینی که اکنون خاموش شده بود شنیده می شد.
Neighbours will appreciate a further benefit - it does not rely on the 1812 overture or other audible deterrents.
همسایگان از یک مزیت بیشتر قدردانی خواهند کرد - این به اورتور 1812 یا سایر عوامل بازدارنده قابل شنیدن متکی نیست.
صدای نفس نفس زدن حضار شنیده شد.
آتش زدن رول ها مناسبتی است که با وسایل شنیداری ناشناخته می ماند.
زبان اخراج ها آنقدر آرامش بخش است که قربانیان مات و مبهوت اغلب فریاد شنیدنی نمی کنند.
صدای آسودگی شنیدنی آمد.
وقتی موتور در نهایت روشن شد، او نفس راحتی کشید.
این سیگنال تا فاصله 200 مایلی به وضوح قابل شنیدن است.
صدای او به سختی از سر و صدا شنیده می شد.
صدای شلیک در سکوت به وضوح شنیده می شد.
صدای خواننده فقط شنیده می شد.
صداهای تولید شده توسط خفاش ها برای گوش انسان قابل شنیدن نیست.
مدرس آنقدر آرام صحبت می کرد که در پشت سالن به سختی شنیده می شد.
آهی شنیدنی از آسودگی کشید.
صدای او از صدای غرش موتورها به سختی شنیده می شد.
He sighed audibly.
آهی شنیدنی کشید.
روشن
متمایز
noticeable
قابل توجه
plain
جلگه
detectable
قابل تشخیص
perceptible
قابل درک
recognisableUK
قابل تشخیص انگلستان
recognizableUS
قابل تشخیص ایالات متحده
appreciable
قابل تقدیر
discernible
با صدای بلند
طنین انداز
resounding
شنیدنی
hearable
شنیداری
aural
گوش گوش
auricular
حمل کردن
carrying
کر کننده
deafening
غرش
roaring
صدا دادن
sounding
آوازی
vocal
به اندازه کافی بلند
در گوشه گوش
within earshot
قابل شنیدن است
واضح
مشهود
evident
آشکار
manifest
قابل رویت
تیز
قابل لمس
palpable
conspicuous
inaudible
غیر قابل شنیدن
faint
از هوش رفتن
indistinct
نامشخص
ambiguous
مبهم
imperceptible
نامحسوس
invisible
نامرئی
obscure
پنهان شده است
obscured
ساکت
بی صدا
غیر واضح
unclear
غیر قابل توجه
unnoticeable
خارج از گوش
vague
غیر قابل تشخیص
غیر قابل لمس
indistinguishable
غیر قابل تقدیر
impalpable
اندک
inappreciable
خاموش
غیر قابل کشف
muted
دقیقه
undetectable
ساکت شد
کم اهمیت
hushed
نرم
خوب
خفه شده
کم
indiscernible
بی نهایت کوچک
muffled
stifled
subtle
infinitesimal