jettison

base info - اطلاعات اولیه

jettison - جتیسون

verb - فعل

/ˈdʒetɪsn/

UK :

/ˈdʒetɪsn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jettison] در گوگل
description - توضیح

  • خلاص شدن از شر چیزی یا تصمیم گرفتن برای انجام کاری دیگر


  • دور انداختن اشیا به خصوص از هواپیما یا کشتی در حال حرکت


  • خلاص شدن سریع یا کامل از شر چیزی چون به اندازه کافی خوب نیست

  • to get rid of something or someone that is not wanted or needed


    خلاص شدن از شر چیزی یا کسی که مورد نیاز نیست


  • تصمیم بگیرید که از یک ایده یا طرح استفاده نکنید


  • پرتاب کردن کالا، سوخت یا تجهیزات از کشتی یا هواپیما برای سبک کردن آن

  • to throw away or get rid of something that is not wanted or needed


    دور انداختن یا خلاص شدن از شر چیزی که خواسته یا لازم نیست

  • to get rid of something or someone that is not needed or wanted


    خلاص شدن از چیزی یا کسی که مورد نیاز یا خواسته نیست

  • Neighbours, the show that was her launch pad, might have to be jettisoned.


    همسایه ها، نمایشی که سکوی پرتاب او بود، ممکن است مجبور به پرتاب شوند.

  • Since career development is mandated by state and federal categorical funds, the program is impossible to jettison.


    از آنجایی که توسعه شغلی توسط صندوق های طبقه بندی ایالتی و فدرال اجباری شده است، حذف این برنامه غیرممکن است.

  • By doing so they have jettisoned a solidarity that could have united them against the invader alien to them both.


    با این کار آنها همبستگی را که می توانست آنها را در برابر مهاجمی که برای هر دو بیگانه است متحد کند، کنار گذاشتند.

  • The rockets fire for two minutes at launch before they are jettisoned from the shuttle to parachute into the sea.


    موشک ها در هنگام پرتاب به مدت دو دقیقه شلیک می کنند تا اینکه از شاتل به سمت دریا پرتاب شوند.

  • One crew member accidentally jettisoned half of the plane's fuel.


    یکی از خدمه به طور تصادفی نیمی از سوخت هواپیما را رها کرد.

  • He jettisoned his parachute but died after his reserve chute failed to open in time.


    او چتر نجات خود را رها کرد اما پس از باز نشدن به موقع چتر نجات جان خود را از دست داد.

  • Berger jettisoned much of the original movie plot.


    برگر بسیاری از طرح اصلی فیلم را کنار گذاشت.

  • When the time came to jettison the launch escape tower and the boost cover the charges would fire breaking the bolts.


    هنگامی که زمان پرتاب برج فرار پرتاب و پوشش تقویت کننده فرا می رسید، بارها شلیک می شدند و پیچ ها می شکستند.

  • Even the propeller and engine are jettisoned when the sperm meets the egg; only the nucleus travels farther.


    حتی پروانه و موتور در هنگام برخورد اسپرم با تخمک از بین می‌رود. فقط هسته دورتر حرکت می کند.

example - مثال
  • to jettison fuel


    پرتاب سوخت

  • He was jettisoned as team coach after the defeat.


    او پس از شکست به عنوان مربی تیم کنار گذاشته شد.

  • The station has jettisoned educational broadcasts.


    این ایستگاه برنامه های آموزشی را متوقف کرده است.

  • We've had to jettison our trip because of David's accident.


    به خاطر تصادف دیوید مجبور شدیم سفرمان را کنار بگذاریم.

  • The captain was forced to jettison the cargo and make an emergency landing.


    کاپیتان مجبور شد محموله را رها کند و فرود اضطراری داشته باشد.

  • Some of her material will probably be jettisoned for the TV show.


    برخی از مطالب او احتمالاً برای نمایش تلویزیونی کنار گذاشته خواهد شد.

  • The bombs were jettisoned over the English Channel.


    بمب ها بر فراز کانال مانش پرتاب شدند.

  • After closing its trading operations and jettisoning its top executives, the firm began to make a profit.


    پس از تعطیلی عملیات تجاری خود و کنار گذاشتن مدیران ارشد خود، شرکت شروع به کسب سود کرد.

synonyms - مترادف
  • dump


    زباله

  • discard


    دور انداختن

  • scrap


    باطله

  • shed


    دهنه

  • junk


    جنس اوراق و شکسته

  • chuck


    از دست دادن


  • صندوقدار

  • cashier


    پرتاب کردن


  • exorciseUK

  • exorciseUK


    exorcizeUS

  • exorcizeUS


    گام صدا


  • صندوقچه

  • bin


    زباله ها

  • trash


    رها کردن


  • اخراج کردن

  • expel


    axUS

  • relinquish


    axeUK

  • axUS


    پرت کردن

  • axeUK


    رد کردن

  • forsake


    قالب

  • fling


    کویر


  • کناره گیری


  • بیرون انداختن


  • عمیق شش

  • abdicate


    خلاص شدن از شر




  • dispose of


  • deep-six



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

matrix

لغت پیشنهادی

abstemious

لغت پیشنهادی

bordeaux