stress
stress - فشار
noun - اسم
UK :
US :
احساس نگرانی مداوم در مورد کار یا زندگی شخصی خود، که مانع از آرامش شما می شود
نیروی فیزیکی یا فشار روی یک جسم
توجه یا اهمیت ویژه ای که به یک ایده، واقعیت یا فعالیت خاص داده می شود
the degree of force or loudness with which a part of a word is pronounced or a note in music is played, which makes it sound stronger than other parts or notes
میزان قدرت یا بلندی تلفظ بخشی از یک کلمه یا نواختن یک نت در موسیقی که باعث می شود صدای آن قوی تر از سایر قسمت ها یا نت ها باشد.
برای تأکید بر یک گزاره، واقعیت یا ایده
برای تلفظ یک کلمه یا بخشی از یک کلمه به گونه ای که بلندتر یا قوی تر به نظر برسد
در مورد چیزی احساس نگرانی شدید
نگرانی بزرگ ناشی از یک موقعیت دشوار یا چیزی که باعث این وضعیت می شود
روشی که یک کلمه یا هجا با قدرت بیشتری نسبت به سایر کلمات در همان جمله یا سایر هجاهای همان کلمه تلفظ می شود.
the way that a word or syllable is pronounced with greater force than other words in the same sentence or other syllables in the same word
نیرویی که به گونه ای عمل می کند که اغلب شکل یک جسم را تغییر می دهد
تاکید
تأکید یا اهمیت ویژه دادن به چیزی
تلفظ یک کلمه یا هجا با قدرتی بیشتر از سایر کلمات در همان جمله یا هجاهای دیگر در همان کلمه، یا نواختن یک نت موسیقی با قدرت بیشتر از دیگران در یک گروه
to pronounce a word or syllable with greater force than other words in the same sentence or other syllables in the same word or to play a musical note with greater force than others in a group
احساس نگرانی و عصبی بودن
نگرانی ناشی از یک موقعیت دشوار یا چیزی که باعث این وضعیت می شود
نیرویی که تمایل دارد شکل یا قدرت یک جسم را تغییر دهد
تلفظ یک کلمه یا هجا با قدرتی بیشتر از سایر کلمات در همان جمله یا هجاهای دیگر در همان کلمه
the pronouncing of a word or syllable with greater force than other words in the same sentence or other syllables in the same word
اهمیت یا تأکید خاصی که به چیزی داده می شود
اهمیت دادن یا تاکید ویژه به چیزی
احساس نگرانی و ناراحتی به این دلیل که کار زیادی دارید یا مشکلات زیادی برای مقابله با آن دارید
to pronounce a word or syllable with greater force than other words in the same sentence or other syllables in the same word
مشکلات ناشی از یک وضعیت دشوار
اگر یک سخنرانی یا گزارش رسمی چیزی را مورد تاکید قرار دهد، مطرح کند یا بر آن تاکید کند، بر آن تاکید می کند
تاکید بر چیزی
بسیار نگران یا ناراضی شوید زیرا کار بیش از حد یا مشکلات زیادی دارید که باید با آنها مقابله کنید
سردرد من ناشی از استرس است.
قبل از اینکه جلوتر برویم باید منظورمان از استرس را تعریف کنیم.
جف برای مقابله با استرس عاطفی طلاق اخیرش مشکل دارد.
مسافران هوایی با رعایت چند دستورالعمل می توانند از سفرهای بدون استرس لذت ببرند.
مقامات یک کشور به النا گفتند که شهروندانش استرس کافی برای مقابله با بیکاری بالا و سایر بیماری های دوران گذار دارند.
Officials from one country told Ellena that its citizens had enough stress coping with high unemployment and other transition ills.
emotional/mental stress
استرس عاطفی/روانی
برای رنج بردن از استرس
برای تسکین / کاهش / کاهش استرس
وقتی افراد تحت استرس هستند، همه چیز به راحتی ممکن است اشتباه پیش برود.
این حادثه باعث استرس و اضطراب شدید خانواده ام شده است.
همه ما گاهی اوقات با استرس ها و فشارهای زندگی روزمره دست و پنجه نرم می کنیم.
چگونه می توانیم به جوانان کمک کنیم تا با استرس امتحانات کنار بیایند؟
stress-related illnesses
بیماری های مرتبط با استرس
stress management (= dealing with stress)
مدیریت استرس (= مقابله با استرس)
ترشح هورمون استرس کورتیزول بخشی از پاسخ استرس انسان است.
استرس اغلب عاملی در ایجاد بیماری طولانی مدت است.
تعداد کمی از ما می توانیم استرس شغلی را درک کنیم که در آن یک اشتباه روزمره می تواند به قیمت زندگی تمام شود.
هنگامی که آسیب می بینید، شروع به وارد کردن استرس به سایر قسمت های بدن خود می کنید.
اطلاعات کمی در مورد اثرات تنش آبی بر گیاهان وجود دارد.
این ساختمان به دلیل آسیب ناشی از استرس گرمایی بیش از حد محکوم شد.
Different organisms react differently to environmental stress (= damage to the environment caused by human activity or natural events).
ارگانیسم های مختلف به استرس محیطی واکنش متفاوتی نشان می دهند (= آسیب به محیط زیست ناشی از فعالیت های انسانی یا رویدادهای طبیعی).
شکستگی فشاری پا (= شکستگی ناشی از چنین فشاری)
ما روی تلفظ، استرس و لحن کار کردیم.
روی هجای دوم تاکید وجود دارد.
در استراتژیک تاکید بر هجای دوم است
او روی وقت شناسی تاکید زیادی دارد.
من فکر میکنم که شرکت روی هزینهها تاکید زیادی میکند و روی کیفیت کافی نیست.
افرادی که بیشتر در برابر استرس گرمایی آسیب پذیر هستند، افراد مسن هستند.
او به دلیل فشارهای کاری نتوانست در آن شرکت کند.
تنش عصبی
من آن را یک فشار برای مراقبت از چهار کودک دیدم.
یک محل کار شلوغ می تواند منبع اصلی استرس باشد.
او اخیراً تحت استرس زیادی بوده است.
والدین تحت استرس می تواند بسیار دشوار باشد.
بورس تحصیلی به او این امکان را می دهد که بدون استرس نگرانی در مورد پول، روی مطالعه تمرکز کند
من با استرس (= رنج از استرس) از کار اخراج شدم.
اضطراب
strain
نژاد
فشار
تنش
نگران بودن
trauma
ضربه
distress
پریشانی
nervousness
عصبی بودن
tenseness
عذاب، عذاب دادن
hassle
بار
دشواری
مشکل
ناراحتی
disquiet
بی قراری
disquietude
وحشت
dread
غم و اندوه
grief
سختی
hardship
ظلم
oppression
درد
رنج کشیدن
restlessness
دلهره
suffering
مصیبت
trepidation
عذاب
affliction
زنگ خطر. هشدار
agony
دلواپسی
alarm
اتساع
apprehensiveness
ترس
distention
بال بال زدن
fearfulness
flutter
calm
آرام
calmness
آرامش
composure
خونسردی
سهولت
levelheadedness
هموار بودن
patience
صبر
صلح
assurance
اطمینان
certainty
یقین - اطمینان - قطعیت
collectedness
جمع آوری
اعتماد به نفس
coolheadedness
عدم اغتشاش
equanimity
متانت
imperturbability
سنگفرید
poise
رواقی گری
relaxation
غیرقابل انعطاف
sangfroid
آتاراکسی
stoicism
اعتماد
unflappability
تسکین
aplomb
آرامش انگلستان
ataraxia
آرامش ایالات متحده
ataraxy
قناعت
شادی
راحتی
tranquillityUK
serenity
tranquilityUS
contentment
peacefulness
happiness