plan
plan - طرح
noun - اسم
UK :
US :
کاری که تصمیم گرفته اید انجام دهید
a set of actions for achieving something in the future especially a set of actions that has been considered carefully and in detail
مجموعه ای از اقدامات برای دستیابی به چیزی در آینده، به ویژه مجموعه ای از اقدامات که به دقت و با جزئیات در نظر گرفته شده است.
نقاشی شبیه به نقشه که جاده ها، شهرها و ساختمان ها را نشان می دهد
a drawing of a building room or machine as it would be seen from above showing the shape size and position of the walls, windows, and doors
طراحی یک ساختمان، اتاق یا ماشین همانطور که از بالا دیده می شود، که شکل، اندازه و موقعیت دیوارها، پنجره ها و درها را نشان می دهد.
نقاشی که نشان می دهد دقیقاً چگونه چیزی چیده می شود
یک نقشه مخفی برای انجام یک کار بد یا غیرقانونی، ساخته شده توسط گروهی از افراد
یک طرح رسمی که برای کمک به مردم در نظر گرفته شده است
a carefully designed plan which is intended to achieve a particular purpose over a long period of time
یک برنامه با دقت طراحی شده که برای دستیابی به یک هدف خاص در یک دوره زمانی طولانی در نظر گرفته شده است
یک طرح جدید برای مقابله با یک مشکل خاص یا برای دستیابی به یک هدف خاص
a plan that members of a government political party company etc agree on that states how they intend to deal with a particular subject or problem
طرحی که اعضای یک دولت، حزب سیاسی، شرکت و غیره در مورد آن توافق دارند و بیان می کند که چگونه قصد دارند با یک موضوع یا مشکل خاص برخورد کنند.
a series of activities that a government or organization organizes, which aims to achieve something important and will continue for a long time
مجموعه ای از فعالیت هایی که یک دولت یا سازمان سازماندهی می کند و هدف آن دستیابی به چیزی مهم است و برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت
به دقت در مورد کاری که می خواهید انجام دهید فکر کنید و تصمیم بگیرید که چگونه و چه زمانی آن را انجام دهید
قصد انجام کاری
درباره چیزی که قرار است بسازید فکر کنید و تصمیم بگیرید که چگونه خواهد بود
to think carefully about something you want to do in the future and decide exactly how you will do it
به دقت در مورد کاری که می خواهید در آینده انجام دهید فکر کنید و دقیقاً تصمیم بگیرید که چگونه آن را انجام دهید
a set of actions for achieving something in the future especially one that has been considered carefully and in detail
مجموعه ای از اقدامات برای دستیابی به چیزی در آینده، به ویژه اقداماتی که به دقت و با جزئیات در نظر گرفته شده است.
طرح دوم شما، که اگر همه چیز آنطور که انتظار دارید پیش نرود، از آن استفاده خواهید کرد
چیزی که تصمیم گرفته اید انجام دهید یا به آن برسید
a drawing of a building room or machine as it would be seen from above showing the shape measurements, position of the walls etc
نقاشی ساختمان، اتاق یا ماشین همانطور که از بالا دیده می شود که شکل، اندازه ها، موقعیت دیوارها و غیره را نشان می دهد.
مجموعه ای از تصمیمات در مورد چگونگی انجام کاری در آینده
نوعی ترتیب برای سرمایه گذاری مالی
به روشی که شما در نظر دارید اتفاق بیفتد
a drawing of a building town area vehicle machine etc. that only shows its shape from above its size and the position of important details
نقاشی ساختمان، شهر، منطقه، وسیله نقلیه، ماشین و غیره که فقط شکل آن، اندازه و موقعیت جزئیات مهم را نشان می دهد.
نقشه هایی که از آنها چیزی ساخته یا ساخته شده است
فکر کنید و تصمیم بگیرید که قرار است چه کاری انجام دهید یا چگونه کاری را انجام دهید
قصد انجام کاری یا اینکه اتفاق یا نتیجه ای باید بیفتد
برای طراحی ساختمان یا سازه
a method for doing or achieving something usually involving a series of actions or stages, or something you have arranged to do
روشی برای انجام یا دستیابی به چیزی که معمولاً شامل یک سری اقدامات یا مراحل یا کاری است که شما برای انجام آن ترتیب داده اید.
A plan is also an arrangement for investment
یک طرح نیز ترتیبی برای سرمایه گذاری است
اگر چیزی طبق برنامه پیش برود، همانطور که شما می خواهید اتفاق می افتد
a drawing that shows the shape size and position of important details of a building or other structure or of objects within it
نقشه ای که شکل، اندازه و موقعیت جزئیات مهم یک ساختمان یا سازه دیگر یا اشیاء درون آن را نشان می دهد.
آیا برای تابستان برنامه ای دارید؟
هیچ برنامه ای برای ساخت دفاتر جدید وجود ندارد.
بهترین برنامه شما (= بهترین کار) این است که با ماشین بروید.
برنامه تغییر کرده است
اکنون نمی توانیم برنامه هایمان را تغییر دهیم.
او از برنامه های آینده اش به ما گفت.
retirement/travel/wedding plans
برنامه های بازنشستگی / سفر / عروسی
یک برنامه اقدام
یک برنامه عمل
یک برنامه توسعه/مدیریت
یک طرح پنج نقطه ای
یک برنامه سه ساله
These ambitious plans were continually revised.
این برنامه های بلندپروازانه به طور مستمر مورد بازنگری قرار می گرفتند.
این شرکت یک برنامه استراتژیک پنج ساله تدوین کرده است.
ما باید برای آینده برنامه ریزی کنیم.
هر دو طرف با یک طرح دقیق برای حفظ صلح موافقت کردند.
برنامه های اضطراری برای مقابله با یک اپیدمی
دولت برنامه هایی را برای ایجاد یک میلیون مکان آموزشی جدید اعلام کرده است.
برای توسعه / طراحی یک برنامه
رونمایی / طرح کلی یک طرح
برای اجرای یک طرح
پایبند ماندن/تغییر برنامه
امیدواریم همه چیز طبق برنامه پیش برود.
بر اساس این طرح، 98 درصد از کل آمریکایی ها کاهش مالیات خواهند داشت.
آیا طرحی از موزه دارید؟
طرح خیابان شهر را خواستیم.
نقشه های اولیه ساختمان باقی نمانده است.
معمار در حال طراحی نقشه هایی برای دفاتر جدید است.
طرح های تمدید ما برای تصویب ارائه شده است.
نسخه نهایی پلان ها و مشخصات تولید شده است.
برنامه نشستن (= نشان دادن جایی که هر فرد مینشیند، مثلاً در یک شام)
روش
اندیشه
قصد
معامله
استراتژی
پیشنهاد
وضع
ابتکار عمل
disposition
قضیه
عمل
proposition
زاویه
رویکرد
دوره
مصلحت
فرمول
expedient
مانور ایالات متحده
مانور انگلستان
maneuverUS
به معنای
manoeuvreUK
اندازه گرفتن
means
طرح
ترفند
خط مشی
ploy
دستور آشپزی
نیرنگ
تغییر مکان
ruse
چسب
تاکتیک
tack
تاکتیک ها
فکر
tactics
improvisation
ابتکار
spontaneity
خودانگیختگی
extemporisationUK
صادرات انگلستان
extemporizationUS
خارجی سازی ایالات متحده
ad-libbing
تبلیغاتی
impulse
تکانه
compulsion
اجبار
ad-lib
ad-lib
autoschediasm
اتواسکدیایسم
instinct
غریزه
creativeness
خلاقیت
inventiveness
اختراع
lateral thinking
تفکر جانبی
whim
هوی و هوس
whimsy
هوس باز
impulsion
vagary