founder

base info - اطلاعات اولیه

founder - موسس

noun - اسم

/ˈfaʊndər/

UK :

/ˈfaʊndə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [founder] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که یک کسب و کار، سازمان، مدرسه و غیره تاسیس می کند


  • شکست خوردن بعد از مدتی به دلیل اینکه مشکلی پیش آمده است

  • if a ship or boat founders, it fills with water and sinks


    اگر کشتی یا قایق تأسیس شود، پر از آب می شود و غرق می شود


  • شخصی که یک شرکت یا سازمان جدید راه اندازی می کند

  • if a company plan job etc founders, it fails or is unsuccessful


    اگر یک شرکت، طرح، شغل و غیره بنیانگذار باشد، شکست می خورد یا ناموفق است

  • someone who establishes an organization


    کسی که سازمانی را تأسیس می کند

  • (especially of a boat) to fill with water and sink


    (مخصوصاً قایق) برای پر شدن از آب و غرق شدن

  • to be unsuccessful


    ناموفق بودن


  • پر کردن از آب و غرق کردن، یا انجیر. شکست خوردن


  • کسی که یک کسب و کار، سازمان و غیره جدید راه اندازی می کند.

  • to fail or be unsuccessful, because of problems


    به دلیل مشکلات شکست بخورید یا ناموفق باشید

  • Larry Madden, founder of a liturgical think tank.


    لری مدن، بنیانگذار یک اتاق فکر مذهبی.

  • This Jesuit was not only a profound preacher, but the founder of orphanages and improver of prison conditions.


    این یسوعی نه تنها یک واعظ عمیق بود، بلکه بنیانگذار یتیم خانه ها و بهبود شرایط زندان بود.


  • این مغازه هنوز توسط موسس و دو پسرش اداره می شود.

  • In it the founders dissolved also their own presbytery and headed back for their model to the ideal primitive church.


    در آن، بنیان‌گذاران، پیشوای خود را نیز منحل کردند و برای الگوی خود به کلیسای بدوی ایده‌آل بازگشتند.

  • This is where many of the founders of industrial Prague rest.


    اینجا جایی است که بسیاری از بنیانگذاران پراگ صنعتی استراحت می کنند.

  • He was thus the founder of physics teaching in Oxford University.


    بنابراین او بنیانگذار تدریس فیزیک در دانشگاه آکسفورد بود.

example - مثال

  • موسس و رئیس شرکت


  • زن و شوهری که بنیانگذاران مشترک شرکت هستند

  • She is the founder and managing director of the company.


    او موسس و مدیر عامل این شرکت است.

  • The ferry foundered in a heavy storm taking many of the passengers and crew with it.


    کشتی در طوفان شدید تأسیس شد و بسیاری از مسافران و خدمه را با خود برد.

  • Teaching computers to read and write has always foundered on the unpredictable human element in language.


    آموزش خواندن و نوشتن به رایانه ها همیشه بر اساس عنصر غیرقابل پیش بینی انسانی در زبان استوار است.

  • The ship foundered in a heavy storm.


    کشتی در طوفان شدید پایه گذاری شد.

  • fig. Plans for a new airport have foundered because of budget cuts.


    شکل. برنامه‌های فرودگاهی جدید به دلیل کاهش بودجه شکل گرفته است.

  • As the founder of a petrochemicals business empire, he once ranked among Asia's wealthiest men.


    او به عنوان بنیانگذار یک امپراتوری تجارت پتروشیمی، زمانی در میان ثروتمندترین مردان آسیا قرار می گرفت.

  • In recent years her career has been foundering.


    در سال های اخیر حرفه او پایه گذار بوده است.

  • The deal foundered on price with the owners wanting more than $150m for the five-star hotel.


    این معامله بر اساس قیمت پایه گذاری شد و مالکان بیش از 150 میلیون دلار برای هتل پنج ستاره می خواهند.

synonyms - مترادف
  • creator


    ایجاد کننده

  • originator


    مبتکر


  • نویسنده

  • initiator


    آغازگر


  • معمار

  • begetter


    بهتر

  • inventor


    مخترع

  • establisher


    مؤسس


  • طراح


  • سازنده

  • generator


    ژنراتور


  • پدر

  • pioneer


    پیشگام

  • instigator


    محرک

  • institutor


    مؤسسه

  • inaugurator


    افتتاح کننده

  • developer


    توسعه دهنده

  • deviser


    تهيه كننده


  • برنامه ریز

  • instituter


    مغز متفکر

  • planner


    آقا

  • mastermind


    قاب ساز

  • sire


    مهندس

  • framer


    organiserUK


  • organizerUS

  • forefather


    پدرسالار

  • builder


  • constructor


  • organiserUK


  • organizerUS


  • patriarch


antonyms - متضاد

  • حریف

لغت پیشنهادی

occasional

لغت پیشنهادی

devalue

لغت پیشنهادی

fundamentalists