back
back - بازگشت
noun - اسم
UK :
US :
در، داخل، یا به مکان یا موقعیتی که قبلاً کسی یا چیزی در آنجا بوده است
در شرایط یا موقعیتی که قبلا در آن بودید یا در آن قرار بگیرید
در یا مکانی که قبلاً در آن زندگی یا کار کرده اید
در جهت مخالف مسیری که روبه رو هستید
اگر کاری را انجام دهید، آن را به عنوان پاسخ یا واکنش به آنچه که کسی گفته یا انجام داده است انجام می دهید
if you give something get something etc back you return it to the person who first had it or you have it returned to you
اگر چیزی را بدهید، چیزی و غیره را پس بگیرید، آن را به کسی که اولین بار آن را داشته است برمی گردانید یا به شما بازگردانده می شود.
در یا به سمت زمانی در گذشته
یک بار دیگر
دور از یک سطح، شخص یا چیز
در ابتدای یک کتاب، فیلم، یا سند کامپیوتری و غیره
قسمتی از بدن بین گردن و پاها، در طرف مقابل معده و سینه
استخوان های بین گردن و بالای پاهای شما
قسمتی از چیزی که از جلو دورتر است
طرف یا سطح کم اهمیت چیزی مانند یک تکه کاغذ یا کارت
قسمتی از صندلی که هنگام نشستن به آن تکیه می دهید
آخرین صفحات یک کتاب یا روزنامه
بازیکن مدافع در یک تیم ورزشی
حمایت از کسی یا چیزی، به خصوص با دادن پول یا استفاده از نفوذ شما
برای حمایت از یک ایده با ارائه حقایق، اثبات و غیره
به عقب حرکت کردن، یا وادار کردن کسی یا چیزی به سمت عقب حرکت کند
to put a material or substance onto the back of something in order to protect it or make it stronger
گذاشتن ماده یا ماده ای بر پشت چیزی برای محافظت از آن یا قوی تر کردن آن
پشت یا پشت چیزی بودن
برای پخش یا خواندن موسیقی که از خواننده یا نوازنده اصلی پشتیبانی می کند
ریسک کردن پول در مورد اینکه آیا یک اسب خاص، سگ، تیم و غیره چیزی برنده می شود یا خیر
در یا پشت چیزی
پشت چیزی، مخصوصاً یک ساختمان
از پشت
صدای واکه پشتی با بلند کردن زبان در پشت دهان ایجاد می شود
حمایت از کسی یا چیزی، به خصوص با دادن پول یا استفاده از نفوذ خود
اگر اوراق بهادار توسط دارایی های خاصی پشتیبانی شود، با درآمد حاصل از آنها حمایت می شود
در، داخل، یا به سمت مکان یا شرایط قبلی، یا زمان قبلی
به پشت روی مبل دراز کشیده بود.
به پشت می خوابید یا جلو؟
او پشت به دوربین ایستاده بود تا چهره او را نبینی.
دست هایشان را از پشت بسته بودند.
با باد در پشت (= پشت سرشان) به راه افتادند.
پایین/بالای کمر شما
من یک درد آزاردهنده در ناحیه کمرم دارم.
بیشتر قربانیان از ناحیه پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.
کمر بد (= دردناک).
در بازی اسکواش پشتم را کشیدم (= مجروح کردن ماهیچه ها).
او با کمردرد شدید دراز کشیده بود.
پسر کوچکی بر پشت فیل سوار شد.
کمرش در یک تصادف سواری شکست.
او شش ماه را صرف بهبودی پس از شکستگی کمر کرد.
پشتش را بیرون گذاشت (= چیزی در پشتش دررفت) صندوق ها را بلند کرد.
ضربه ای به پشت سرش خورد.
او توپ را مستقیماً به پشت دروازه زد.
مرد از رفتن به پشت صف امتناع می کرد.
این خانه دارای سه اتاق خواب در جلو و دو اتاق خواب در عقب است.
ما فقط می توانستیم در پشت (= یک اتاق) صندلی داشته باشیم.
در عقب جا برای سه نفر (= یک ماشین و غیره) وجود دارد.
پشتش جا برای سه نفر هست
بیا دور پشت (= به ناحیه پشت خانه) باغ را به تو نشان دهم.
یک کارت بردارید و نام خود را پشت آن بنویسید.
او پشت یک پاکت چند شکل را خط خطی کرد.
راهنمای تلویزیون در پشت کاغذ است.
پاسخنامه در پشت کتاب موجود است.
مقاله ای که ذکر کردم در آن مجله است - فکر می کنم به سمت عقب.
صفحه هنر معمولاً در پشت روزنامه است.
a high-backed sofa
یک مبل پشت بلند
در انتهای ذهنم صدای کوچک و هشداردهنده ای بود که به من می گفت اشتباه است.
rear
عقب
hind
عقب ترین
hindmost
پایان
مانع شود
rearmost
دم
hinder
پشت
rearward
خلفی
بعد از
aft
دمی
نهایی
posterior
آخر
دنباله دار
caudal
نهایی ترین
به عقب
آبافت
trailing
ذیل
endmost
پوستر
astern
پشتی
backward
مجدد
abaft
پستی
عقبی ترین
postern
بعد از همه
dorsal
دورترین عقب
retral
دورترین عقب تر
posticous
در پایان
hindermost
نزدیکترین قسمت عقب
aftermost
furthest back
furthest behind
nearest the rear