bird

base info - اطلاعات اولیه

bird - پرنده

noun - اسم

/bɜːrd/

UK :

/bɜːd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bird] در گوگل
description - توضیح
  • a creature with wings and feathers that can usually fly. Many birds sing and build nests, and female birds lay eggs


    موجودی با بال و پر که معمولاً می تواند پرواز کند. بسیاری از پرندگان آواز می خوانند و لانه می سازند و پرندگان ماده تخم می گذارند


  • کلمه ای به معنای زن جوان که برخی آن را توهین آمیز می دانند

  • a creature with feathers and wings, usually able to fly


    موجودی با پر و بال که معمولاً قادر به پرواز است


  • یک نوع خاص از افراد


  • یک خانم جوان

  • a birdie


    آ پرنده


  • پرنده اغلب به صورت ترکیبی برای توصیف نوع خاصی از پرنده استفاده می شود

  • Animals, birds, insects, people were all pulled into the joke of life.


    حیوانات، پرندگان، حشرات، مردم همه به شوخی زندگی کشیده شدند.

  • The feed is examined carefully and at the slaughterhouse any bird with an appearance of disease is discarded.


    خوراک به دقت بررسی می شود و در کشتارگاه هر پرنده ای که ظاهر بیماری داشته باشد دور انداخته می شود.

  • The tree was full of tiny brightly colored birds.


    درخت پر از پرندگان ریز و رنگارنگ بود.

  • Ron Deacon is adoptive father to five love bird chicks, who need constant care and attention.


    ران دیکن پدرخوانده پنج جوجه پرنده عشق است که نیاز به مراقبت و توجه دائمی دارند.

  • Fortunately most birds were not shy, in fact many were ridiculously tame.


    خوشبختانه بیشتر پرندگان خجالتی نبودند، در واقع بسیاری از آنها به طرز مضحکی رام بودند.

  • A small party of bird watchers rounded a bend in the path fifty yards away and I beckoned them to hurry.


    گروه کوچکی از تماشاگران پرنده، پیچی در مسیر پنجاه یاردی دورتر چرخیدند و من به آنها اشاره کردم که عجله کنند.

  • He's a strange old bird.


    او یک پرنده قدیمی عجیب است.

  • Brood parasitic birds are becoming favoured examples in studies of coevolution.


    پرندگان انگلی مولد در حال تبدیل شدن به نمونه های مورد علاقه در مطالعات تکامل همزمان هستند.

example - مثال
  • a bird’s nest with two eggs in it


    یک لانه پرنده با دو تخم در آن


  • یک گونه پرنده

  • A small bird flew down.


    یک پرنده کوچک به پایین پرواز کرد.

  • The birds migrate in September.


    پرندگان در ماه سپتامبر مهاجرت می کنند.

  • Birds were singing in the trees.


    پرندگان روی درختان آواز می خواندند.

  • The area has a wealth of bird life.


    این منطقه پرندگان زیادی دارد.

  • More than a third of Britain's bird species need urgent protection.


    بیش از یک سوم از گونه های پرندگان بریتانیا نیاز به حفاظت فوری دارند.


  • یک پرنده پیر دانا

  • She is that rare bird: a politician with a social conscience.


    او همان پرنده کمیاب است: سیاستمداری با وجدان اجتماعی.

  • From the plane we had a bird's-eye view of Manhattan.


    از هواپیما منظره ای از منهتن داشتیم.

  • caged/wild birds


    قفس / پرندگان وحشی

  • wading birds


    پرندگان موجدار

  • Most birds lay eggs in the spring.


    بیشتر پرندگان در بهار تخم می گذارند.

  • Penguins and ostriches are flightless birds (= they cannot fly).


    پنگوئن ها و شترمرغ ها پرندگانی هستند که پرواز نمی کنند (= نمی توانند پرواز کنند).

  • We watched a flock of birds fly over the field.


    ما تماشای دسته ای از پرندگان بودیم که بر فراز مزرعه پرواز می کردند.

  • He's a tough old bird.


    او یک پرنده پیر سخت است.

  • Is that Lee's new bird?


    آیا آن پرنده جدید لی است؟

  • The server must hit the bird so it lands within the court boundaries.


    سرور باید به پرنده برخورد کند تا در داخل مرزهای دادگاه فرود بیاید.

  • a flock of birds


    دسته ای از پرندگان

  • a bluebird/hummingbird/mockingbird


    پرنده آبی / مرغ مگس خوار / مرغ مقلد

synonyms - مترادف
  • birdie


    پرنده

  • fowl


    مرغ

  • songbird


    پرنده آوازخوان

  • warbler


    گیجه

  • chick


    جوجه

  • fledgling


    نوپا

  • passerine


    رهگذر

  • raptor


    رنده

  • avifauna


    جانوران پرندگان

  • nestling


    لانه سازی


  • بازی

  • feathered friend


    دوست پردار

  • bird of prey


    پرنده شکاری

  • feathered creature


    موجود پردار

  • flying animal


    حیوان پرنده

  • poultry


    طیور

  • hen


    خروس

  • rooster


    کپون

  • capon


    خفه کردن


  • مناقصه

  • chook


    بانتی

  • cockerel


    cock-a-doodle-do

  • biddy


    پاشنه پا

  • banty


    پولت

  • cock-a-doodle-do


    غاز

  • heeler


    اردک

  • pullet


    قرقاول

  • goose


    بوقلمون

  • duck


  • pheasant


  • turkey


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

all-round

لغت پیشنهادی

intelligent

لغت پیشنهادی

thong