blameless
blameless - بی تقصیر
adjective - صفت
UK :
US :
گناه بدی ندارد
مسئول هیچ چیز بدی نیست
هیچ کدام از ما که در نظام مشارکت می کنیم بی تقصیر نیستیم.
در طلاق هیچ کس بی تقصیر نیست.
هفته گذشته یک دادستان ویژه حکم داد که این سه مقام بی تقصیر هستند.
But Keith Atkinson, director of the council's environmental health department remains unconvinced that the allotment owners are blameless.
اما کیت اتکینسون، مدیر بخش بهداشت محیطی شورا، متقاعد نشده است که صاحبان بخش بی تقصیر هستند.
این مرد زندگی بی تقصیر معقولی را در محله ای منزوی در مرز دو محله زندگی کرد.
یک زندگی بی تقصیر
زنان تمام تلاش خود را کرده بودند تا زندگی بی عیب و نقصی داشته باشند.
نه، زوئی و اِما الگوهای بینقصی بودند که فقط توسط سدوم و گومورا اطرافشان فاسد شدند.
یک ملت، همه جامعه متمدن، شاید به دنبال وضعیت بیعیب دیوانگی هستند.
هیچ یک از ما کاملاً بی تقصیر نیستیم - همه ما می دانستیم که چنین چیزی ممکن است رخ دهد.
وقتی صحبت از انفجار در هزینه های مبارزات انتخاباتی می شود، هیچ یک از طرفین بی تقصیر نیستند.
برای داشتن یک زندگی بی عیب و نقص
هیچ کدام از ما در این موضوع کاملاً بی تقصیر نیستیم.
از نظر پدر، او بی تقصیر بود.
این عمدتاً تقصیر من بود، اما او کاملاً بی تقصیر نبود.
در این شرایط هیچ کس کاملاً بی تقصیر نیست.
faultless
بی عیب
guiltless
بی گناه
impeccable
بی عیب و نقص
غیر قابل ملامت
irreproachable
روشن
صادقانه
جیر جیر تمیز
squeaky-clean
ضد زنگ
stainless
غیر قابل استیضاح
unblemished
لکه دار نشده
unimpeachable
عمودی
untarnished
با فضیلت
upright
غیر درگیر
virtuous
فراتر از ظن
uninvolved
تمیز
above suspicion
پاک دست
نمونه
cleanhanded
معصوم
exemplary
لیلی-سفید
immaculate
اخلاقی
inculpable
کامل
lily-white
خالص
غیر توهین آمیز
بدون خال
بی لکه
sinless
فوق سرزنش
spotless
unoffending
unspotted
unsullied
above reproach
گناهکار
culpable
مجرم
مسئول
blameworthy
قابل سرزنش
censurable
قابل انتقاد
impeachable
قابل استیضاح
reproachable
قابل ملامت
reprovable
قابل توبیخ
سرزنش کردن
مقصر
reprehensible
سزاوار سرزنش
answerable
پاسخگو
liable
اشتباه
غیر قابل دفاع
blameable
غیر قابل توجیه
blamable
بی اعتبار
accountable
شرم آور
sinful
گرفتار
indefensible
سرزنش کننده
inexcusable
شریر
discreditable
جنایی
shameful
بد
caught
متخلف
blameful
خطا کردن
wicked
توهین آمیز
محکوم
evil
delinquent
erring
offending
condemnable