widens
widens - گسترده می شود
N/A - N/A
UK :
US :
تبدیل شدن یا ساختن چیزی بزرگتر از عرض
بزرگتر شدن (باعث کردن چیزی) یا شامل مقدار یا عدد بزرگتر
برای دورتر شدن از یک طرف به طرف دیگر
اجازه دادن یا تشویق به نفوذ چیز دیگری
با نزدیک شدن به دریا، رودخانه شروع به عریض شدن (بیرون) می کند.
His eyes/smile widened.
چشمان/لبخندش گشاد شد.
چرا بحث را گسترش نمی دهیم تا دیدگاه مسلمانان و یهودیان را در بر گیرد؟
پس از عبور از شهر، جاده عریض می شود.
بیایید بحث را با گوش دادن به افرادی با دیدگاه های دیگر گسترش دهیم.
spreads
گسترش می یابد
broadens
بزرگ می کند
expands
منبسط می شود
extends
کشیده می شود
enlarges
متسع می شود
dilates
چاق می کند
stretches
گسترده تر می کند
distends
باز می شود
fattens
گسترده تر می شود
makes wider
رشد می کند
opens up
ضرب می کند
becomes wider
ریم ها
gets wider
آشکار می شود
grows
بزرگتر می شود
multiplies
گسترده باز می شود
opens
طولانی می شود
reams
دراز می کند
unfolds
طولانی تر می کند
opens out
اجازه می دهد بیرون
grows larger
متورم می شود
spreads out
باد می کند
opens wide
بیرون می کشد
lengthens
پخش می شود
elongates
stretches out
makes longer
lets out
swells
inflates
draws out
splays
narrows
باریک می کند
diminishes
کاهش می یابد
shrinks
منقبض می شود
tightens
سفت می کند
compresses
کمپرس
constricts
منقبض می کند
contracts
قراردادها
reduces
کاهش می دهد
abridges
خلاصه ها
blocks
بلوک ها
closes
بسته می شود
conceals
پنهان می کند
concentrates
کنسانتره
condenses
متراکم می شود
cramps
گرفتگی عضلات
curtails
محدود می کند
decreases
پایین می آورد
hides
کوتاه می کند
lessens
مخروطی
lowers
انسداد
shortens
فشرده
tapers
خفه می کند
restricts
تمرکز
chokes
تمرکز می کند
compacts
نیشگون گرفتن
strangles
زمان ها
focuses
focusses
pinches
tenses
confines
