burgeon
burgeon - جوانه زدن
verb - فعل
UK :
US :
موج جدیدی از باشگاههای در حال اجرا در دهه گذشته شکل گرفته است.
تولیدکنندگان مشتاق هستند از این تقاضای رو به رشد پول نقد کنند.
پرچین ها با بنفشه و پامچال شروع به رشد کرده بودند.
عشق بین آنها رشد کرد.
Product placement has burgeoned to the extent that corporate logos are now found in most mainstream films.
جایگاه محصولات به حدی رشد کرده است که لوگوهای شرکتی اکنون در اکثر فیلم های جریان اصلی یافت می شوند.
رشد
بسط دادن
افزایش دادن
بالا آمدن
escalate
تشدید شود
swell
متورم شدن
multiply
تکثیر کردن
mushroom
قارچ
snowball
گلوله برفی
proliferate
تکثیر شود
توسعه دهد
گسترش
رونق
enlarge
بزرگنمایی کنید
کوه
قدردانی
flourish
شکوفا شدن
balloon
بالون
بالا رفتن
thrive
رشد کردن
accumulate
انباشتن
prosper
سرعت بخشیدن
accelerate
کسب کردن
پیش رفتن
شکوفه
bloom
موم
wax
شکوفه - گل
blossom
موشک
rocket
بالغ
mature
جوانه
sprout
قرارداد
نزول کردن
diminish
کاهش
dwindle
کم شدن
lessen
کاهش دادن
recede
عقب نشینی کند
shrink
کوچک شدن
wane
کمرنگ شدن
کاهش می یابد
بمیر
محو شدن
از دست دادن
shrivel
چروک شدن
wither
پژمرده شدن
رها کردن
سقوط
پایین تر
كاهش دادن
abate
سقوط شدید
plummet
فروکش کند
slump
تضعیف شود
subside
مکث
weaken
غوطه
halt
کوچک کردن
plunge
تنش زدایی
downsize
فشرده کردن
de-escalate
متوقف کردن
compress
سهولت
مخروطی
taper
