minority
minority - اقلیت
noun - اسم
UK :
US :
گروه کوچکی از افراد یا چیزها در یک گروه بسیار بزرگتر
گروهی از مردم از نژاد، مذهب و غیره متفاوت از اکثر مردم آن کشور
کسی که متعلق به چنین گروهی است
the period of time when someone is below the age at which they become legally responsible for their actions
دوره زمانی که شخصی کمتر از سنی است که از نظر قانونی مسئول اعمال خود می شود
کمتر از نیمی از افراد یا چیزهای یک گروه خاص
یک عدد یا قسمت کوچکتر
any small group in society that is different from the rest because of their race religion or political beliefs, or a person who belongs to such a group
هر گروه کوچکی در جامعه که به دلیل نژاد، مذهب یا عقاید سیاسی با بقیه متفاوت است یا فردی که به چنین گروهی تعلق دارد.
کمتر از نیمی از تعداد یا مقدار کل؛ قسمت کوچکتر چیزی
a group of people who share some characteristic by birth that makes their group smaller than some other groups in a society and may cause others to treat them unfairly
گروهی از افراد که در بدو تولد دارای ویژگی مشترکی هستند که باعث کوچکتر شدن گروه آنها از برخی گروه های دیگر در جامعه می شود و ممکن است باعث شود دیگران با آنها رفتار ناعادلانه ای داشته باشند.
تعداد کمی از افراد یا چیزهای یک گروه
a group of people in a country or area who are of a different race or have a different culture or religion to that of most other people there
گروهی از مردم در یک کشور یا منطقه که از نژادی متفاوت هستند، یا فرهنگ یا مذهب متفاوتی با اکثر مردم دیگر آنجا دارند.
used to refer to the situation when a person or organization owns fewer shares in a company than other shareholders, and not enough to be in control of the company
برای اشاره به وضعیتی استفاده می شود که یک شخص یا سازمان سهام کمتری در یک شرکت نسبت به سایر سهامداران دارد و به اندازه کافی برای کنترل شرکت نیست.
minority-owned businesses
مشاغل متعلق به اقلیت
شیوه دوم زندگی مبتنی بر اراده یک اقلیت است که به زور بر اکثریت تحمیل شده است.
مفروضاتی مطرح می شود که یک فرد اقلیت باید بتواند به جای همه افراد اقلیت صحبت کند.
این قانون از تبعیض شغلی علیه اقلیت ها و زنان جلوگیری می کند.
دانش آموزان اقلیت های قومی تنها 4 درصد از مدارس را تشکیل می دهند.
هر دو جمهوری دارای اقلیت های صرب قابل توجهی هستند.
Unfortunately a small minority disagreed.
متأسفانه، اقلیت کوچکی مخالفت کردند.
سیمز گفت که پرزیدنت کلینتون به تجارت اقلیت ها، به ویژه برنامه 8a متعهد باقی ماند.
Unless the growing spirit of the movement could be harnessed coherently, mob rule would replace Unionist minority rule.
اگر روح رو به رشد جنبش نتواند به طور منسجم مهار شود، حکومت اوباش جایگزین حکومت اقلیت اتحادیهگرا میشود.
تنها اقلیت کوچکی از دانشجویان این روزها به سیاست علاقه دارند.
فقط اقلیت کوچکی از محصولات تحت تأثیر قرار می گیرند.
برای یک اقلیت، این تصمیم ناامید کننده بود.
این یک دیدگاه اقلیت است.
گروه های ذینفع اقلیت نفوذ نامتناسبی به دست آورده اند.
You are definitely among the minority.
شما قطعا جزو اقلیت هستید.
سهامداران اقلیت در بانک
داشتن سهام اقلیت در یک شرکت
حقوق اقلیت های قومی/نژادی
اقلیت بزرگ آلمانی زبان در شرق کشور وجود دارد.
persecuted/oppressed minorities
اقلیت های تحت آزار و ستم
minority languages
زبان های اقلیت
محله های اقلیت (= جایی که هیچ یا تعداد کمی از سفیدپوستان زندگی می کنند)
minority groups/populations/leaders
گروه های اقلیت / جمعیت ها / رهبران
وقتی اقلیت او به پایان رسید، مجبور شد برای بازپس گیری اموالش بجنگد.
مردان در این حرفه در اقلیت هستند.
ما در این موضوع در اقلیت هستیم.
a sizeable minority of the population
اقلیت قابل توجهی از جمعیت
دیدگاه یک اقلیت کوچک اما پر سر و صدا
افراد از اقلیت های قومی
بسیاری از اقلیت های مذهبی می ترسند که عقاید آنها نادیده گرفته شود.
ما از متقاضیان اقلیت استقبال می کنیم.
پوسیدگی دندان بیشتر در میان جوامع فقیر و اقلیت شایع است.
این تنها اقلیتی کوچک از مردم هستند که این مشکل را ایجاد می کنند.
کودکانی که والدین مجردی در مدرسه من داشتند بسیار در اقلیت بودند (= تعداد بسیار کمی بودند).
This section of the bookstore caters for minority interests (= subjects that interest only a few people).
این بخش از کتابفروشی برای علایق اقلیت ها (= موضوعاتی که فقط به چند نفر علاقه دارند) پاسخ می دهد.
ethnic/religious minorities
اقلیت های قومی/مذهبی
این طرح برای کمک به زنان و اقلیت ها برای غلبه بر تبعیض در محیط کار طراحی شده است.
فقط تعداد کمی از مردم از اقدام نظامی حمایت می کنند.
Traditional families are in the minority in this neighborhood (= there are not many).
خانواده های سنتی در این محله در اقلیت هستند (= تعدادشان کم است).
He argued that African Americans and other minorities were not getting a fair deal in sports and elsewhere in society.
او استدلال می کرد که آمریکایی های آفریقایی تبار و سایر اقلیت ها در ورزش و سایر نقاط جامعه به یک معامله عادلانه دست نمی یابند.
faction
فرقه
گروه
subgroup
زیرگروه
بخش
گروه انشعاب
splinter group
گروه ذینفع
تنظیم
مهمانی - جشن
دسته
clique
توده
bloc
بال
sect
سمت
caucus
لابی
تقسیم
کابال
lobby
خانواده
مشروط
cabal
حکومت نظامی
coterie
شقاق
contingent
اردوگاه
گروه فشار
junta
گروه منافع عمومی
schism
حامیان
پیروان
گروه ها
public-interest group
مسدود کردن
supporters
کنفدراسیون
followers
cohorts
confederacy