install
install - نصب
verb - فعل
UK :
US :
یک وسیله را در جایی قرار داده و به هم وصل کنید تا آماده استفاده شود
برای افزودن نرم افزار جدید به کامپیوتر به طوری که آماده استفاده باشد
قرار دادن کسی در یک کار یا موقعیت مهم، به ویژه با یک مراسم
برای نصب چیزی Put in در زبان انگلیسی روزمره بیشتر از نصب رایج است و مخصوصاً در مورد مواردی که نصب آن چندان پیچیده نیست استفاده می شود
to install something. Put in is more common in everyday English than install and is used especially about things that are not very complicated to install
قرار دادن یک قطعه یا قطعه جدید در چیزی یا روی چیزی
برای قرار دادن کابل یا فرش در محل مناسب روی زمین
برای قرار دادن تجهیزات در مکانی و اتصال آن به طوری که آماده استفاده باشد
برای کپی کردن یک برنامه در رایانه به طوری که آماده استفاده باشد
دادن شغل یا موقعیت مهم به کسی
برای قرار دادن مبلمان، ماشین یا قطعه ای از تجهیزات در موقعیت خود و آماده کردن آن برای استفاده
قرار دادن یک برنامه کامپیوتری بر روی کامپیوتر به طوری که کامپیوتر بتواند از آن استفاده کند
قرار دادن کسی در یک شغل یا موقعیت مهم
قرار دادن کسی/خودتان در موقعیتی راحت که می خواهید در آن بمانید
چیزی را در جای خود قرار دادن تا برای استفاده آماده شود
وقتی نرم افزار کامپیوتری را نصب می کنید، آن را روی کامپیوتر خود کپی می کنید تا بتوان از آن استفاده کرد.
قرار دادن شخصی به طور رسمی در یک شغل رسمی با رتبه بالا
قرار دادن کسی در موقعیت رسمی
این شرکت در حال نصب یک سیستم کامپیوتری جدید است.
از زمانی که دوربین های فیلمبرداری در مرکز شهر نصب شده اند، جرم و جنایت کاهش یافته است.
در زیر کابینتهای بالایی چراغهایی تعبیه شده بود تا صفحههای پیشخوان را روشن کنند.
آنها در حال برنامه ریزی برای نصب یک سیستم زهکشی جدید هستند.
مطمئن شوید که تجهیزات به درستی نصب شده اند.
یک دوربین مخفی در اتاق نصب شده بود.
برای نصب نرم افزار/یک برنامه
از دانلود و نصب برنامه هایی از وب سایت هایی که با آن ها ناآشنا هستید خودداری کنید.
در مورد برنامه هایی که بر روی دستگاه خود نصب می کنید انتخابی باشید.
او در ماه مه گذشته به عنوان رئیس جمهور منصوب شد.
او اخیراً به عنوان رئیس انجمن ملی پزشکی منصوب شد.
خودمان را در ردیف جلو نصب کردیم.
او مهمانانش را دید که با خیال راحت در اتاقشان نصب شده اند و سپس به طبقه پایین رفت.
یک هشدار حرفه ای نصب شده از حدود 500 پوند هزینه خواهد داشت.
یک دستگاه ضد سرقت در خودرو نصب شده است.
نردبان زیر شیروانی به راحتی نصب می شود.
خرید سوئیچ ها ارزان بوده و به راحتی نصب می شوند.
آنها تخمین می زنند که از هر پنج صندلی کودک چهار صندلی به درستی نصب شده است.
واحدهای نرم کننده آب را می توان به طور دائم در سیستم لوله کشی نصب کرد.
استخری که اخیراً نصب شده است
شورا در نصب تجهیزات پایش آلودگی در محل کوتاهی کرد.
لوله کش فردا می آید ماشین لباسشویی جدید را نصب کند.
اندرو، می توانید به من کمک کنید این نرم افزار را نصب کنم؟
او چند جوان دانشگاهی را به عنوان مشاور خود منصوب کرده است.
انگار خودش را برای همیشه در اتاق یدکی شما نصب کرده است!
ما در حال نصب یک کف کاشی جدید در آشپزخانه هستیم.
رئیس جدید دانشگاه قبل از جشن فارغ التحصیلی منصوب شد.
برای نصب نرم افزار
این شرکت می خواهد توربین های بادی را روی تپه نصب کند.
این شرکت در حال نصب یک سیستم امنیتی جدید است.
او به عنوان رئیس دادگاه عالی ایالت منصوب شد.
ریاست شرکت جدید بر عهده جو رایلی خواهد بود که به عنوان مدیر عامل منصوب خواهد شد.
محل
ثابت
موقعیت
قرار دادن
lodge
کلبه
درج کنید
insert
تاسيس كردن
پیدا کردن
situate
ایستگاه
پارک
کوه
پلانک
مناسب
plonk
سایت
اتصال
مبله کردن
خط
furnish
برپایی
در جای خود قرار دهد
در جای خود تنظیم شده است
تخت در
ساختن
درست کردن
مستقر شدن
تنظیم
ضمیمه کردن
امن است
برداشتن
displace
جابجا کند
uninstall
حذف نصب کنید
unsettle
بی قرار
detach
جدا کردن
disengage
لغو کردن
undo
باز کردن
unfasten
قطع شدن
disconnect
رایگان
رفع مشکل
unhitch
کنار کشیدن
unyoke
استخراج کردن
unfix
لغو کلیک کنید
تخلیه
extract
بیرون بیار
unclick
بکش بیرون
unload
بیرون بردن
جابجا کردن
جداگانه، مجزا
ریشه کن کردن
dislodge
شل کردن
رهایی
uproot
شل
discharge
باز کردن قلاب
loosen
خلاصه
کشیدن
disjoin
unhook
abstract