pride
pride - غرور
noun - اسم
UK :
US :
احساس اینکه به چیزی که شما یا کسی که با شما مرتبط است به آن رسیده اید افتخار می کنید
احساسی که دوست دارید و به خودتان احترام می گذارید و اینکه سزاوار احترام دیگران هستید
این باور که شما بهتر از دیگران هستید و به کمک یا حمایت آنها نیاز ندارید
گروهی از شیرها
a feeling of pleasure and satisfaction that you get because you or people connected with you have done or got something good
احساس لذت و رضایتی که به این دلیل به دست می آورید که شما یا افرادی که با شما در ارتباط هستند کار خوبی انجام داده یا به دست آورده اید
از چیزی یا کسی که از نزدیک با او در ارتباط هستید احساس رضایت کنید
احساس شما نسبت به ارزش خود و احترام به خودتان
این باور که شما بهتر یا مهمتر از دیگران هستید
جشنی که معمولاً شامل یک رژه (= تعداد زیادی از مردم در حال پیاده روی یا در وسایل نقلیه، همه در یک جهت میروند) و رویدادهای دیگر برای نشان دادن حمایت و پذیرش افرادی که LGBTQ+ هستند (= لزبین، همجنسگرا، دوجنسه، ترنسجندر، دگرباش) و سایر هویت های جنسی و جنسی)
a celebration that usually includes a parade (= a large number of people walking or in vehicles, all going in the same direction) and other events to show support and acceptance of people who are LGBTQ+ (= lesbian, gay bisexual, transgender, queer, and other sexual and gender identities)
احساس لذت و رضایتی که به این دلیل به دست می آورید که شما یا افراد مرتبط با شما کار خوبی انجام داده اید
a feeling of pleasure and satisfaction that you get because you or people connected with you have done something good
عدم تایید پراید نیز این باور است که شما بهتر یا مهمتر از دیگران هستید.
او با افتخار از کار پدرش صحبت می کرد.
غرورش به دخترش حد و مرزی نداشت.
غرورش اجازه نمی داد از او کمک بخواهد.
غرور آسیب دیده جانوری درنده است.
او آنقدر غرور دارد که بگوید متاسفم.
بعد از گذشت این همه سال، او هنوز نتوانست در برابر احساس غرور خود مقاومت کند، وقتی این را به یک غریبه کاملاً غریبه گفت.
After all these years she still couldn't resist a feeling of pride when she said that to a total stranger.
این نشانه ای از هویت بین فرهنگی است که شامل ترکیبی پیچیده از غرور، موفقیت و شرم است.
It is a mark of cross-cultural identification involving a complicated mix of pride achievement and lingering shame.
همانطور که آنها اطاعت کردند، مونگو متوجه شد که شاگرد جادوگر یک وزغ است که از ترس یا غرور پف کرده است.
As they obeyed, Mungo could see that the sorcerer's apprentice was a toad, puffed up with fear or pride.
ما شکست خوردن را دوست نداریم - این به غرور ما آسیب می رساند.
در نهایت، شخصیت اصلی توسط غرور و جاه طلبی خود ویران می شود.
عاقلانه نیست که بگذاریم سیاست تحت تأثیر غرور شخصی خشمگین قرار گیرد، چه رسد به اینکه به خطر بیفتد.
با دادن یک فرصت دیگر، او اجازه نمی داد غرور احمقانه یا حیثیت آسیب دیده اش مانعی بین آنها شود.
Given another chance she wouldn't have let her stupid pride or injured dignity become a barrier between them.
با گذشت سالها، یک رکورد ایمنی بیخطر باعث غرور در دستاورد فنی کنکورد شد.
یک همستر فراری به نام سوفی به مکانی که زمانی موش مدرسه در آن پرسه می زد افتخار می کند.
از غرور منفجر شد و برای دریافت جایزه اش ایستاد.
منظره فارغ التحصیلی پسرش او را سرشار از غرور کرد.
هنگامی که مردم برای تحسین باغ او توقف کردند، او احساس غرور کرد.
موفقیت در ورزش مایه غرور ملی است.
من (الف) به کارم افتخار می کنم.
آنها در کار خود احساس غرور قوی دارند.
شهرت آنها به انصاف باعث افتخار است.
ما به ارائه بهترین خدمات در شهر افتخار می کنیم.
با افتخار به آنچه به دست آورده بودم نگاه کردم.
استادیوم جدید ورزشی افتخار این شهر است.
غرور اجازه نمی داد پول را قبول کند.
غرورش جریحه دار شد.
از دست دادن شغلش ضربه واقعی به غرور او بود.
وقت آن است که غرور خود را ببلعید (= احساس غرور خود را پنهان کنید) و شغل خود را پس بگیرید.
او سرشار از غرور و تکبر بود و مردم عادی را تحقیر می کرد.
غرور مردانه اش اجازه نمی داد اعتراف کند که دختری او را شکست داده است.
ماشین افتخار و شادی اوست.
او آن قایق را دوست دارد، این مایه افتخار و شادی اوست.
این عکس بر روی مانتو جای افتخار داشت.
او از این که می دانست پسرش خوشحال است، رضایت زیادی به دست آورد.
پول نمی تواند خوشبختی شما را بخرد.
آنها در ساده زیستی رضایت داشتند.
جستجوی او برای تحقق شخصی
با غرور پدرانه لبخند زد.
او در حالی که جام را در دست می گرفت غرور می کرد.
من لباس پلیسم را با افتخار می پوشم.
سیاست غرور نژادی و قدرت سیاه
آنها به سنت های خود غرور شدیدی دارند.
او به موفقیت فرزندش ابراز افتخار کرد.
کسب و کارها عجله داشتند تا تصاویر غرور میهنی را در بازاریابی خود بگنجانند.
ما می خواهیم غرور را به خدمات عمومی خود بازگردانیم.
داشت از غرور آسیب دیده اش پرستاری می کرد.
ego
نفس
self-respect
احترام به خود
self-esteem
اعتماد به نفس
dignity
کرامت
self-regard
افتخار ایالات متحده
honorUS
HonourUK
honourUK
ارزش خود
self-worth
تصویر از خود
self-image
غرور
pridefulness
هویت خود
self-identity
دوست داشتنی
amour-propre
صورت
پر شدن
repletion
عاشقانه مناسب
amour propre
ایمان به خود
self-confidence
افتخار به خود
self-trust
اعتقاد به ارزش خود
افتخار به توانایی های خود
روحیه
عشق به خود
اطمینان
morale
نجابت
self-assurance
تصویر مثبت از خود
رضایت از خود
self-love
شخصیت
assurance
decency
positive self-image
self-satisfaction
shame
شرم
disgrace
رسوایی
indignity
هتک ابرو
embarrassment
خجالت
humiliation
حقارت
درد
humbling
تواضع
ignominy
خواری
mortification
مرگ
abasement
تحقیر
abashment
افتضاح
compunction
ندامت
chagrin
ناراحتی
discomfiture
درد و ناراحتی
discomfort
شرمساری
shamefacedness
تنزل
degradation
بی قراری
discomposure
شرمندگی
ashamedness
خاکریز
dregs
منبع خجالت
پست
meanness
بی اهمیتی
triviality