neighborhood

base info - اطلاعات اولیه

neighborhood - محله

N/A - N/A

ˈneɪ.bɚ.hʊd

UK :

ˈneɪ.bə.hʊd

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [neighborhood] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • There were lots of kids in my neighborhood when I was growing up.


    وقتی بزرگ شدم بچه های زیادی در محله من بودند.

  • They live in a wealthy/poor/friendly neighborhood.


    آنها در یک محله ثروتمند / فقیر / دوستانه زندگی می کنند.

  • I wouldn't like to live in the neighborhood of (= in the area around) an airport.


    من دوست ندارم در همسایگی (= در منطقه اطراف) یک فرودگاه زندگی کنم.

  • This is a nice quiet neighborhood with modest single-family homes.


    این یک محله خوب و آرام است، با خانه‌های ساده برای یک خانواده.

  • We hope to get something in the neighborhood of (= a price that is close to)$200,000 for our house.


    ما امیدواریم که چیزی در همسایگی (= قیمتی نزدیک به) 200000 دلار برای خانه خود داشته باشیم.

synonyms - مترادف

  • ناحیه


  • حوزه


  • منطقه

  • locality


    محل


  • ربع


  • قلمرو


  • بخش


  • تراکت

  • locale


    انجمن


  • چمن

  • tract


    محله


  • نمی شود

  • precinct


    مسدود کردن

  • turf


    قطعات

  • ward


    کاپوت ماشین

  • parish


    خیابان

  • nabe


    عمارت


  • محله یهودی نشین

  • parts


    حومه شهر

  • hood


    محله فقیر نشین


  • جنگل

  • manor


    باغ وحش

  • ghetto


    محیط اطراف

  • suburb


    زمین پایکوبی

  • slum


    گردن جنگل

  • jungle


    محله انگلستان

  • zoo


  • surroundings


  • stomping ground


  • neck of the woods


  • neighbourhoodUK


antonyms - متضاد

  • فاصله

  • remoteness


    دور بودن


  • کل

  • farness


    دوری

لغت پیشنهادی

controllable

لغت پیشنهادی

grandiose

لغت پیشنهادی

shielding