behalf

base info - اطلاعات اولیه

behalf - از طرف

noun - اسم

/bɪˈhæf/

UK :

/bɪˈhɑːf/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [behalf] در گوگل
description - توضیح
  • representing


    نمایندگی


  • برای خیر یا به خاطر

  • Amnesty International also intervened on her behalf and only days before she was due to leave she was given a passport.


    عفو بین‌الملل نیز از طرف او مداخله کرد و تنها چند روز قبل از ترک، گذرنامه به او داده شد.

  • I can call on no congressman to worry on my behalf.


    من نمی توانم از هیچ نماینده ای در کنگره بخواهم که از طرف من نگران باشد.

  • Anyone who wants to put money away on behalf of a child will find higher rates at a building society.


    هر کسی که بخواهد از طرف یک کودک پول بگذارد، نرخ های بالاتری در یک جامعه ساختمانی پیدا می کند.

  • The president's lobbying on behalf of his programme was uneven and spasmodic.


    لابی‌گری رئیس‌جمهور به نمایندگی از برنامه‌اش نابرابر و پرخاشگر بود.

  • Donald's offer on behalf of the company to buy a round of drinks had been ambiguous and caused uncertainty among us.


    پیشنهاد دونالد از طرف شرکت برای خرید یک دور نوشیدنی مبهم بود و باعث عدم اطمینان ما شد.

  • He was able to testify on his own behalf and have witnesses who testified for him.


    او توانست از طرف خودش شهادت دهد و شاهدانی داشته باشد که برای او شهادت دهند.

  • Although the under-18s can not trade shares themselves adults can buy stakes in collective investment funds on their behalf.


    اگرچه افراد زیر 18 سال نمی توانند سهام خود را معامله کنند، اما بزرگسالان می توانند از طرف آنها سهام در صندوق های سرمایه گذاری جمعی خریداری کنند.

example - مثال
  • He began a petition in behalf of the farmers.


    او طوماری را به نمایندگی از کشاورزان آغاز کرد.

  • On behalf of the department I would like to thank you all.


    از طرف بخش از همه شما تشکر می کنم.

  • Mr Knight cannot be here so his wife will accept the prize on his behalf.


    آقای نایت نمی تواند اینجا باشد، بنابراین همسرش از طرف او جایزه را می پذیرد.

  • They campaigned on behalf of asylum seekers.


    آنها به نمایندگی از پناهجویان کمپینی کردند.

  • Don't worry on my behalf.


    از طرف من نگران نباش


  • به نمایندگی از کل شرکت، مایلم از شما برای همه کارهای شما تشکر کنم.

  • Unfortunately George cannot be with us today so I am pleased to accept this award on his behalf.


    متأسفانه، جورج امروز نمی تواند با ما باشد، بنابراین من خوشحالم که این جایزه را از طرف او می پذیرم.

  • She wasn't able to be present so I signed the letter in her behalf.


    او نتوانست حضور داشته باشد، بنابراین من نامه را از طرف او امضا کردم.

  • Please don't leave on my behalf.


    لطفا از طرف من نروید

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • blockage


    انسداد

  • disadvantage


    عیب

  • disapproval


    رد

  • discouragement


    دلسردی

  • handicap


    معلول

  • harm


    صدمه

  • hindrance


    مانع


  • جراحت

  • impediment


    ضرر - زیان


  • متوقف کردن


  • توقف

  • obstruction


    مسدود کردن


  • بازدارنده

  • stoppage


    بار

  • obstacle


    گیر


  • تراشیدن

  • deterrent


    اشکال

  • hurdle


    بررسی

  • encumbrance


    بازداری

  • bar


    دشواری

  • snag


    محدودیت


  • تکان دادن

  • trammel


    خویشتن داری - خودداری - پرهیز

  • drawback



  • inhibition




  • hitch


  • restraint



لغت پیشنهادی

millimeter

لغت پیشنهادی

cartoons

لغت پیشنهادی

hybrid