boosting
boosting - افزایش
N/A - N/A
UK :
US :
این تئاتر با کاهش قیمت بلیت توانست تماشاگران خود را تقویت کند.
قیمت سهام با گزارش های مربوط به بهبودی رئیس جمهور افزایش یافت.
من سعی کردم با تمجید از آشپزی اش، نفس او را تقویت کنم (= اعتماد به نفس او را بیشتر کنم).
acceleration
شتاب
advancement
پیشرفت
expedition
اعزام
promotion
ترویج
معاونت
stimulation
تحریک
furthering
بیشتر کردن
furtherance
پیشبرد
کمک
forwarding
حمل و نقل
boost
تقویت
simplification
ساده سازی
spur
تسهیل
facilitation
ته نشینی
easing
محرک
precipitation
ارسال
spurring
بالا بردن
dispatch
پرورش دادن
stepping up
کشت
fostering
تشویق
cultivation
حمایت کردن
encouragement
پشتیبان
دفاع
backing
توسعه
advocacy
تایید
قهرمانی
endorsement
بهبود
championing
betterment
hindrance
مانع
blockage
انسداد
curtailment
محدود کردن
تاخیر انداختن
impediment
مخالفت
توقف
stoppage
سرکوب
suppression
ویران شدن
comedown
تنزل
degradation
خلع درجه
downgrade
تحقیر
abasement
تنزل رتبه
demotion
افتضاح
disrating
کاهش
نارضایتی انگلستان
disfavourUK
رها کردن
صدمه
harm
محکوم کردن
denunciation
کاهش می یابد
condemnation
بدتر شدن
مسدود کردن
worsening
سکوت
نارضایتی آمریکا
حقارت
disfavorUS
پسرفت
humiliation
دلسردی
retrogression
نزول کردن
discouragement
عقب نشینی
debasement
retreat
