multiple

base info - اطلاعات اولیه

multiple - چندگانه

adjective - صفت

/ˈmʌltɪpl/

UK :

/ˈmʌltɪpl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [multiple] در گوگل
description - توضیح
  • many or involving many things, people events etc


    بسیاری، یا شامل بسیاری از چیزها، افراد، رویدادها و غیره است

  • a number that contains a smaller number an exact number of times


    عددی که عددی کوچکتر و تعداد دقیق بارها را شامل می شود


  • یک فروشگاه چندگانه

  • including or involving many things, people events etc


    شامل یا شامل بسیاری از چیزها، افراد، رویدادها و غیره است


  • عددی که حاصل ضرب یک عدد خاص در عدد دیگری است


  • یک گروه یا تعدادی از یک محصول خاص، سهم و غیره

  • the price of a share divided by its EARNINGS (=share of a company’s profits for a year)


    قیمت یک سهم تقسیم بر درآمد آن (=سهم سود شرکت برای یک سال)

  • the rent that a property produces as an investment in relation to the price paid for it


    اجاره ای که یک ملک به عنوان سرمایه گذاری نسبت به قیمت پرداخت شده برای آن ایجاد می کند

  • a company that owns shops trading under the same name in many cities, or one of these shops


    شرکتی که صاحب مغازه هایی به همین نام در بسیاری از شهرها یا یکی از این مغازه ها است


  • بسیار از یک نوع، یا از انواع مختلف

  • a number that can be divided by a smaller number an exact number of times


    عددی که می توان آن را به تعداد دقیق بار بر عدد کوچکتر تقسیم کرد

  • a large company that has shops in many towns


    یک شرکت بزرگ که در بسیاری از شهرها مغازه دارد


  • داشتن بیش از یک و معمولاً چندین مورد

  • consisting of or involving many things or types of things


    شامل یا شامل بسیاری از چیزها یا انواع چیزها است


  • عددی که از ضرب یک عدد در عدد دیگر حاصل می‌شود، در صورتی که حداقل یکی از آنها یک عدد کامل باشد (= عددی که بخشی از یک عدد بعد از آن وجود ندارد)

  • involving many different people or things, or many different types of people or things


    شامل افراد یا چیزهای مختلف، یا انواع مختلفی از افراد یا چیزها است

  • the current price of one of a company's shares divided by the amount of profit related to it that the company makes in a year. Multiples are used to compare the prices of different shares


    قیمت فعلی یکی از سهام یک شرکت تقسیم بر مقدار سود مربوط به آن که شرکت در یک سال به دست می آورد. برای مقایسه قیمت سهام مختلف از ضریب چندگانه استفاده می شود


  • یکی از چندین فروشگاه با همین نام که همگی متعلق به یک شرکت هستند


  • عددی که حاصل ضرب یک عدد در عدد دیگر است

  • something that is sold, paid for etc. in multiples of 5/100/1000, etc. is sold or paid for at one time by that amount


    چیزی که به صورت مضرب 5/100/1000 فروخته می شود، پرداخت می شود و غیره در یک زمان به اندازه آن مبلغ فروخته می شود یا پرداخت می شود.

  • Lauda was pulled from his blazing car with multiple burns.


    لائودا با سوختگی های متعدد از ماشین شعله ور خود بیرون کشیده شد.

  • The issuance of multiple copies was thus intended to assure that the consignee received at least one.


    بنابراین، صدور چندین نسخه برای اطمینان از دریافت حداقل یک نسخه توسط گیرنده انجام شد.

  • She suffered multiple injuries after jumping out of a fifth floor window.


    او پس از پریدن از پنجره طبقه پنجم دچار جراحات متعدد شد.

  • Nakamura received multiple job offers.


    ناکامورا چندین پیشنهاد شغلی دریافت کرد.

  • The use of multiple logistic regression allowed the selection of the most useful clinical signs which are predictive of hypoxaemia.


    استفاده از رگرسیون لجستیک چندگانه امکان انتخاب مفیدترین علائم بالینی را فراهم کرد که پیش بینی کننده هیپوکسمی هستند.

  • We regret that we are unable to answer multiple queries that do not comply with these instructions.


    متأسفیم که نمی توانیم به سؤالات متعددی که با این دستورالعمل ها مطابقت ندارند پاسخ دهیم.

  • The student company makes a brave effort at tackling the multiple roles.


    شرکت دانشجویی تلاش شجاعانه ای برای مقابله با نقش های متعدد انجام می دهد.

  • Two women with multiple sclerosis, including a 51-year-old Oceanside resident were found dead in Detroit-area hotels yesterday.


    دو زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس، از جمله یک 51 ساله ساکن اوشن ساید، دیروز در هتل های منطقه دیترویت جسد پیدا کردند.

  • During this period annual elections brought multiple shifts in power resulting in thirty-one city managers for the thirty-five years following 1914.


    در این دوره، انتخابات سالانه تغییرات متعددی را در قدرت به ارمغان آورد که منجر به سی و یک مدیر شهری برای سی و پنج سال پس از 1914 شد.

  • Applications here focus on using gigabit networks to combine the processing power of multiple supercomputers for climate and chemical reaction modeling.


    برنامه‌های کاربردی در اینجا بر استفاده از شبکه‌های گیگابیتی برای ترکیب قدرت پردازش ابررایانه‌های متعدد برای مدل‌سازی واکنش‌های شیمیایی و آب و هوایی تمرکز دارند.

  • In assembling complexity, the bounty of increasing returns is won by multiple tries over time-a process anyone would call growth.


    در مونتاژ پیچیدگی، فضل افزایش بازده با تلاش های متعدد در طول زمان به دست می آید - فرآیندی که هر کسی آن را رشد می نامد.

example - مثال
  • The shape appears multiple times within each painting.


    این شکل چندین بار در هر نقاشی ظاهر می شود.

  • research based on multiple sources


    تحقیق بر اساس منابع متعدد

  • multiple copies of documents


    چندین نسخه از اسناد


  • داستانی که در سطوح مختلف کار می کند


  • ویزای چند بار ورود

  • a multiple birth (= several babies born to a mother at one time)


    چند قلو (= چند نوزاد در یک زمان از یک مادر متولد شده است)

  • a multiple pile-up (= a crash involving many vehicles)


    انباشتگی چندگانه (= تصادفی که بسیاری از وسایل نقلیه را درگیر می کند)

  • Buyers can acquire single or multiple units.


    خریداران می توانند واحدهای تک یا چندگانه خریداری کنند.

  • a house in multiple ownership/occupancy (= owned/occupied by several different people or families)


    خانه ای با مالکیت/تصرف چندگانه (= مالک/تصرف چند نفر یا خانواده مختلف)

  • She suffered multiple injuries in the crash.


    او در این تصادف جراحات متعددی را متحمل شد.

  • multiple fractures of the pelvis


    شکستگی های متعدد لگن

  • patients with multiple organ failure


    بیماران مبتلا به نارسایی چند عضوی

  • There were multiple stab wounds on his body.


    بر بدنش ضربات چاقو متعددی وجود داشت.

  • The young man died of multiple burns.


    مرد جوان بر اثر سوختگی های متعدد جان باخت.

  • We made multiple copies of the report.


    ما چندین نسخه از گزارش تهیه کردیم.

  • We offer multiple (= many different) payment options.


    ما گزینه های پرداخت متعدد (= بسیار متفاوت) ارائه می دهیم.

  • 18 is a multiple of 3, because 18 = 3 x 6.


    18 مضرب 3 است، زیرا 18 = 3 x 6.

  • Most of the multiple-family domestic groups contained two small families living together.


    اکثر گروه های خانگی چند خانواده شامل دو خانواده کوچک بودند که با هم زندگی می کردند.

  • They studied the children's vocabularies and early multiple-word utterances.


    آنها واژگان و گفته های چند کلمه ای اولیه کودکان را مطالعه کردند.

  • Make multiple copies of the report.


    چندین کپی از گزارش تهیه کنید.

  • 18 is a multiple of 3, because 6×3=18.


    18 مضرب 3 است، زیرا 6×3=18 است.

  • The company has grown through acquisition and now produces multiple brands for multiple markets.


    این شرکت از طریق اکتساب رشد کرده است و اکنون چندین برند را برای بازارهای مختلف تولید می کند.

  • Our produce is shipped from multiple locations around the country.


    محصولات ما از چندین مکان در سراسر کشور ارسال می شود.

  • In valuation terms the 38% share price appreciation since May has pushed the firm's multiple to record high levels.


    از نظر ارزش گذاری، افزایش 38 درصدی قیمت سهام از ماه مه، چند برابری شرکت را به سطوح بالایی سوق داده است.

  • a forward/price earnings multiple


    چند برابری درآمد آتی / قیمت

  • Supermarket multiples continue to dominate sales.


    چندین سوپرمارکت همچنان بر فروش مسلط هستند.

  • Many people have borrowed huge multiples of their salary in order to buy a home.


    بسیاری از مردم چندین برابر حقوق خود را برای خرید خانه وام گرفته اند.

  • Savers can put between £20 and £400 a month into a Yearly Plan with instalments in multiples of £5.


    پس انداز کنندگان می توانند بین 20 تا 400 پوند در ماه در یک طرح سالانه با اقساط چند برابر 5 پوند قرار دهند.

synonyms - مترادف

  • زیاد


  • متعدد

  • multitudinous


    چندین


  • مختلف


  • گوناگون، متنوع


  • تعداد زیاد و متنوع

  • manifold


    بی شمار

  • myriad


    متنوع

  • sundry


    ناهمسان

  • varied


    متفرقه


  • مختلط

  • miscellaneous


    ترکیب

  • mixed


    لژیون

  • multifarious


    چند برابر

  • assorted


    مالتی پلکس

  • compound


    حجیم

  • legion


    غواصان

  • multifold


    متنوع شده است

  • multiplex


    ناهمگون

  • voluminous


    رنگارنگ

  • divers


    آرایش

  • diversified


    جمعی

  • heterogeneous


    بی تفاوت

  • motley


    برابر بیشتر

  • beaucoup


    چند شکلی


  • چندگانه

  • diversiform


  • indiscriminate


  • morefold


  • multiform


  • multitudinal


antonyms - متضاد

  • محدود

  • few


    تعداد کمی

  • minimal


    حداقل

  • restricted


    محصور

  • circumscribed


    محدود شده است

  • unvaried


    بی تنوع


  • پایه ای

  • finite


    محدود، فانی


  • مقدار کمی


  • محدود، تنگ

  • delimited


    پائوکال

  • paucal


    از پیش تعریف شده

  • predefined


    کاهش

  • reduced


    تنظیم

  • set


    کم اهمیت


  • مهار شده است

  • bounded


    شماره گذاری شده

  • confined


  • curbed


  • numbered


لغت پیشنهادی

monopolist

لغت پیشنهادی

aligning

لغت پیشنهادی

sins