violation
violation - نقض
noun - اسم
UK :
US :
اقدامی که قانون، توافق، اصل و غیره را زیر پا می گذارد
عملی که با بی احترامی با کسی یا دارایی هایش باعث آسیب یا آسیب می شود
اگر چیزی خلاف قانون، توافق، اصل و غیره باشد، آن را نقض می کند
عملی که چیزی را می شکند یا بر خلاف آن عمل می کند، به ویژه یک قانون، توافق، اصل، یا چیزی که باید با احترام به آن برخورد کرد.
an action that breaks or acts against something especially a law agreement principle or something that should be treated with respect
عملی که قانون، توافق، قاعده و غیره را زیر پا می گذارد.
اقدامی که به یک اصل مهم احترام نمی گذارد
هرگونه درگیری بیشتر به عنوان نقض توافق آتش بس تلقی خواهد شد.
برخی از ناظران عمومی می گویند که شورا به طور خطرناکی به نقض قانون جلسات علنی نزدیک است.
مخالفان او می گویند که بازگشت او نقض قانون شهر است که خواستار انتخاب مستقیم شهردار است.
His opponents say his return was a violation of a town code calling for direct election of the mayor.
پسران حدود سه هفته بعد شکایت کردند و به ازای هر تخلف ادعایی از سوی ایالت 1000 دلار دریافت کردند.
The Sons filed the lawsuit about three weeks later seeking $ 1,000 for each alleged violation by the state.
سازمان ملل این حمله را نقض آشکار قوانین بین المللی توصیف کرد.
نحوه برخورد آنها با زنان در آنجا نشان دهنده نقض فاحش حقوق بشر است.
مشخص شد که دولت بریتانیا کنوانسیون اروپا را نقض می کند.
آنها آشکارا معاهده را نقض می کردند.
نقض فاحش حقوق بشر
این نقض یک فضای مقدس بود.
He claimed that the way he'd been treated was a gross violation of his civil/constitutional/human rights.
او ادعا کرد که رفتاری که با او شده است نقض فاحش حقوق مدنی/قانون اساسی/بشر او بوده است.
تسخیر سفارت به منزله نقض آشکار / آشکار قوانین بین المللی است.
مشخص بود که آنها برخلاف قوانین عمل نکرده اند.
مدرسه در حال ارتقاء آلارم های خود و اصلاح سایر تخلفات کد آتش نشانی است.
اولین تخلف می تواند منجر به جریمه 150 دلاری شود.
اضافه کاری پرداخت نشده نقض خط مشی شرکت است.
مشخص بود که خلاف قوانین عمل کرده اند.
یک تخلف ترافیکی / مشروط / ایمنی
وی گفت که گزارش فاش شده نقض محرمانه بودن تحقیقات است.
بازار سیاه اعضای بدن نقض کرامت انسانی است.
offenceUK
جرم انگلستان
offenseUS
جنایت ایالات متحده
transgression
تخلف
جرم
trespass
تجاوز
wrongdoing
انجام اشتباه
breach
رخنه
contravention
غیر قانونی بودن
illegality
نقض
infraction
قانون شکنی
infringement
بدجنسی
lawbreaking
خلافکاری
malefaction
جنایت انگلستان
misdeed
جنایت آمریکا
misdemeanourUK
اشتباه کردن
misdemeanorUS
گناه
misdoing
اشتباه
رفتار نادرست ایالات متحده
رفتار نادرست انگلستان
misbehaviorUS
غفلت
misbehaviourUK
سو استفاده کردن
negligence
خطا
برخورد
مهجوریت
impingement
عیب
dereliction
بدهی
رفتار نادرست
malfeasance
جنایت
misconduct
felony
noncrime
غیر جنایی
obedience
اطاعت
observance
رعایت
behaviorUS
رفتار ایالات متحده
behaviourUK
رفتار انگلستان
noninfringement
عدم نقض
تقوا
درست
kindness
مهربانی
goodness
خوبی
good deed
عمل خوب
manners
آداب
خوب
harmony
هماهنگی
توافق
صلح
سود
retreat
عقب نشینی
blessing
برکت
submission
ارسال
perfection
کمال
good manners
رفتار خوب