away

base info - اطلاعات اولیه

away - دور

adverb - قید

/əˈweɪ/

UK :

/əˈweɪ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [away] در گوگل
description - توضیح

  • می گفت: کسی از یک مکان یا شخصی خارج می شود یا از یک مکان یا شخصی فاصله می گیرد


  • به سمتی متفاوت


  • اگر کسی دور از مدرسه، محل کار یا خانه باشد، آنجا نیست


  • برای گفتن اینکه فاصله آن تا یک مکان یا چیز چقدر است

  • if an event is two days, three weeks etc away it will happen after that period of time has passed


    اگر رویدادی دو روز، سه هفته و غیره فاصله داشته باشد، پس از گذشت آن مدت زمان رخ خواهد داد

  • used to say how close someone is to achieving something or experiencing something


    معمولاً می گفت که یک نفر چقدر به دستیابی به چیزی یا تجربه چیزی نزدیک است

  • into or in a safe or enclosed place


    داخل یا در یک مکان امن یا محصور

  • used to show that something disappears or is removed


    برای نشان دادن ناپدید شدن یا حذف شدن چیزی استفاده می شود

  • used to emphasize that an action continues


    برای تأکید بر اینکه یک عمل ادامه دارد استفاده می شود


  • می گفت کسی تمام مدت زمان خود را صرف انجام کاری می کند

  • if a team is playing away it is playing a game at its opponent’s field or sports hall


    اگر تیمی خارج از خانه بازی می کند، در زمین بازی یا سالن ورزشی حریف خود بازی می کند

  • an away game or match is played at your opponent’s field or sports hall


    یک بازی یا مسابقه خارج از خانه در زمین یا سالن ورزشی حریف شما انجام می شود


  • در جای دیگر، یا در مکان، موقعیت یا موقعیت دیگری

  • at a distance (of or from here)


    در فاصله (از یا از اینجا)


  • در یا داخل مکان معمولی یا مناسب، به خصوص مکانی که می تواند بسته شود


  • به تدریج تا زمانی که عمدتاً یا به طور کامل از بین برود


  • در آینده

  • continuously or repeatedly or in a busy way


    به طور مداوم یا مکرر، یا به صورت شلوغ

  • An away match or game is played at an opposing team's sports ground


    یک مسابقه یا بازی خارج از خانه در زمین ورزشی تیم مقابل انجام می شود

  • at a distance (from this place)


    در فاصله (از این مکان)

  • in the future; from now


    در آینده؛ از حالا

  • in or into the usual or a suitable place esp. one that is enclosed


    در یا به مکان معمول یا مناسب، به ویژه. یکی که محصور است

  • continuously or repeatedly or actively


    به طور مداوم یا مکرر یا به طور فعال

  • All the water had boiled away.


    تمام آب به جوش آمده بود.

  • The young lovers danced the night away.


    عاشقان جوان در شب رقصیدند.

  • At times, Alvin turned away.


    گاهی اوقات، آلوین روی برمی گرداند.

  • But Thieu Tri declined to bargain and left Percival no choice but to free the dignitaries and sail away.


    اما تیو تری از چانه زنی امتناع کرد و برای پرسیوال چاره ای جز آزاد کردن افراد برجسته و حرکت با کشتی نگذاشت.

  • Zanger said he retorted that he needed his glasses to drive away.


    زنگر گفت که او پاسخ داد که برای رانندگی به عینک خود نیاز دارد.

  • The car quickly drove away.


    ماشین به سرعت دور شد.

  • The nearest village was about 20 miles away.


    نزدیکترین روستا حدود 20 مایل دورتر بود.

  • He tasted warm wetness on his tongue and touched his lip and took away a bloodied finger.


    طعم خیسی گرم را روی زبانش چشید و لبش را لمس کرد و انگشتی خون آلود را برداشت.

example - مثال
  • The beach is a mile away.


    ساحل یک مایل دورتر است.

  • Christmas is still months away.


    هنوز چند ماه دیگر به کریسمس باقی مانده است.

  • The president was kept well away from the demonstrators.


    رئیس جمهور به خوبی از تظاهرکنندگان دور نگه داشته شد.

  • The station is a few minutes' walk away from here.


    ایستگاه چند دقیقه پیاده از اینجا فاصله دارد.

  • The main landfill site was moved further away from the city.


    محل اصلی دفن زباله دورتر از شهر منتقل شد.

  • Go away!


    گمشو!

  • Put your toys away.


    اسباب بازی های خود را کنار بگذارید

  • The bright light made her look away.


    نور شدید باعث شد نگاهش را از آن دور کند.

  • There were ten children away yesterday.


    دیروز ده بچه دور بودند.

  • Sorry he's away.


    متاسفم، او دور است.

  • She was away from work for a week.


    او یک هفته از کار دور بود.

  • She was still writing away furiously when the bell went.


    او هنوز با عصبانیت در حال نوشتن بود که زنگ به صدا در آمد.

  • They were soon chatting away like old friends.


    آنها به زودی مانند دوستان قدیمی با هم گپ زدند.

  • The water boiled away.


    آب جوشید.

  • The music faded away.


    موسیقی محو شد.

  • Chelsea are playing away this Saturday.


    چلسی این شنبه خارج از خانه بازی می کند.

  • Away with all these rules and regulations!


    دور از همه این قوانین و مقررات!

  • A brisk walk should blow the cobwebs away.


    یک پیاده روی سریع باید تار عنکبوت را از بین ببرد.

  • She's far and away the best player.


    او خیلی دور بهترین بازیکن است.

  • I want it sent right away.


    میخوام فورا ارسال بشه

  • I told him right off what I thought of him.


    من دقیقاً به او گفتم که در مورد او چه فکر می کنم.

  • I'll do it straight away.


    فوراً انجامش می دهم.

  • Ms Watson is away on holiday until the end of the week.


    خانم واتسون تا آخر هفته در تعطیلات به سر می برد.

  • Keep/Stay away from him.


    از او دوری کنید

  • Just go away and leave me alone!


    فقط برو و مرا تنها بگذار!

  • The sight was so horrible that I had to look/turn away.


    منظره آنقدر وحشتناک بود که مجبور شدم نگاه کنم/برگردم.

  • The recent flood has swept away the footbridge.


    سیل اخیر پل عابر پیاده را با خود برده است.

  • I've given away all my old clothes to charity.


    من تمام لباس های قدیمی ام را به خیریه داده ام.

  • Would you like your burger to eat in or take away?


    آیا دوست دارید همبرگرتان را در آن بخورید یا بردارید؟

  • How far away is the station?


    فاصله ایستگاه چقدر است؟

  • The office is a half-hour drive away.


    دفتر با ماشین نیم ساعت فاصله دارد.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

funded

لغت پیشنهادی

district

لغت پیشنهادی

household