jettison
jettison - جتیسون
verb - فعل
UK :
US :
خلاص شدن از شر چیزی یا تصمیم گرفتن برای انجام کاری دیگر
دور انداختن اشیا به خصوص از هواپیما یا کشتی در حال حرکت
خلاص شدن سریع یا کامل از شر چیزی چون به اندازه کافی خوب نیست
خلاص شدن از شر چیزی یا کسی که مورد نیاز نیست
تصمیم بگیرید که از یک ایده یا طرح استفاده نکنید
پرتاب کردن کالا، سوخت یا تجهیزات از کشتی یا هواپیما برای سبک کردن آن
دور انداختن یا خلاص شدن از شر چیزی که خواسته یا لازم نیست
خلاص شدن از چیزی یا کسی که مورد نیاز یا خواسته نیست
همسایه ها، نمایشی که سکوی پرتاب او بود، ممکن است مجبور به پرتاب شوند.
Since career development is mandated by state and federal categorical funds, the program is impossible to jettison.
از آنجایی که توسعه شغلی توسط صندوق های طبقه بندی ایالتی و فدرال اجباری شده است، حذف این برنامه غیرممکن است.
By doing so they have jettisoned a solidarity that could have united them against the invader alien to them both.
با این کار آنها همبستگی را که می توانست آنها را در برابر مهاجمی که برای هر دو بیگانه است متحد کند، کنار گذاشتند.
The rockets fire for two minutes at launch before they are jettisoned from the shuttle to parachute into the sea.
موشک ها در هنگام پرتاب به مدت دو دقیقه شلیک می کنند تا اینکه از شاتل به سمت دریا پرتاب شوند.
یکی از خدمه به طور تصادفی نیمی از سوخت هواپیما را رها کرد.
او چتر نجات خود را رها کرد اما پس از باز نشدن به موقع چتر نجات جان خود را از دست داد.
برگر بسیاری از طرح اصلی فیلم را کنار گذاشت.
When the time came to jettison the launch escape tower and the boost cover the charges would fire breaking the bolts.
هنگامی که زمان پرتاب برج فرار پرتاب و پوشش تقویت کننده فرا می رسید، بارها شلیک می شدند و پیچ ها می شکستند.
Even the propeller and engine are jettisoned when the sperm meets the egg; only the nucleus travels farther.
حتی پروانه و موتور در هنگام برخورد اسپرم با تخمک از بین میرود. فقط هسته دورتر حرکت می کند.
پرتاب سوخت
او پس از شکست به عنوان مربی تیم کنار گذاشته شد.
The station has jettisoned educational broadcasts.
این ایستگاه برنامه های آموزشی را متوقف کرده است.
به خاطر تصادف دیوید مجبور شدیم سفرمان را کنار بگذاریم.
کاپیتان مجبور شد محموله را رها کند و فرود اضطراری داشته باشد.
برخی از مطالب او احتمالاً برای نمایش تلویزیونی کنار گذاشته خواهد شد.
بمب ها بر فراز کانال مانش پرتاب شدند.
After closing its trading operations and jettisoning its top executives, the firm began to make a profit.
پس از تعطیلی عملیات تجاری خود و کنار گذاشتن مدیران ارشد خود، شرکت شروع به کسب سود کرد.
dump
زباله
discard
دور انداختن
scrap
باطله
shed
دهنه
junk
جنس اوراق و شکسته
chuck
از دست دادن
صندوقدار
cashier
پرتاب کردن
exorciseUK
exorciseUK
exorcizeUS
exorcizeUS
گام صدا
صندوقچه
bin
زباله ها
trash
رها کردن
اخراج کردن
expel
axUS
relinquish
axeUK
axUS
پرت کردن
axeUK
رد کردن
forsake
قالب
fling
کویر
کناره گیری
بیرون انداختن
عمیق شش
abdicate
خلاص شدن از شر
dispose of
deep-six
