advertiser
advertiser - تبلیغ کننده
noun - اسم
UK :
US :
شخص یا شرکتی که چیزی را تبلیغ می کند
در نام روزنامه ها استفاده می شود
شخص یا سازمانی که تبلیغی را منتشر می کند
شخص یا کسب و کاری که برای تبلیغ یک محصول یا خدمات هزینه می پردازد
شرکت، شخص یا سازمانی که محصول یا خدماتی را تبلیغ می کند
آنها گفتند که در یک اقتصاد خشن، بودجه ها کاهش می یابد و تبلیغ کنندگان سختگیر و محتاط می شوند.
ترانسفورماتورهای برق 80 VA مناسب باید توسط اکثر تبلیغ کنندگان قطعات ما موجود باشد.
اما اندازه مخاطب به هیچ وجه تنها عاملی نیست که تبلیغکنندگان به آن علاقه دارند.
این سرویس همچنین دسترسی به محصولات و خدمات تبلیغ کنندگان مهم مجله را ارائه می دهد.
Today's proliferating new technologies seem to offer advertisers the chance to reach this holy grail.
به نظر می رسد فناوری های جدید در حال گسترش امروز به تبلیغ کنندگان این شانس را می دهد که به این جام مقدس دست یابند.
Agencies too easily assume that the competition for the brands and services they advertise comes from other advertisers.
آژانسها به راحتی تصور میکنند که رقابت برای برندها و خدماتی که تبلیغ میکنند از سوی دیگر تبلیغکنندگان است.
Now pushed to produce a dummy for potential advertisers, Sutton had started interviewing and recruiting journalists.
اکنون، ساتون که برای تولید یک ساختگی برای تبلیغکنندگان بالقوه تحت فشار قرار گرفته بود، شروع به مصاحبه و استخدام روزنامهنگاران کرده بود.
این لیست ها هیچ ارتباطی با تبلیغ کنندگان هفتگی ندارند.
Advertisers will pay higher rates to advertise during prime-time entertainment shows.
تبلیغکنندگان برای تبلیغات در نمایشهای سرگرمی در ساعات پربیننده، نرخهای بالاتری را پرداخت خواهند کرد.
While claiming to promote positive images of women, advertisers are in fact doing the very opposite.
در حالی که تبلیغکنندگان ادعا میکنند که تصاویر مثبتی از زنان را تبلیغ میکنند، اما در واقع برعکس عمل میکنند.
مجلات برای زنده ماندن نیاز به جذب آگهی دهندگان دارند.
هر بار که کاربر روی لینک تبلیغ کننده کلیک می کند، موتور جستجو هزینه ای دریافت می کند.
مدافع
حامی
backer
پشتیبان
publicist
تبلیغاتی
promoter
مروج
seller
فروشنده
polemicist
جدلی
propagandist
مبلغ
قهرمان
exponent
توان
proponent
طرفدار
apostle
رسول
دوست
protagonist
قهرمان داستان
expounder
توضیح دهنده
booster
تقویت کننده
espouser
قاصد
advocator
هیرووفانت
herald
نگهدارنده
hierophant
انجیل
upholder
انجیل کننده
sponsor
پالادین
gospeller
مبارز
gospeler
دنباله رو
paladin
متحد
campaigner
تکیه گاه
follower
استوار
امپرساریو
mainstay
stalwart
impresario
adversary
حریف
antagonist
آنتاگونیست