meanwhile
meanwhile - در همین حال
adverb - قید
UK :
US :
در حالی که اتفاق دیگری در حال رخ دادن است
در بازه زمانی بین دو رویداد
used to compare two things, especially if they are completely different and are happening at the same time
برای مقایسه دو چیز استفاده می شود، به خصوص اگر کاملاً متفاوت باشند و همزمان اتفاق بیفتند
تا زمانی که چیزی مورد انتظار اتفاق بیفتد، یا زمانی که اتفاق دیگری در حال وقوع است
سبزیجات را بگذارید تا دم بکشد و در همین حین یک قابلمه بزرگ آب را به جوش بیاورید.
The United States administration meanwhile came under increasing congressional criticism for its failure to take a position on the situation in Zaïre.
در همین حال، دولت ایالات متحده به دلیل عدم اتخاذ موضع در مورد وضعیت زائر، مورد انتقاد فزاینده کنگره قرار گرفت.
در همین حین، سارقان تصمیم گرفتند به عقب حمله کنند.
His reputation as a songwriter meanwhile grew rapidly.
شهرت او به عنوان یک ترانه سرا در همین حین به سرعت رشد کرد.
راسکین در عین حال اصرار داشت که جابز قادر به اجرای یک پروژه موفق نیست.
در همین حال انتظار می رود فیشر به دلیل تخلفات خود به یک سال زندان محکوم شود.
People keep complaining about the service at hospitals, and meanwhile more and more nurses are losing their jobs.
مردم مدام از خدمات در بیمارستان ها شکایت دارند و در همین حال پرستاران بیشتری شغل خود را از دست می دهند.
جیم رفت تا تلفن را جواب دهد. در همین حین، پیت شروع به تهیه ناهار کرد.
در همین حال، کرامول کلاه خود را برداشت و گرد و غبار آن را پاک کرد.
در همین حین، پیتون با یک دست به زمین افتاد و مارک برایانت روی او افتاد و کمرش کبود شد.
خانم هانی در همین حین تصمیم دیگری می گرفت.
آنها هنوز روی اتاق خواب ما کار می کنند. در همین حال، ما در چادرها می خوابیم.
Three helicopters scanned the area; the soldiers meanwhile were looking into back gardens, dustbins, and under hedgerows.
سه هلیکوپتر منطقه را اسکن کردند. در همین حال سربازان به باغهای پشتی، زبالهدانها و زیر پرچینها نگاه میکردند.
کیک را بگذارید تا کاملا خنک شود. در همین حین رویه را درست کنید.
انتظار می رود طوفان امروز به سمت شمال حرکت کند. در همین حین نگرانی ها برای موج سواری گم شده در حال افزایش است.
دکتر هفته آینده دوباره شما را خواهد دید. در ضمن باید تا حد امکان استراحت کنید.
I will put an information pack together and send it to you. Meanwhile here are some links to useful websites.
من یک بسته اطلاعاتی جمع می کنم و برای شما ارسال می کنم. در همین حال، در اینجا چند لینک به وب سایت های مفید وجود دارد.
استرس می تواند به شدت برای سلامتی شما مضر باشد. در این میان ورزش می تواند اثرات آن را کاهش دهد.
She stopped to take one last snapshot. Meanwhile back at the camp cook had dinner ready and waiting.
او ایستاد تا آخرین عکس را بگیرد. در همین حین، به اردوگاه برگشت، آشپز شام را آماده و منتظر بود.
He had taken a train to Rome via Bologna. Meanwhile back in London, police raided the flat where his wife lived.
او با قطار از طریق بولونیا به رم رفته بود. در همین حال، در لندن، پلیس به آپارتمانی که همسرش در آن زندگی می کرد یورش برد.
کارل در سپتامبر کالج را شروع می کند. در همین حین او در حال سفر به اروپا است.
چندین روز طول می کشد تا ماشین من تعمیر شود - در همین حین من یکی را اجاره می کنم.
در عین حال
برای یک لحظه
در همین حال
در حال حاضر
در خلال
برای حال حاضر
در این میان
در اين لحظه - فعلا
meanwhilst
در بازه زمانی
تا آن موقع
till then
حرفه ای
pro tem
در فاصله زمانی
برای مدت زمان
به طور موقت
temporarily
آگهی موقت
en خدمتکار
ad interim
در ضمن
en attendant
تا آن زمان
در حالی که این اتفاق می افتد
meantime
در حالی که این در حال انجام است
تا اطلاع ثانوی
در طول این مدت
تا زمانی که
در طول این دوره
در انتظار اطلاعیه بعدی
تا آموزش بعدی
در انتظار ارزیابی های بیشتر
pending further notice
until further instruction
pending further assessments