grade

base info - اطلاعات اولیه

grade - مقطع تحصیلی

noun - اسم

/ɡreɪd/

UK :

/ɡreɪd/

US :

family - خانواده
graded
درجه بندی شد
grade
مقطع تحصیلی
google image
نتیجه جستجوی لغت [grade] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She got good grades in her exams.


    او در امتحاناتش نمرات خوبی گرفت.

  • She got good grades on her exams.


    70 درصد دانش آموزان به درجه C یا بالاتر دست یافتند.

  • 70 per cent of students achieved Grade C or above.


    سام کلاس دوم است.

  • Sam is in (the) second grade.


    تمام مواد استفاده شده از بالاترین درجه بود.

  • All the materials used were of the highest grade.


    نمرات حقوق و دستمزد (= سطح دستمزد)

  • salary/pay grades (= levels of pay)


    او هنوز فقط در یک نمره منشی است.

  • She's still only on a secretarial grade.


    تب درجه پایین/بالا

  • low/high grade fever


    این تپه دارای درجه 25 درصد است.

  • The hill has a grade of 25 per cent.


    یک درجه شیب دار کوتاه را پیاده روی کردیم.

  • We hiked up a short steep grade.


    پیانو درجه 6


  • این تصمیم بالاتر از نمره حقوق من است.

  • This decision is above my pay grade.


    حدود 10 درصد از کارآموزان موفق به کسب نمره نمی شوند.

  • About 10 per cent of trainees fail to make the grade.


    یک انشا درجه A

  • an A-grade essay


    من باید نمراتم را بالا ببرم.

  • I need to improve my grades.


    او برای آن تکلیف نمره مردودی گرفت.

  • She got a failing grade for that assignment.


    امتحان شفاهی 10 درصد نمره نهایی را تشکیل می دهد.

  • The oral exam constitutes 10 per cent of the final grade.


    نسبت دانش آموزانی که نمرات A را می گیرند افزایش یافته است.

  • The proportion of students getting A grades is up.


    او یک نمره را رها کرد بنابراین دبیرستان را زود تمام کرد.

  • He skipped a grade so he finished high school early.


    پسرم پاییز امسال کلاس سوم را شروع می کند.

  • My son will be starting third grade this fall.


    او فقط در یک سال سه درجه بالاتر رفت.

  • He moved up three grades in just a year.


    این مباحث برای پایه هفتم مناسب است.

  • These topics are suitable for seventh grade.


    یک قطعه زمین ساختمانی درجه یک


  • فولاد درجه پایین


  • گوشت گاو درجه A

  • Grade A beef


    یک تکه گوشت گاو درجه یک

  • a piece of top grade beef


    به او شغلی در مقطع پایین‌تر پیشنهاد شد.

  • She was offered a job at a lower grade.


    اکثر کارکنان در یک درجه هستند.

  • The majority of staff are on the same grade.


    افزایش زیاد دستمزد برای نمرات ارشد

  • large pay increases for senior grades


    افراد در نمرات مدیریتی


  • نمرات بالاتر در سازمان معمولاً افزایش حقوق بیشتری دریافت می کنند.

  • The higher grades within the organization usually get bigger pay rises.


synonyms - مترادف

  • رتبه


  • مرحله


  • موقعیت


  • کلاس


  • وضعیت


  • ایستاده


  • ایستگاه

  • echelon


    طبقه

  • ranking


    رتبه بندی


  • سفارش


  • کالیبر آمریکا

  • caliberUS


    املاک


  • کالیبر UK

  • calibreUK


    کیفیت


  • ردیف

  • tier


    درجه بندی


  • قرار دادن

  • gradation


    نام تجاری

  • placing


    نرخ


  • رتبه ها


  • کبوتر چاله

  • ranks


    اندازه

  • pigeonhole


    درجه شایستگی


  • درجه مهارت

  • degree of merit


    درجه کیفیت

  • degree of proficiency


    استاندارد


  • طبقه بندی


  • درجه

  • classification


    ارزش



antonyms - متضاد
  • disorganisationUK


    سازماندهی بریتانیا

  • disorganizationUS


    بی سازمانی ایالات متحده

  • unemployment


    بیکاری


  • بی نظمی

  • keeping


    نگه داشتن

  • retention


    حفظ

لغت پیشنهادی

waxed

لغت پیشنهادی

buildup

لغت پیشنهادی

perceive