follow
follow - دنبال کردن
verb - فعل
UK :
US :
دنباله رو
رفتن، راه رفتن، رانندگی و غیره پشت سر یا پشت سر شخص دیگری
اتفاق افتادن یا انجام کاری بعد از چیز دیگری
آمدن مستقیماً به دنبال چیز دیگری در یک سری، فهرست یا سفارش
انجام کاری به روشی که کسی به شما گفته یا توصیه کرده است
برای انجام همان کاری که شخص دیگری انجام می دهد
به مجموعه خاصی از عقاید مذهبی یا سیاسی اعتقاد داشته و از آنها اطاعت می کنند
ادامه دادن در امتداد یک جاده خاص، رودخانه و غیره
رفتن به همان جهت که چیز دیگری است، یا به موازات چیز دیگری
برای درک چیزی مانند توضیح یا داستان
درست بودن در نتیجه چیز دیگری که درست است
علاقه مند شدن به چیزی و نحوه رشد آن
برای نشان دادن یا توصیف زندگی یا مجموعه ای از رویدادها، به عنوان مثال در یک فیلم یا کتاب
به دقت تماشا کردن کسی که کاری را انجام می دهد
مطالعه یا فکر کردن در مورد یک ایده یا موضوع خاص و تلاش برای یادگیری چیزی از آن
برای مشاهده پیام های ارسال شده توسط یک شخص خاص با استفاده از سرویس شبکه اجتماعی توییتر
راه رفتن، رانندگی کردن و غیره پشت سر یا پشت سر کسی، برای مثال به منظور دیدن اینکه کجا میرود
to quickly run or drive after someone or something in order to catch them when they are trying to escape
به سرعت دویدن یا رانندگی کردن به دنبال کسی یا چیزی به منظور گرفتن او در هنگام تلاش برای فرار
دنبال کردن سریع کسی یا چیزی به منظور متوقف کردن آنها یا صحبت کردن با آنها
to secretly follow an animal in order to kill it or to secretly follow a person in order to attack them
مخفیانه دنبال حیوانی بروند تا آن را بکشند یا پنهانی دنبال شخصی بروند تا به او حمله کنند
تعقیب کسی را به روشی بسیار مصمم
تعقیب کسی یا چیزی که می خواهد از دست شما فرار کند
مخفیانه دنبال کردن یک نفر برای تماشای آنچه انجام می دهد و کجا می رود
برای تعقیب و یافتن یک شخص یا حیوان با نگاه کردن به آثاری که روی زمین از خود میگذارند
بیاید یا بعد از آن اتفاق بیفتد
بعدا ارسال یا پرداخت شود
to do something in the way that someone has told or advised you to do it or according to the instructions that say how it should be done
انجام کاری به روشی که کسی به شما گفته یا توصیه کرده است یا طبق دستورالعمل هایی که می گوید چگونه باید انجام شود
برای عمل بر اساس یک طرح یا مجموعه ای از ایده ها
اتفاق افتادن یا توسعه به همان روشی که چیز دیگری است
برای انجام یک کار یا تجارت خاص
حرکت کردن پشت سر کسی یا چیزی و رفتن به جایی که او، او یا آن می رود
رفتن در همان مسیری که جاده، مسیر و غیره است.
لطفا دنبالم بیا.
به دنبال او وارد خانه شد.
تعدادی عکاس در خیابان تعقیبشان کردند.
هر جا که او رهبری می کرد، دنبال می کردند.
سام وارد شد و بقیه پسرها از نزدیک دنبالش می آمدند.
من فکر می کنم ما تحت تعقیب هستیم.
پلیس خودرو را در امتداد جاده ایستگاه تعقیب کرد و در آنجا دوباره به حاشیه سوار شد.
وقتی به خانه می رفت، این احساس را داشت که او را تعقیب می کنند.
کمی از روزهای بعد از تصادف را به یاد دارم.
پس از استعفای رئیس جمهور، دوره ای از ناآرامی ها به وجود آمد.
دو کلاس اول با استراحت ده دقیقه ای دنبال می شود.
غذای اصلی با میوه تازه دنبال شد.
سوپ و ماهی می خورم دنبالش.
گزارش تفصیلی خبر به زودی متعاقبا اعلام خواهد شد.
سکوت کوتاهی به دنبال داشت.
ساعات کاری به شرح زیر می باشد…
یک پیشنهاد جدید در ادامه بحث ها دنبال شد.
شورش های کارگری که در پی قیام دانشجویی به وجود آمد
اطلاعات تماس خود را ارائه دهید و این را با نمایه مختصری از خودتان دنبال کنید.
آنها نمایش ماه مارس خود را با چهار قرار در بریتانیا در ماه آینده دنبال می کنند.
برای پیروی از قوانین / رویه ها / دستورالعمل ها
آنها گفتند که فقط به دستورات عمل می کنند.
او در پیروی از دستورالعمل های ساده مشکل دارد.
چرا به توصیه من عمل نکردی؟
به راست بپیچید و علائم را به سمت داندی دنبال کنید.
من هرگز از یک دستور غذا به طور کامل پیروی نمی کنم.
او از یک رژیم غذایی سخت پیروی کرد.
من دیگران را تشویق می کنم که از ما الگو بگیرند.
انتظار میرود که سنا از رهبری مجلس پیروی کند.
ما معتقدیم که این به نفع ماست که مسیر باز بودن و رشد اقتصادی را دنبال کنیم.
فیلم با وفاداری کتاب را دنبال می کند.
رهبری
راهنما
escort
اسکورت
هدایت
steer
هدایت کردن
مستقیم
marshallUS
marshallUS
marshalUK
marshalUK
usher
طلیعه
خلبان
گرفتن
آوردن
chaperon
پیشخوان
نقطه
مسیر
برو قبل
راه را هدایت کند
راه را نشان دهد
sway
تاب خوردن
maneuverUS
مانور ایالات متحده
manoeuvreUK
مانور انگلستان
فرار کن
نشان می دهد
دیدن
راندن
shepherd
شبان
oversee
نظارت کند
نادیده گرفتن
مدیریت کنید
supervise
نظارت
کمک کند